از مهاجرت که حرف میزنیم، بیش از هر چیز به خود عمل سفرکردن و از جایی به جای دیگر منتقلشدن، توجه میکنیم. حال آنکه پس از این جابهجایی تازه زندگی آغاز میشود؛ زندگیای که میتواند با نپذیرفتن مهاجر از سوی میزبانان بهقدری طاقتفرسا شود که مهاجر را به بازگشت به وضعیت قبلیاش ترغیب کند.
مرکز پژوهشهای مجلس بر اساس سرشماری سال85 اعلام کرد که بیش از 3 میلیون و 200 هزار کودک بین 6 تا 17ساله بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارد که یا اصلاً به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیل به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند. این آمار تا حدی قابل اعتنا اما قدیمی و البته آخرین آمار رسمی در این حوزه محسوب میشود. رئیس گروه مطالعات و برنامهریزی امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی معتقد است قوانین انعطافناپذیر آموزش پرورش بخشی از علت این مسئله است.
دانشآموزان افغان مدرسه (ح) پاکدشت ورامین، هفته گذشته را خوب نگذراندهاند؛ مدرسهای که ویژه دانشآموزان اتباع این شهر است و حالا اتفاقی در آن افتاده که باعث شده دانشآموزان آن و پدر و مادرهایشان این مدرسه را دیگر دوست نداشته باشند؛ اتفاقی که مدیرکل اداره آموزش و پرورش پاکدشت آن را به صورت دیگری تأیید میکند و مدیر مدرسه آن را از بیخ و بن، تکذیب.
ماجرا هفته گذشته اتفاق افتاد؛ وقتی آقای ر، معلم کلاس سوم دبستان متوجه شد حمید و مرتضی و یاسین و محمدرضا، تکالیفشان را انجام نداده و کتابهایشان را با خود به کلاس نیاوردهاند. همین کافی بود تا آقای معلم، مبصر کلاس، امیرحسین را مامور کند تا آن ٤ نفر را به سرویس بهداشتی مدرسه ببرد، بالای سر آنها بایستد و آنها را مجبور کند تا دستشان را داخل کاسه توالت ببرند
گزارش روزنامه شرق از وضعیت کارگران کورههای آجرپزی اطراف تهران، گوشهای از درد و رنج هرروزهی این کارگران را توصیف میکند؛ کارگرانی که اکثر آنها کسانی هستند که برای کار بهناچار به تهران و اطراف این شهرِ بی در و پیکر مهاجرت میکنند، و سختیهای کار تحت شرایطی ظالمانه را به جان میخرند بلکه بتوانند معیشت حداقلی خود را تامین کنند. در این میان، کارگران افغان به واسطهی ملیت خود تحت ستمهایی مضاعف قرار میگیرند.