منطقِ سود ما را به کجا میبرد؟
برای نوع بشر ضروریست معیاری بهتر از پولسازی و سود مالی برای فعالیتهایش بیابد؛ در صورتیکه هرچه سریعتر تغییری بنیادین در دیدگاه بشر به پیشرفت و توسعه رخ ندهد آینده بشر نیز مانند آمازون دود میشود.
باکتریهای بیماریزا در حال مقاوم شدن در مقابل آنتیبیوتیکهای موجود هستند، و طی سی سال گذشته هیچ ردهی جدیدی از آنتیبیوتیکها به بازار عرضه نشده است.[۱][۲] در سال ۲۰۱۸ چند شرکت داروسازی بزرگ که در تحقیقات ناموفق بودند از ادامه سرمایهگذاری روی تحقیق و توسعهی درمانهای آلزایمر انصراف داداند.[۳][۴] آنها راههای آسانتری برای به دست آوردن حداکثر سود میشناسند، برای مثال بازار مکملهای غذایی با حجمی بیش از ۱۱۵ میلیارد دلار[۵]، و محصولات آرایشی با حجم بازاری بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸[۶]، در این حوزه روشهای بازاریابی بیشتر از تحقیقات علمی پیچیده و هزینهبر جوابگوی نیازهای سودطلبانهی شرکتها خواهد بود. طی جنگ جهانی دوم نیز دولت ایالات متحده به سختی و با دادن امتیازات فراوان به این شرکتها توانست آنها را مجاب به تولید انبوه پنیسیلین کند.[۷]
شرکتهای تولیدکنندهی محصولات الکترونیکی- به ویژه گوشیهای همراه و گجتها- نیز با سود بردن از صنعت تبلیغات به این ایده دامن میزنند که اگر جدیدترین محصولات تولیدی آنها- که در موارد بسیاری تفاوت چندانی با محصول سال پیش ندارد- را نخرید از جهان عقب خواهید افتاد و چیزهای بسیاری را از دست میدهید.
امروز بیش از پیش واضح است که خدمات و محصولات منحصراً با هدف سودآوری بیشتر برای بنگاههای اقتصادی تولید و تبلیغ میشوند و سیاستگذاریهای دولتها نیز در جهت افزایش تولید ناخالص داخلی و معیارهای مشابهیست، که نهادهای مالی بین المللی دیکته کردهاند. در وضعیت حاکم بر اقتصاد جهان اگر چیزی- چه نیروی کار باشد، چه یک جنگل چند میلیون ساله- امکان کالاییسازی نداشته باشد اضافی تلقی میشود و حذف یا تغییر کاربری آن به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته اجتنابناپذیر خواهد بود.
تا اینجای کار شرایط به اندازهی کافی بد است، اما فاجعه وقتی رخ میدهد که سران دولتها و قدرتمندان اعتقادی به حفظ و حراست از محیط زیست نداشته باشند و حتی مدارک غیرقابل انکار دانشمندان در مورد گرمایش جهانی را رد کنند. وقتی افرادی مانند «دونالد ترامپ» و «ژائیر بولسونارو» به قدرت میرسند و قوانین زیستمحیطی را به بهانهی دست و پاگیر بودن برای «کارآفرینی» و «توسعه» معلق میکنند و افرادی را در رأس سازمانهای محیطزیستی قرار میدهند که عملاً بر ضد فلسفه وجودی آن سازمانها عمل میکند[۸][۹] راه برای تحقق پیشبینی بالا آسانتر از قبل میشود.
برای مثال از نگاه دولت برزیل «پرورش دام در زمینهای آمازون» در مقابل «حفظ جنگلهای آمازون» (در کوتاه مدت) سود بیشتری دارد، پس حفظ جنگلها اهمیت آنچنانی پیدا نمیکند. در نتیجه شرکتهای تولیدی دام، با حمایت دولت برای تولید خوراک و پرورش دام از اراضی آمازون استفاده میکنند، تا تولید ناخالص داخلی را افزایش دهند و به عبارتی اقتصاد کشور را «توسعه» دهند. در ساختار اقتصاد سرمایهداری که در اکثر کشورهای جهان حاکم است تنها مفهوم غیرقابل مناقشه و مقدس «سود» است، و عواقب این جنون افسارگسیخته برای کسب سود در نظر گرفته نمیشود.
طی قرن اخیر در نتیجهی مبازره گروههای مختلفی از شهروندان و ابراز نگرانی متخصصین، پیمانهای زیستمحیطی زیادی به امضا رسیده و سران کشورها نیز قول دادهاند بر اساس آنها عمل کنند. اما با اینکه محدودیتهای عنوان شده در این پیمانها شدت لازم برای کنترل گرمایش جهانی را ندارد، باز هم کشورها از عمل به آنها سر باز میزنند و در واقعیت تغییر چشمگیری در سیاستگذاری در این حوزه دیده نمیشود. چون از طرفی این پیمانها الزامآور نیستند و علاوه بر این برخی کشورهای مهم از پیوستن به آنها اجتناب میورزند.
مضاف بر این، باید به قدرتی اشاره کرد که به واسطه سرمایه و لابیها در دست شرکتهای بزرگ متمرکز شده است و مانع از تصویب و اجرایی شدن قوانینی میشود که برای مقابله با سوءاستفاده شرکتها از منابع زیستی زمین وضع شدهاند. از این رو حفظ قوانین و چارچوبهای زیستمحیطی که با مبارزه مردمی به دست آمده تنها با تداوم مطالبهگری از حکومتها ممکن خواهد بود.
طی سالهای اخیر میلیونها هکتار از جنگلهای سیبری در آتش سوخته است[۱۰][۱۱] و آتشسوزیهای امسال پس از ۱۱ هفته همچنان ادامه دارد؛ سرعت جنگلزدایی در آمازون پس از انتخاب رییس جمهور جدید به سرعت افزایش یافته[۱۲]، آمازونی که از دههی ۶۰ میلادی ۱۵ درصد از اراضی خود را تسلیم دامداری کرده است[۱۳]، حالا آتشسوزیهای ماه اخیر را هم به اینها اضافه کنید[۱۴]. اتفاقات اینچنینی بخش دراماتیک ماجرای گرمایش جهانی هستند که تا حدی به رسانهها راه مییابند، در صورتی که بخشهای تحلیلی و آماری- که ترسناکتر هستند- معمولا راهی به رسانههای فراگیر پیدا نمیکند، چون به اصطلاح «ارزش خبری» ندارند.
در آماری که NOAA (اداره ملی اقیانوسی و جوی امریکا) در آگوست ۲۰۱۸ تحت عنوان «تغییرات اقلیمی: کربندیاکسید جوی» منتشر کرد[۱۵] آمده که بر اساس شواهد موجود در یخهای قطبی تراکم کربندیاکسید در جو طی ۸۰۰٬۰۰۰ سال اخیر بین ۱۵۰ppm تا ۳۰۰ppm در نوسان بوده، و هیچگاه از حد ۳۰۰ppm عبور نکرده. اما از سال ۱۹۵۸ تا ۲۰۱۷ این مقدار از ۳۱۵ppm به ۴۰۵ppm افزایش یافته است. یعنی افزایشی ۲۸/۵ درصدی طی ۵۹ سال. با توجه به تحلیل روندها، نرخ رشد این سنجه هم در حال افزایش است و با شرایط حاکم بر جهان نمیتوان کاهش آن در آینده را متصور شد.
هر روز در حال نزدیکتر شدن به نقطهی بیبازگشتِ گرمایش جهانی هستیم، و هرچه تغییرات لازم برای جلوگیری از فاجعه زیستمحیطی دیرتر اجرایی شود شدت تغییرات مورد نیاز نیز افزایش مییابد. شهروندان تمام جهان باید برای حقوق زیستی خود مبارزه کنند، همانگونه که بومیان برزیل برای از دست رفتن زیستگاه خود به خیابانها آمدند و باعث شکسته شدن سکوت خبری در مورد وضعیت خود شدند؛ یا مانند دانشآموزان اروپایی که با اعتصاب و ترک مدارس در خیابانها خواستار تضمین آیندهی خود شدند.
برای نوع بشر ضروری است معیاری بهتر از پولسازی و سود مالی برای فعالیتهایش بیابد، فعالیتهای افسارگسیخته و نسنجیده در دوران پس از انقلاب صنعتی باعث آسیبی فراتر از تصور به محیط زیستی شده که ما بخش جداییناپذیری از آن هستیم. در صورتی که تولید گازهای گلخانهای تحت کنترل قرار نگیرد، حتی با بازیابی جنگلهای آمازون و سیبری و باقی منابع طبیعی نیز تغییر چندانی در سرنوشت انسان روی زمین رخ نخواهد داد. با ادامه شرایط کنونی انسان در خطر مواجهه با محیطزیستی بسیار خشنتر از آن است که توان بقا در آن را داشته باشد. در صورتی که هر چه سریعتر تغییری بنیادین در دیدگاه بشر به پیشرفت و توسعه رخ ندهد آینده بشر نیز مانند آمازون دود میشود و به هوا میرود.