زمانی فردی از من پرسید: «تو انگار اصلاً اهل جاهطلبی نیستی.» من پاسخ دادم «البته که هستم، یک جاهطلبی بسیار بزرگ دارم.» پرسید: «خب جاهطلبیِ تو چیست؟» و من برایش گفتم که «برای همه خانهای وجود داشته باشد».
مقدمه مترجم: متنی که در پی میآید، برگرفته از سخنرانی جرمی کوربین رهبر حزب کارگر بریتانیا در انجمن فابین[۱] است که بر مبنای متن شفاهی و پیشنویس سخنرانی تدوین شده است. این متن را میتوان مرامنامهای جامع برای سوسیالیسم فراگیرِ اروپایی دانست. هدف کوربین در این سخنرانی این است که چگونگی ایجادِ سیاست و موسساتِ معطوف به انصاف و عدالت را پیش روی اقتصاددانان، سیاستمداران، مردم، و منتقدین حزباش قرار دهد. او با نگاهی منسجم به میراث گذشتهی جریانِ کارگر و وضعیت کنونی اروپا، آیندهی قابل دفاعی از سیاستهای سوسیالیستی را ترسیم میکند.
برای خواننده فارسیزبان نیز طرحِ چگونگی تحقق رویای عدالت در بستر اروپای سرمایهدار میتواند چارچوبی برای اندیشیدن به پرسشهای کلانِ سیاسی-اجتماعی باشد، نیت مشترکِ مولف و مترجم این متن این است که شرایطِ گفتگو از امید و عدالت را عینیتر از همیشه فراهم کنند.
سندهای اینچنینی که کار تیم رهبری جدید حزب کارگر انگلستان را منعکس میکند است، بطور مستمر در صفحه «کوربین: سیاستِ نو» ارائه میشود.
برای خواننده فارسیزبان نیز طرحِ چگونگی تحقق رویای عدالت در بستر اروپای سرمایهدار میتواند چارچوبی برای اندیشیدن به پرسشهای کلانِ سیاسی-اجتماعی باشد، نیت مشترکِ مولف و مترجم این متن این است که شرایطِ گفتگو از امید و عدالت را عینیتر از همیشه فراهم کنند.
سندهای اینچنینی که کار تیم رهبری جدید حزب کارگر انگلستان را منعکس میکند است، بطور مستمر در صفحه «کوربین: سیاستِ نو» ارائه میشود.
هفتهی گذشته پر بود از جنجال بر سر سخنان یوسف اباذری در دانشگاه تهران. میدان تعدادی از یادداشتهایی را که در واکنش به این سخنان، و غالبا در مخالفت و نقد به آن نگاشته شده بودند را منتشر کرد. کوشا اقبال در یادداشت خود به دفاع از کلیت انتقادات اباذری پرداخته و در عینحال کارنامهی انتخابهای سیاسی وی را مورد پرسش قرار میدهد.
نویسنده: پل ورهاگه | یادداشت مترجم: بسیاری تصور میکنند مبارزه با نولیبرالیسم (یا تاکید بر سازماندهی اجتماعی متفاوت) یک انتخاب سیاسی صرف است. آنها از این غافلاند که نظامِ حاکم بر اقتصاد جهان عاملِ تخریبهای روانی و شناختی است که به واسطه نظام رقابتی بازار آزاد در زیست اجتماعی بشر ایجاد میشود. امروز بیش از گذشته میتوانیم این تخریبها را با ابزارهای مختلف پژوهشی ببینیم و بسنجیم.
یادداشت پل ورهاگه - روانکاو و رواندرمانگر برجسته- در روزنامه گاردین نشان میدهد که موتور محرک این عقیده که «انسان گرگِ انسان است» حاصل نظمی بازار-محور است و نه خلق و خویِ طبیعی بشر، بر این اساس بسیاری از تخریبهای روانی رایج جزئی از نهاد بشر نیست اند بلکه بخشی از نظام سیاسی-اقتصادی فعلی اند. این عقیده ورهاگه امروز در علوم شناختی و روانشناسی اجتماعی دلایل تجربی بسیاری دارد. دلایلی که بر اساس آنها طبیعتِ ذهنِ اجتماعی بشر را میتوان فارغ از استثمار و بهرهکشی از دیگری تصویر کرد و توضیح داد. در واقع امروز دلایل تجربی بسیاری داریم که بگوییم مشخصهی ویژهی ذهن بشر همکاری و تشریک مساعی است و نه رقابت تخریبی با دیگران. این مشخصه دیگرخواهانه نخستین بعدن در رُشد کودک تحت سیطره ارزشهای نظام بازار آزاد، تباه میشود (در این زمینه همچنین مطالعه اثر ارزشمند روانشناس شناخت مایکل توماسلو تحت عنوان «چرا همکاری می کنیم؟» جوانبِ بیشتری از خویِ تعاونگرای بشر را آشکار میکند). پس بر این اساس، روان بشر استعداد تحقق بخشیدن به جهان دیگری را دارد، بلکه آن جهان دیگر با خویِ تعاون گرای مهربانتر و کم آسیبتر و آَشناتر است.
مبنای روانی چنین جهانی در ما وجود دارد و با بهرهکشی و آسیب به دیگری برای ارتقاء خود، فرقهای اساسی میکند.
یادداشت پل ورهاگه - روانکاو و رواندرمانگر برجسته- در روزنامه گاردین نشان میدهد که موتور محرک این عقیده که «انسان گرگِ انسان است» حاصل نظمی بازار-محور است و نه خلق و خویِ طبیعی بشر، بر این اساس بسیاری از تخریبهای روانی رایج جزئی از نهاد بشر نیست اند بلکه بخشی از نظام سیاسی-اقتصادی فعلی اند. این عقیده ورهاگه امروز در علوم شناختی و روانشناسی اجتماعی دلایل تجربی بسیاری دارد. دلایلی که بر اساس آنها طبیعتِ ذهنِ اجتماعی بشر را میتوان فارغ از استثمار و بهرهکشی از دیگری تصویر کرد و توضیح داد. در واقع امروز دلایل تجربی بسیاری داریم که بگوییم مشخصهی ویژهی ذهن بشر همکاری و تشریک مساعی است و نه رقابت تخریبی با دیگران. این مشخصه دیگرخواهانه نخستین بعدن در رُشد کودک تحت سیطره ارزشهای نظام بازار آزاد، تباه میشود (در این زمینه همچنین مطالعه اثر ارزشمند روانشناس شناخت مایکل توماسلو تحت عنوان «چرا همکاری می کنیم؟» جوانبِ بیشتری از خویِ تعاونگرای بشر را آشکار میکند). پس بر این اساس، روان بشر استعداد تحقق بخشیدن به جهان دیگری را دارد، بلکه آن جهان دیگر با خویِ تعاون گرای مهربانتر و کم آسیبتر و آَشناتر است.
مبنای روانی چنین جهانی در ما وجود دارد و با بهرهکشی و آسیب به دیگری برای ارتقاء خود، فرقهای اساسی میکند.