کرونا و کمرنگ شدن مرزها
شکسته شدن هیمنه تکبر آمیز انسان که گمان میکرد اشرف مخلوقات است، توسط کوچکترین موجود، آدمی را یاد داستان نمرود و پشه میاندازد. ماشین پرطمطراق بشریت درست هنگامی که با حداکثر سرعت در جاده پیشرفت و توسعه در حال حرکت بود توسط میخ کوچکی پنچر و متوقف شد! او به ناگاه فهمید که دایره مجهولاتش بسیار گستردهتر از علم فخر آفرینش است. همچنین با تمام تجربه خود، در مدیریت چنین بحرانی در عجز تمام بسر میبرد. امروز که در حال سپری کردن بزرگترین قرنطینه تاریخ جهان هستیم در واقع انسانها به کوچکترین واحدهای انسانی تقسیم و محدود شدهاند. ارتباط مسافرتی بین کشورها قطع شده و بسیاری از پروازها کنسل شده است. در درون کشورها هم ارتباط بین استانها و شهرها و خانوادهها قطع شده و در نهایت، افراد داخل خانه هم حداقل ارتباط را با یکدیگر دارند. اما پس از گذر از این شرایط، جهان به گونهای دیگر خواهد بود.
جهان فهمیده است سوپی که شخصی در جنوب چین میخورد به همه افراد بشر ربط دارد. عدم رعایت بهداشت توسط یک نفر در یک قاره ممکن است برای قارهای دیگر دردسر ایجاد کند. در عصر جدید، اولین بار شاید ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ بود که این سوال به صورت جدی پرسیده شد که آیا جهان فقیر و کشورهای جنوب میتوانند خطر جدی برای جهان سرمایهداری مدرن ایجاد کنند؟ امروز پس از ۱۹ سال از آن واقعه و با گذراندن حوادث بمب گذاری در متروی چند شهر بزرگ و ترورهای مشابه در اروپا و امریکا، ظهور داعش و تبعاتی که برای گستره وسیعی از جهان ایجاد کرد، مشکلات عدیدهای که مهاجرتهای حاصل از استیصال و جنگ برای کشورهای ثروتمند بوجود آورد، این توجه ایجاد شده که ضعیفها چقدر میتوانند خطرناک باشند! امروز به نظر میرسد انسان میتواند با قاطعیت بیشتری به سوال ۲۰۰۱ پاسخ «آری» بدهد.
قصد ندارم توصیه بازگشت به سنت و زندگی قبیلهای کرده یا آزادی فردی را تقبیح نمایم؛ در حالی که بسیاری از نقاط جهان هنوز در راه بدست آوردن آزادی هستند و از آن محرومند. در لیبرالیسم، همه واحدهای کوچکتر اجتماعی نسبت به واحدهای بزرگتر واجد احترام گشتند. قصد نقد این ترجیح را ندارم. آزادی، ترجیع بند بسیاری از جنبشهای گذشته و اکنون جهان است. جان گری بنیادهای مشترک دراندیشه لیبرال را فرد گرایی، تساوی گرایی (در فرصتها) و جهانگرایی برمیشمارد. همچنان که استوارت میل و الکسی دوتوکویل هم بر لزوم پیشگیری سلطه اکثریت بر اقلیت در دموکراسی تاکید میکنند. لیکن فسادهایی که امروز گریبانگیر بشرند از بیتفاوتی او نسبت به اتفاقهایی است که در یک نقطه و گوشهای از جهان افتادهاند. آنچه این بیتفاوتیها را ایجاد میکند اگوتیسم و خودخواهی است. ترویج و تشویق «موفقیت» فردی بدون نگاه جمعی و مسئولیت اجتماعی، به عنوان مذهب جدید جهان، در گسترش خوی خودخواهی بیتقصیر نیست. حاصل آن، تولید بشر رقابت جو، خودخواه و حریص بوده است. در بهترین حالت، مروجین ایده فوق به مسئولیت اجتماعی به عنوان یک فانتزی و امری تزئینی نگریستهاند. جهان پس از این، زندگی جمعی را جدیتر خواهد گرفت.
در فیلمهای وسترن الگوی جالبی بود در زمانی که چندین نفر منافع مشترکی داشتند یا طلایی پیدا کرده بودند، شبها نمیخوابیدند تا به مقصد برسند. هر آن احتمال خیانت یک نفر به بقیه اعضای گروه بود. راه حل، باز ماندن همه چشمها بود! امروز هم لازم است چشمهای بشر به روی همه کره زمین باز بماند. هر اتفاقی که در زاهدان یا یونان یا ووهان یا کوبانی بیفتد ممکن است برای کل بشر فاجعه بیافریند. آرزوی صلح جهانی با چشمان باز میسر خواهد شد. بیتوجهی به اتفاقات محلی ممکن است به قیمتی به مراتب گرانتر از کرونا تمام شود. فقط کافیست تصور کنید در اثر یک مشاجره توییتری، چند نفر همزمان دستشان بر روی دکمه شلیک موشکهای حامل بمب اتمی باشد.
به همین جهت دولتهای ملی آینده از اختیار و استقلال عمل کمتری برخوردار خواهند بود. نیاز بیشتری به نظارت سازمانهای جهانی و حتی مردم دنیا احساس خواهد شد. این راه از ژستهای تشریفاتی و بیانیه صادر کردنهای سازمان بیرمق ملل نمی گذرد. مفهوم و نیاز اولیه تاسیس سازمانهای مشابه را امروز از همه افراد جامعه میتوان شنید. گام اول آن بعد از جنگ جهانی دوم در تاسیس سازمان ملل متحد برداشته شد. کرونا بازگشت به ایده مسوولیت جهانی، و نه استعمار جهانی، را در زمانهای مشابه جنگ جهانی دوم تقویت خواهد کرد. راه حل هم همین مشارکت همگانی است. پس از دوران کرونا، مسئولیت اجتماعی و مطالبه گری در لایههای مختلف پررنگتر خواهد شد.
مقصود من تایید فرایند جهانی سازی به مفهومی که تا کنون اجرا شده نیست. چرا که آن بنیانی کالایی و مصرف زده داشت و هدف آن گسترش بازار مصرف کالاهای تولید شده در جهان اول و هرچه بیشتر کردن شکاف طبقاتی بود. نتیجه آن تا امروز تولید هرچه بیشتر حاشیهها و در عین حال فراموشی هرچه بیشتر آنان است. حاشیه فراموش شده، خواسته یا ناخواسته تولید فساد میکند و متن را به آتش میکشد. قصد من تاکید بر به رسمیت شناختن همه تنوعها و وارد بازی کردن همه حاشیههاست . متن، هدف نیست و به رسمیت شناختن حاشیهها هم نه به عنوان ابزاری برای زندگی بهتر جهان اولیها با نگاه فایدهگرایانه، که بعنوان به رسمیت شناختن مساوی کرامت انسانها و حقوق آنهاست. این ممکن است صحبت ایده آلی باشد. اما اتفاقی که اکنون افتاده و پس از کرونا آشکارتر خواهد شد پذیرش بناچار حاشیههاست. انسان هنوز در قفس آهنین مدرن خود به بلوغ کافی نرسیده تا به همه جهان به صورت مساوی و همدلانه بنگرد. بلکه از سر مصلحت بدین سو نگاه خواهد کرد. ویروس جدید سیلی محکمی بر صورت بورسهای سهام و تولیدکنندگان انبوه نواخت. شاید در عصر جدید قدرت چانهزنی نگاههای اجتماعی بالاتر رود و انسان بیشتر به نگاه متعادل و همزمان به آزادی و برابری پایبند گردد.
موضوع فوق تنافری با لزوم کاهش اختیار دولتهای ملی ندارد. در مثال محیط زیست جهان فهمید که هر دولتی نمیتواند هر آلودگیای را وارد هوا یا دریا یا زمین کند. ویروس کرونا لزوم این مسئولیت پذیری دولتها را وسیعتر و پررنگتر خواهد کرد. همسایه مهم است. بشر دوباره متوجه این امر شده که خوشبختی امری جمعی است. جهان پس از کرونا جهانی با مرزهای کمرنگتر خواهد بود.
از طرفی موافق این مسئله هستم که جهان بعد از کرونا دستخوش برخی تغییرات میشود ولی موافق این خوشبینی به نظر بیش از حد با توجه به سابقه فراموشی بشریت نیستم
بشر بازهم به علم ،با وجود دایره گسترده مجهولاتش با کشف واکسن این ویروس اعتماد خواهد کرد و بنظرم دوباره به سرعت خودش در جاده توسعه برخواهد گشت و دولتها مسئولیت های اجتماعی خودشان را هر روز کمتر از دیروز خواهند دید
با تشکر از متن پرمحتوا و زیباتون
این نکته مهمی است که پس از دهه ها، دولت دوباره به موضوع مهم اندیشه پردازی تبدیل شد. نهادی برای افزایش مسئولیت اجتماعی شرکت های فراملیتی وجود ندارد، یا دست کم توانی برای اقدامی موثر در آنها دیده نمی شود. از این رو، دولت ها می توانند نقش مهمتری ایفا کنند. کرونا اگر هیچ سودی نداشت، با شما موافقم، بار دیگر حواسها را متمرکز مخاطرات نظام سرمایه داری کرده است.