شعار «رضا شاه روحت شاد» که در تجمعات سال گذشته شنیده میشد، گویا نشان از میل شعاردهندگان به حضور قهرمانی یگانه برآمده از دل تاریخ میداد. اما سوژهای که در ذهن شعاردهندگان ایجاد شده بود، ریشه در شکلی از تاریخنگاری دارد. نوعی از تاریخنگاری نخبهگرا که تداوم این ایده را تاکنون ممکن کرده است.
عدم تاریخنگاری در تئاتر ایران و نپرداختن به مسیرکاری و ایدههای اجرایی گروهها و دستاندرکاران تئاتر، مسیر پر چالشی را برای بررسی تئاتر امروز ایران رقم زده است. نبود جریانهای جدی نقد و فقدان توجه به نظریه، در میان کسانی که به کار تئاتر مشغول هستند فضای مبهمی پیرامون تئاتر رقم زده است. دوغ و دوشاب در همآمیخته و معلوم نیست که تئاتر در اینجا چه راهی را می رود؟ در همین زمینه رضا سرور دربارهی حسرتهای یک تاریخنویس تئاتر نوشته است و بر نکتهی مهمی انگشت گذاشته است؛ کاش متقدمان از تجربیات خودشان حرف میزدند و در تدوین آن اهتمام میکردند، کاش شیوههای اجرایی خود و دیگران را نقد میکردند و کاش پایهای میشدند برای برآمدن دیگران.