مقاله زیر (Shooting an Elephant) بازگوکننده خاطرهای است که به گفته خود اورول تاثیری زیاد و عمیق بر درک او از امپریالیسم و علاقه او برای پایان دادن به امپراتوری بریتانیا گذاشت. اورول که در ۱۹۲۷ به دلیل ابتلا به تب دِنگی در مرخصی در انگلستان به سر میبرد، پلیس سلطنتی هند را ترک کرد تا به علاقه اصلی خود، نویسندگی، بپردازد.
اورول به دلیل مجروحیت در جنگ داخلی اسپانیا، در تابستان ۱۹۳۸ چند ماه در بیمارستان بستری بود و بعد از مرخصی با کمک یکی از دوستانش برای فرار از زمستان سخت انگلستان و بازیابی سلامتش به مراکش رفت و شش ماه در آنجا ماند. یاداشت زیر حاوی تجربیات او از این اقامت شش ماهه است.
در دنیای پول و فقر و آلودگی شاید کمی عجیب است که بهار هنوز هرسال میآید و لذتهایی، هرچند کوچک، به رایگان در اختیار ما قرار میدهد. جورج اورول با مطرح کردن علاقه خود به تماشای جفتگیری وزغها از لذت بردن از اتفاقات طبیعی دفاع میکند و آن را لازمه ساختن دنیایی بهتر میداند.
اورول در مقاله زیر (Why I Write) زندگینامه ادبی کوتاهی از خود ارایه میدهد و به حلاجی سبک ادبی و موضوعات مورد علاقه خود میپردازد. عمده مطالب مطرح شده در این مقاله به احتمال برای خواننده جالب خواهد بود، ولی شاید مهمترین قسمت مقاله چندین جمله است که اورول در آنها به وضوح مواضع سیاسی خود را بیان میکند: "جنگ اسپانیا و اتفاقات دیگر در ۳۷-۱۹۳۶ کفه ترازو را تکان داد و بعد از آن میدانستم کجا ایستادهام. هر خط کار جدی که از ۱۹۳۶ نوشتهام، مستقیم یا غیرمستقیم، در مخالفت با تمامیتخواهی و در حمایت از سوسیالیسم دموکراتیک، آنگونه که من میشناسمش، نوشته شده است." البته این صراحت بیان دلیلی بر عدم تحریف این چند جمله در جریان جنگ سرد نشد. نظام سرمایهداری، در رقابت خود با نظام کمونیستی، بارها از نسخه کوتاه شده این جملات (اشاره به سوسیالیسم دموکراتیک همیشه حذف میشد) برای افزودن اعتبار به ایدئولوژی مورد پسند خود استفاده کرد. شاید همانطور که اورول خود در مقالهای دیگر بیان میکند "مهمترین هدف تبلیغات اثرگذاری بر افکار معاصر است ولی آنها که به بازنویسی تاریخ مشغولند احتمالا در گوشههای فکرشان به چپاندن حقایق در گذشته هم اعتقاد دارند."