زندگی اشتراکی در خانههای اشتراکی؛ راهکار یا تهدید
با بزرگتر شدن شهرها و بالا رفتن هزینههای زندگی، روشهای جایگزینی برای زندگی و دوام آوردن در این وضعیت پیش کشیده شدهاند. روشهایی که ویژگیهای مثبت و یا منفی قابل بررسی دارند؛ زندگی اشتراکی در خانههای اشتراکی یکی از این روشهاست.
شهرها روز به روز بزرگتر، خانهها روز به روز گرانتر و فضاها روز به روز کوچکتر میشوند. همهی اینها مردم را به سمت زندگی اشتراکی میکشاند. در زندگی اشتراکی (co-living)، شما دریک فضای خصوصی کوچک و یک فضای مشترک بزرگ با گروه بزرگتری از انسانها زندگی میکنید و از امکانات مشترکی استفاده مینمایید و فرصت مییابید که با دیگران معاشرت کنید».
این شعاری است برای ترویج یک نوع جدید از زندگی یا همان “new life style”که کمپانیهایی مانند دکلکتیو (theCollective)، کومون(common) و وی لیو (we live)، مدتهاست تبلیغ میکنند و سرمایهگذاریهای عظیمی بر روی آن صورت میدهند. «تغییر روش زندگی آدمها» و به اشتراک گذاشتن بیشتران چیزهایی که تابهحال خصوصی بوده در دستور کار چرخانندگان دنیای اقتصاد و نخبگان دنیای جدید است. بهراستی زندگی اشتراکی چیست و از کجا آمده است؟
تاریخ گواه این موضوع است که زندگی اشتراکی از بدو موجودیت انسان، شکل گرفته و اولین کمونها در غارها و توسط انسانهای اولیه به وجود آمدهاند، بنا به یک دلیل کاملاً مشخص: «حفظ بقا». بهعبارتدیگر زندگی جمعی امکان زنده ماندن در شرایط دشوار را به انسان اولیه میداد و بعدها با به وجود آمدن کشاورزی، زندگی جمعی رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و خانهها و فضاهای خصوصیتر به وجود آمدند و این روند تا به امروز ادامه یافته است. اکثر ما به نحوی زندگی اشتراکی را تجربه کردهایم، مثلاً مدتی را در خوابگاههای دانشجویی یا در سربازخانهها ساکن بودهایم و بهنوعی طعم تقسیم کردن فضای زندگی با دیگران را چشیدهایم. این فضاها گونهای از زندگی اشتراکی هستند که برای مدت محدودی برنامهریزی شدهاند و قشر خاصی در آنها سکونت مینمایند و نوعی مسکنِ موقت محسوب میشوند. اما اولین خانههایی که برای زندگی بلندمدت و چهبسا تمام عمر بهعنوان خانههای اشتراکی مورداستفاده قرار گرفتند، پس از انقلاب کمونیستی، در شوروی سابق ساخته شدند. مجتمعهای بزرگ و فاقد امکاناتی که کارگران بسیاری را در خود جایداده بودند. اما جدا از این نمونههای ناموفق، زندگی اشتراکیِ مدرن را میتوان به اندیشههای نوظهور در دانمارک، در دهه ۶۰، نسبت داد که با انتشار مقالهای از بودیل گرای، (Bodil Graae) در سال ۱۹۶۷ برای اولین بار مطرح شد و شعاران این جمله بود: «کودکان باید بهجای یک پدر و مادر، یکصد پدر و مادر داشته باشند.»
در آن زمان یکچیز مشخص بود وان اینکه مسکن مدرن قادر به فراهم کردن سلامت و رفاه کافی برای ساکنان خود نبود. بنابراین دانمارکیها به فکر ایجاد جامعهای زنده و فعال در قالب پروژههای مسکونی افتادند. در سال ۱۹۷۲ گروهی از خانوادهها داوطلب شدند تا در مسکنهای اشتراکی که توسط معماران، پالی دیربورگ (Palle Dyreborg)و تیو برگ (Teo Bjerg) ساختهشده بودند زندگی کنند و این پروژه تحت حمایت سرمایهگذاران و همچنین دولت دانمارک قرار گرفت. راهکار زندگی اجتماعی در سال ۱۹۸۹ در کتابی به نام «خانه اشتراکی، یک رویکـــرد معاصــر به مسکن برای خودمــان» توسط کاتـــرین مککامانت (Kathrin Maccamant) و چارلز دورِت (Charles Durret) معرفی شد.
عکس شماره سه: Lange Eng Collective living یک مجموعه Co-Housing در دانمارک، منبع:architizer.com
تعاریف “Co-Housing” یا خانه اشتراکی
“Co-Living”یا زندگی اشتراکی باآنکه بهنوعی زیرمجموعه “Co-Housing” یا خانه اشتراکی است اما با آن فرق دارد. “Co-Housing” یا خانه اشتراکی بهطورکلی به محل سکونت چند نفر یا چند خانواده گفته میشود که خودشان مدیریت فضای زندگیشان را بر عهده دارند و معمولاً آگاهانه، بنا به دلایلی با یکدیگر همخانه میشوند. مثلاً چند دانشجو یا جوان تازهکار که برای کاهش هزینههای زندگیشان یک خانه را بهطور مشترک اجاره میکنند و خودشان قوانین این خانه و نوع استفاده از آن را برنامهریزی مینمایند. همچنین یک هدف مهم خانههای اشتراکی صرفهجویی در زمان، کارهای روزمره خانهداری و آسان کردن زندگی از طریق تقسیم کار است.
در حالت پیشرفتهتر، “Co- Housing”، مجموعهای از چند خانه یا آپارتمان مستقل است که علاوه بر حفظ حریم خصوصی، فضاهای مشترکی هم دارند که توسط خود اهالی مجتمع، مدیریت میشوند. این فضاهای مشترک شامل آشپزخانههای بزرگ، کتابخانه، اتاق ورزش و غیره میباشند. بهعنوانمثال مجموعه مسکونی “فضای زندگی” (der Siedlung Lebensraum) در ۲۰ کیلومتری وین، یک مجموعه مسکونی ازایندست میباشد که بر پایه زندگی اکولوژیک و استفاده از انرژیهای تجدید پذیر و صرفهجویی و حداقل مصرفگرایی طراحی شده است و ساکنان آن هم البته همگی علاقهمند به حفظ محیطزیست و درگیر مسائل مربوط به آن هستند. در این مجموعه اهالی، چند روز هفته را باهم شام میپزند و در سالن غذاخوری مشترکشان صرف میکنند. برنامههای ورزشی و فرهنگی مشترک برگزار میکنند. از کودکانشان بر طبق برنامه و نوبتی نگهداری میکنند و از سیستم ماشین شراکتی استفاده میکنند و مثلاً بهجای استفاده از خودروهای تکسرنشین، سعی میکنند مقاصدشان را تنظیم کرده و بهطور مشترک از یک ماشین استفاده کنند. سیستم تصفیهی آب و فاضلاب و تولید انرژی مجموعه هم کاملاً خودکفاست. اما قدیمیترین نمونه ذکرشده خانه اشتراکیِ مدرن، یک مجموعه مسکونی در دانمارک بود که در سال ۱۹۶۴ طراحی شد ولی به علت مخالفت و مقاومت همسایگان اجرا نشد. در سال ۱۹۶۸ دوباره معماران گودمن هویر (Gudman Hoyer) و بودیل گرای (Bodil Grrae) یک گروه جدید تشکیل دادند و از طریق آن دو مجموعه مسکونی اشتراکی را به وجود آوردند. در سال ۱۹۷۰، پروژه فاروم ( Farum Project) که توسط گوتمن هویر کار شده بود در یک نمایشگاه ساختمانی موردتوجه قرار گرفت و ازآنپس زندگی در مجموعههای اشتراکی بهعنوان یک سبک جدید زندگی، در دانمارک پذیرفته شد و در سال ۱۹۷۲ اولین ساکنان خانههای اشتراکی در آنها ساکن شدند. در سال ۱۹۷۸ دولت دانمارک یک یارانه مستقل را به این نوع مسکن اختصاص داد و قوانین مربوط به آن را سازماندهی کرد و فقط تا سال ۱۹۹۳ بیشتر از ۱۴۰ مجموعه مسکونی Co-Housing در دانمارک ساخته شد.
عکس شماره چهار: http://www.dortemandrup.dk/work/lange-eng-cohousing-community
هماکنون ۱۶۵ پروژه مسکن اشتراکی در ایالاتمتحده، بیست پروژه در کانادا و همچنین پروژههای بسیاری در کشورهای استرالیا، بلژیک، آلمان، فرانسه، بریتانیا و غیره در حال بهرهبرداری هستند. البته تعداد زیادی از این پروژهها را میتوان زیرمجموعه زندگی اشتراکی یا Co-Living دانست. همانطور که گفته شد خانۀ اشتراکی یا Co-Housing معمولاً کسانی را زیرمجموعه خود قرار میدهد که دارای علایق و عقاید مشترکی هستند و تلاش میکنند که علاوه بر صرفهجویی در زمان و هزینه بهعنوان دلایل اولیه انتخاب این نوع زندگی، عقاید یا علایق خود را نیز در زندگی روزانهشان تحقق بخشند. یک نمونه جالب و معروف از این نوع زندگی را میتوان در آوروویل (Auroville) در جنوب هندوستان یافت. آوروویل یک اجتماع یا کامیونیتی تجربی است که در سال ۱۹۶۸ توسط میرا آلفانسا ملقب به مادر که یک رهبر معنوی به شمار میآمد، بهعنوان یک شهر طراحی و بهمرورزمان توسط خود ساکنان ساخته شد. همه مردم از سراسر جهان بدون توجه به اصالت و رنگ و نژاد و مذهب میتوانند شهروندان آوروویل باشند و در آنجا زندگی کنند. هماکنون ۲۵۰۰ نفر از ۴۹ کشور در این مکان زندگی میکنند. اگرچه بنیانگذار آن، این شهر را برای ۵۰ هزار نفر طراحی کرده بود. در آوروویل پول معنا ندارد و معامله یا بهصورت پایاپای صورت میگیرد یا هر کس در ازای خریدش بهجای پرداخت پول، کاری برای جامعه انجام میدهد. صبحها ساکنان، در زیر گنبد طلایی مرکزی آن در سکوت یوگا میکنند و ظهرها در آشپزخانه آوروویل باهم غذای مجانی را میخورند که عدهای از اهالی پختهاند. شعار اصلی این جامعه تعلق داشتن به بشریت است.
عکس شماره پنج و شش و هفت: آوروویل، هندوستان، منبع: http://nomadiclives.com
این مجموعه سکونتگاه بسیاری از هنرمندان، معماران و دانشمندان است که در عین یک زندگی ساده، به تحقیق در زمینههای تخصصی خود میپردازند. معمار معروف، آناپومو کوندو هم سالهای زیادی در اینجا زندگی کرده و خانه ساخته است و مخصوصاً به تحقیق درباره معماری لو-تِک پرداخته است. موسسههای تحقیقات محیط زیستی آوروویل مانند موسسه خاک، موسسه معماری پایدار، انستیتوی انرژیهای تجدید پذیر و غیره بسیار فعال و در سطح جهان شناختهشده هستند.
زندگی اشتراکی (Co-Living)
CO-LIVING یا زندگی اشتراکی برخلاف خانه اشتراکی یا (Co-Housing) شامل افرادی میشود که همدیگر را نمیشناسند اما از فضاهای مشترک استفاده میکنند. در زندگی اشتراکی حتی ممکن است علاوه بر آشپزخانه و سالن نشیمن و کتابخانه، حمام و توالت هم بهصورت اشتراکی مورداستفاده قرار گیرد و همچنین تمام کارهای خانهداری و نظافت و امور مربوط به منزل از طرف یک شرکت و یا مجموعه مدیریتی خارج از خود ساکنان انجام میشود و درواقع مجموعه مانند یک هتل عمل میکند. اولین نمونههای (Co-Living) به این شکل را در مجموعههای مسکونی به نام هومتل (Hometel) خصوصاً در کشور سوئد میتوان یافت. جایی که خانوادهها آپارتمانهای خودشان را داشتند اما مادر خانه که معمولاً شاغل بود، نیازی به پختوپز و نگهداری کودکان در طول روز و یا نظافت و رسیدگی به امور خانه نداشت و عملاً همه اینها توسط یک شرکت خانهداری انجام میشد. خانم خانه میتوانست در وقتش صرفهجویی نموده و بهراحتی به کار در بیرون از خانه بپردازد. در این نوع زندگی، هیچ نوعی از برقراری روابط اجتماعی خاص مدنظر نبود اما ازنظر نوع مدیریت میتوان آن را با زندگی اشتراکی شبیه دانست. برخلاف خانه اشتراکی، زندگی اشتراکی احتیاج به فلسفه زندگی یا طرز فکر مشترکی ندارد. درواقع همانطور که قبلاً اشاره شد، هدف اصلی پایین آوردن سطح هزینههای زندگی در شهرهای بزرگ است. واقعیت این است که نرخ مسکن در شهرهای بزرگ دنیا بالاست و مرتب هم بالاتر میرود اما اغلب موقعیتهای شغلی هم در همین شهرها وجود دارند از سوی دیگر نوع ساختار خانوادهها هم نسبت به گذشته تغییرات چشمگیری داشته است و تعداد افرادی که تنها زندگی میکنند، جوانانی که از پدر و مادرهایشان جدا شدهاند یا خانوادههای تک سرپرست و بازنشستگان رو به افزایش است. این اقشار در جامعه به دنبال زندگی در مکانهای امن و ارزان هستند و Co-Living هم تا حدی این نیازها را برآورده میسازد. بنابراین این سبک جدید زندگی بهسرعت در حال رشد و مورد استقبال بسیاری از مردم است. علاوه بر این سازمان ملل متحد هم پشتیبان این شیوه زندگی است و تحت عنوان پروژههای توسعه پایدار از آن حمایت میکند. همینطور جایزه معتبر معماری هاروارد ویل رایت (Harvard wheelwriht) سال گذشته به یک پروژه نوآورانه در زمینه Co-living اهدا شد و این نشان میدهد که قرار است این شیوه سکونت یکی از راههای نوین زندگی انسانها باشد و میلیونها دلار پول از طریق تجارت و ساختوسازهای مربوط به آن جابهجا شود.
عکس شماره نه: سالن کار و نشیمن ، the Collective
(Co-living) زندگی اشتراکی که توسط شرکتهای زیادی تبلیغ و پیشنهاد میشود، حداقل فضای خصوصی (حداکثر ۱۰ مترمربع) برای هر نفر و در عوض میزان قابلتوجهی فضای مشترک را پیشنهاد میدهد و هر شرکتی که بتواند فضاهای مشترکِ باکیفیتتر و امکانات بیشتری را ارائه دهد در این رقابت برنده است. اغلب مجموعههای اشتراکی دارای آشپزخانه، رستوران، اتاق غذاخوری، اتاق تلویزیون، سینما، سالن مهمانی، رختشویخانه، مهدکودک، کتابخانه و سالن ورزش هستند. اتاقها مبل شده و کامل میباشند و شما تخت و ملافه و احتمالاً مبل خودتان را دارید و شاید هم آنها را با یک هماتاقی که شما انتخابش نکردهاید شریک باشید. برای زندگی در این واحدهای حداقلی، فرد میتواند تنها با چمدان لباسهایش بیاید و نیاز به هیچچیز دیگری هم نداشته باشد. فرق این خانهها یا بهتر بگوییم مجموعهها مثلاً با خوابگاههای دانشجویی در این است که اینجا میتواند محل زندگی دائمی افراد باشد و نهتنها یک سرپناه موقت برای چند روز یا چند سال محدود. اگرچه بسیاری از شرکتهای ارائهکننده مجموعههای زندگی اشتراکی اجاره حتی یک ماه را هم بهعنوان آپشن پیشنهاد میدهند. همچنین طبقهبندی سِنی و شغلی هم وجود ندارد و ترکیبی از نسلهای مختلف را در خود جا میدهد. بهعنوانمثال در یک خوابگاه دانشجویی تنها دانشجویان میتوانند ساکن شوند و یا در سربازخانهها فقط سربازان. اما در Co-living این محدودیتها دیده نمیشود.
اولین ایده Co-living بعد از تجربه موفق کار اشتراکی “Co-Working” پدید آمد. یعنی قبل از به وجود آمدن فضاهایی برای این نوع زندگی، سبکِ کار و محلِ کار اشتراکی مطرح و اجرا شد و شرکتهای زیادی به ارائه فضاهای مشترکی پرداختند که فرد میتوانست در آنها و در کنار دیگران با کامپیوتر و لپتاپ خودش کار کند. یعنی یک میز را اجاره کند و قرارهای کاری خودش را هم در این مکان بگذارد. روش کار کردن اشتراکی بهسرعت بین کسانی که فقط با کامپیوتر کار میکردند و یا امکان اجاره یک دفتر کامل را نداشتند محبوب شد و شرکتها به فکر افتادند که امکانات بیشتری را به کسانی که در دنیای مجازی و با اینترنت کار میکنند ارائه دهند. آنها نام این افراد را «عشایر دیجیتالی» یا “Digital Nomads” گذاشتند. این عشایر دیجیتالی نیازی ندارند که محل کارشان از محل زندگیشان جدا باشد و درواقع در دنیای اینترنت زندگی میکنند. برای همین شرکتهای سازنده، شروع به ارائه فضاهای “کار_ زندگی” به این نوع افراد کردند. یکی از معروفترین آنها مجموعههای “HacknSleep” یا خانه هکرها است که در سال ۲۰۱۳ و برای مسافرانی که فناوری را تجارت میکنند و وارد منطقه سیلیکون ولی در آمریکا میشوند، ساخته شدند. خانه هکرها دارای تختهای دونفره، اتاق نشیمن و فضای کار و البته اینترنت پرسرعت است و نمایشی است از زندگی و کار همزمان برای کسانی که بر پایه اینترنت فعالیت میکنند. شرکتهای بزرگ و معروف دیگری هم در زمینه زندگی اشتراکی در سراسر دنیا فعال هستند و سودآوری کلانی دارند. ازجمله شرکتهایی نظیر: “FaunderHause”, “WeLive”, “Common”, “The Collective”.
زندگی اشتراکی، فرصت یا تهدید؟
شاید این روشهای جدیدِ به اشتراک گذاشتنِ بخشی از زندگی با آدمهای دیگر هنوز به نظر عجیب بیاید اما واقعیت این است که در دنیای امروز بهسرعت در حال افزایش است. گزارش گولدمن ساکس درباره نسل جدید، بر روی اقتصاد اشتراکی تأکید میکند. این گزارش مبتنی بر این واقعیت است که کسانی که بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۷ به دنیا آمدهاند و تحصیلکردهاند اما درآمد پایینی دارند، در حال حرکت بهسوی تغییرِ فرهنگِ مالکیت و دوری گزیدن از آن هستند این نسل که به نسل هزارهها (millennials) شناخته میشوند، بیشتر در دنیای دیجیتال زندگی میکنند و بنابراین در دنیای واقعی آدمهای تنهایی هستند و رابطههای حقیقی اندکی دارند. همچنین تحقیقات نشان میدهد که تنها ۳۷% از این نسل، نسبت به خانههای خود احساس تعلقخاطر میکنند. برای تحقیقات بیشتر در این زمینه یک وبسایت نظرسنجی با همکاری آزمایشگاه دانمارکی Station 10 ایجادشده است به نام “خانۀ اشتراکی ۲۰۳۰”(ONE SHARED HOUSE 2030) که یک نظرسنجی تعاملی را انجام میدهد و درباره نظر مردم و انتظارات آنها از زندگی اشتراکی تحقیق میکند. همه میتوانند به سؤالاتی که در این سایت پرسیده میشود پاسخ داده و در نظرسنجی شرکت کنند. بهطور خلاصه زندگی اشتراکی یعنی صرفهجویی در زمان و هزینه و فضا و شریک شدن همه اینها باهم که نتیجهاش اقتصاد مشارکتی است. مسئله زندگی اشتراکی آنقدر این روزها داغ است و قشر وسیعی از سرمایهداران و سرمایهگذاران و شرکتهای بزرگ تجاری را به خود مشغول داشته که تبدیل به یک دغدغه معماری معاصر شده است. تا آنجا که پاویون انگلیس در سال ۲۰۱۶ میلادی در بینال ونیز به این موضوع اختصاص داشت و یک ایدهی آوانگارد را با خود به همراه آورده بود. هدف این طرح انعطافپذیری در مکان و زمان در قالب مسکن اشتراکی بود. میدانیم که انعطافپذیری در مکان، از زمانِ لوکوربوزیه و میس وندروهه از طریق طراحی فضاها و مبلمان انعطافپذیر به یک روش معمارانه تبدیل شد. اما خانههای ما تا چه حد میتوانند در زمان انعطافپذیر باشند؟ در حقیقت میتوان گفت تعریف سنتی خانه دچار دگرگونی است. بهراستی خانه ما کجاست؟ جایی که در آن میخوابیم؟ جایی که در آن متولد شدهایم؟ شهری که الآن در آن زندگی میکنیم؟ یا نه، جایی که به آن تعلق خاطر داریم؟ واقعیت این است که امروزه ما بیشتر عمر خود را در اداره یا در رفتوآمد در فرودگاهها و قطارها میگذرانیم و بقیه را هم در فضای مجازی. یک سؤال اساسی این است آیا ما واقعاً در مکانی که در آن نشستهایم و حضور داریم زندگی میکنیم یا در فضاهای مجازی مانند فیسبوک و اینستاگرام و غیره؟ بیشترِ وقتِ انسانِ مدرن کجا میگذرد و با چه کسانی و از چه طریقی ارتباط دارد؟ همه این سؤالها بهعلاوه روش زندگی اشتراکی که در حال رشد فزاینده است، باعث شد که پاویون انگلیس در بینال ونیز ۲۰۱۶ خانههایی را پیشنهاد دهد که بر مبنای طولِ زمانِ مورد استفاده طراحی شده بودند، تحت عنوان “اقتصاد خانهداری” (Home economics).
در این طرح، پنج مدل جدید برای زندگی ارائه شد که تعریف و تصور رایج و سنتی درباره خانه را زیر سؤال میبَرد.
عکس شماره دوازده: فضای زندگی برای چند ساعت، پاویون انگلیس، بینال ونیز ۲۰۱۶
عکس شماره سیزده : فضای زندگی برای یک شب، پاویون انگلیس، بینال ونیز ۲۰۱۶
در نمونهی ارائه شدهی «یک خانه برای چند ساعت»، یک فضای بزرگ مشترک در نظر گرفتهشده است که هیچ مالکیت خصوصی در آن معنا ندارد. افراد مختلف میآیند و یک تخت را برای چند ساعت اجاره میکنند و میروند. حتی در مرکز اتاق، یک قفسه شیشهای قرار دارد که چیزهایی از قبیل لباس و کتاب و لوازمی که بهطور اشتراکی قابلاستفاده است در آن قرار دارند و در دسترس همگان است. در کنار این فضا، توپهای پلاستیکی توخالی طراحیشدهاند که بهعنوان آپارتمانهای یکروزه ارائهشدهاند و میتوان از طریق یک سوراخ در قسمت بالایی بدنه، وارد فضای داخلی آن شد. همچنین اتاقهای یکماهه و یکساله هم به شکلی طراحیشدهاند که مناسب زندگی یکماهه یا یکساله هستند و این ایده ازآنجا میآید که باید در فضا ازنظر زمانی صرفهجویی کرد. درواقع ایده زندگی اشتراکی هم ازاینجا میآید. مثلاً یک نفر آدمِ تنها که مالک یک آپارتمان یک خوابه با همه امکانات است، چقدر در طول روز یا هفته از تمام فضاهای خانهاش که بابتشان پول پرداخت کرده استفاده میکند؟ یک آدم تنها یا به عبارتی خانواده یک نفره معمولاً بیشترین وقت خود را در محیط کار میگذراند و صبحانه و قهوهاش را در مسیر رسیدن به محل کار و نهارش را در بیرون از خانه صرف میکند. چنین فردی چقدر از آشپزخانه خصوصی خانهاش استفاده میکند؟ تقریباً هیچ. من بهشخصه افرادی را میشناسم که آشپزخانههایشان را از شدت بدونِ استفاده بودن، تبدیل به کتابخانه یا اتاق کارکردهاند. به همین دلیل شرکتهای تبلیغکننده زندگی اشتراکی، با شعارِ «زندگی مینیمال، حداقل فضای خصوصی و حداکثر کیفیت در فضای عمومی» وارد بازار شدهاند. برای جوانی که نیازی به آشپزخانه خصوصی ندارد و میتواند فیلماش را با دیگران ببیند و در حمامهای اشتراکی اما پاکیزه دوش بگیرد و از امکانات عمومی باکیفیت برخوردار باشد و با آدمهای دیگر رابطه برقرار کند و همزمان هزینه کمتری هم بپردازد، قطعاً این استایل جدید به نظر جذاب میآید. اما واقعیت این است که در نظرسنجیهایی که موسسه تحقیقاتی purehouseLab انجام داده است حتی کسانی که مایل به زندگی در چنین فضاهایی هستند هم دلشان نمیخواهد با یک آدم غریبه هماتاق شوند و یا حمام و توالت مشترک داشته باشند. اکثر سؤال شوندگان از اینکه فضای خصوصیشان توسط شرکتهای بزرگ مانند ایکیا مبله شده باشد خیلی راضی نیستند و میخواهند حداقل همان ۱۰ متر فضای خصوصیشان را باسلیقه خودشان بچینند. همچنین آنچه که از زندگی اشتراکی مدنظرشان است، شراکت با چهار تا ده نفر است.
این موسسه همچنین اولین گردهمایی جهانی بحث پیرامون زندگی شراکتی را تحت عنوان Co-Liv در سانفرانسیسکو برگزار کرد که در آن جزییات و مثالها و مسائل این نوع زندگی موردبحث و بررسی قرار گرفت. یک مثال جالب مربوط میشد به یک شبکه بینالمللی Co- Living به نام روام (Roam) که توسط برونوهاید (Bruno Heid) تأسیس شده است. هاید تشریح کرد که زمان کوتاهی پس از راهاندازی متوجه شد که آشپزخانه جمعی واقعاً مورداستفاده قرار نمیگیرد. در عوض، مردم وسایل و مواد غذایی خود را در کابینتهای جداگانه برای خودشان نگه میدارند و روی آنها برچسب میزنند که دیگران از آن استفاده نکنند. یعنی درواقع هر کس گوشهای از آشپزخانه اشتراکی را بهطور خصوصی صاحب شده بود. بنابراین تیم طراحی به تخته رسم بازگشت و با الهام گرفتن از آشپزخانههای صنعتی، طرح را تغییر داد. بهطوریکه مناطق مشخصی برای خوردن صبحانه وجود داشت و هیچکدام از کابینتها هم در نداشتند و همهچیز باز بود و هیچچیز قابل پنهان کردن نبود. نتیجه تعجبآور بود: «مردم شروع به قرار دادن اقلام شخصی در بخشهای مختلف آشپزخانه کردند بهطوریکه همه بتوانند از آنها استفاده کنند.» این نشان میدهد که قدرت معماری در تغییر فرهنگ و عادتهای مرسوم تا چه حد است. بنابراین میبینیم که بین خواستههای مردم و آنچه که طراحان و معماران در راه اهداف سرمایهگذاران انجام میدهند، فاصله زیادی وجود دارد. تعداد محدود همخانه و یا خانه مبله نشده و یا داشتن مالکیتهای خصوصی کوچک چیزی است که در تعریف تجاری سازندگان Co-Living هیچ جایی ندارد و آنها به دنبال ساخت آسمانخراشهای شراکتی هستند که صدها انسان را با روحیات مختلف باهم شریک میکنند. انسان در این تعریف فقط یک آبجکت است که با یک چمدان میآید و با همان چمدان میرود و نگهداری هرگونه اشیاء دیگری که در طول زندگی به آنها وابسته میشود و در خانههای معمولی دور و بر خودش میچیند در این خانهها برایش امکانپذیر نیست. همهچیز از قبل چیده و برنامهریزیشده است. بر اساس این تعریف انسان هزاره (millennials) معاصر، در فضای خصوصی حداکثر ۱۰ متریاش فقط نیاز به یک تخت خواب و یک میزتحریر کوچک دارد و تنها گوشی هوشمند و لپتاپش تمام نیازهای او را برآورده میکنند و همه اینها به فضای زیادی احتیاج ندارد. اما اینها فقط یکروی سکه است آنسوی سکه به نظر استثمارگرانهتر هم میآید. با یک تحلیل ساده میتوان به این موضوع پی برد:
بهعنوانمثال شما بهعنوان یک فرد ساکن در Co-living، برای آشپزی دو راه بیشتر ندارید: یا مجبور هستید هر دفعه خریدهایتان را ببرید توی آشپزخانه اشتراکی و غذایتان را بپزید و یا در یک نوعِ پیشرفتهتر ازاینگونه خانهها زندگی کنید که همه مایحتاج زندگی و آشپزی هم توسط مدیریت تهیهشده و در آشپزخانه موجود است و شما و بقیه ساکنان قبلاً هزینهاش را روی اجاره خانهتان پرداخت کردهاید. در این صورت محکوم هستید از محصولات شرکتها یا تولیدکنندگانی استفاده کنید که مدیریت مجموعه برایتان در نظر گرفته است. در هر دو حالت غذایتان را میپزید و در میان جمعی که نمیشناسید در تنهایی مشغول خوردن میشوید و واقعیت این است که این تنها غذا خوردن در جمع، هزار بار بدتر از تنها غذا خوردن در چهاردیواری خانه و حریم خصوصی آدم است. اگرچه ممکن است شانس بیاورید و با کسی همکلام شوید.
درواقع فرد با زندگی در چنین مجموعههایی تبدیل به شهروند کمپانی یا کمپانیهای به وجود آورندۀ آن مجموعه میشود. یعنی بهاجبار از مبلمان آن شرکت استفاده میکند، غذایش را در رستوران تابع آن شرکت میخورد یا با محصولات شرکت تابعه آن میپزد، در سالن تلویزیون آنچه را میبیند که توسط مدیریت پخش میشود یا اکثریت آن جامعه مایل به دیدن آن هستند و حتی برای دعوت کردن دوستان و خانواده هم هیچ حریم خصوصی ندارد و همهچیز در ملأعام اتفاق میافتد و البته باید این را هم در نظر داشت که در اینگونه مجتمعها، همه فضاهای مشترک به بهانه حفظ امنیت افراد، با دوربین کنترل میشوند. بنابراین فرد بهراحتی تحت کنترل دائمی قرار دارد. حتی قدم را از این هم میتوان فراتر نهاد و بدبینانهتر نگاه کرد وان اینکه کمپانیهای بزرگ یا شرکتهایی که کارمندان زیادی دارند میتوانند کارکنان خود را در چنین مجموعههایی اسکان دهند (تحت قالبِ کار اشتراکی_ زندگی اشتراکی) و بهاینترتیب قلمروهای جداگانه و تفکیکشدهای ایجاد میشود که انسانها را از هم جدا میکند و هر کمپانی قلمروی خودش را دارد. از سوی دیگر با تأکیدِ این نوع زندگی روی هوشمند بودنِ ساختمانها و استفاده از ابزار دنیای دیجیتال و با شعار صرفهجویی در وقت و انرژی، هرکدام از این مجموعهها اپلیکیشنهای خاص خودشان را دارند که ساکنان فقط از طریقآن میتوانند کارهایشان را انجام بدهند. مثلاً غذا سفارش بدهند، درخواست نظافت اتاقشان را بکنند و یا اتاق مطالعه را رزرو کنند و غیره. بسیاری از این مجموعهها در جاهای مختلف دنیا شعبه دارند مانند شرکت زنجیرهای the Collective و یکی از پیشنهادها و امکاناتشان این است که وقتی شما یک واحد زندگی در بارسلون را از این شرکت اجاره میکنید میتوانید هفته بعد در شعبه دیگران در نیویورک ساکن شوید و نیازی به قرارداد و اجاره مجدد ندارید و این یعنی تا ابد در دایره محصولات و خانههای این شرکت خواهید چرخید و از آن خلاصی نخواهید داشت. چون مثلاً اگر بخواهید از شرکت سازنده دیگری استفاده کنید و یا به عبارت بهتر اَدمین خود را عوض کنید باید هزینه بالایی بپردازید. تمام اینها نشان میدهد که آینده به شکل خطرناکی به سمت یک مدل جدید سرمایهداری پیش میرود که آدمها را در فضاهای تحت کنترل خود نگه میدارد و تمام کاسبیهای محلی و بومی و کوچک را میبلعد. به نظر میرسد که مرزهای آینده، نه مرزهای جغرافیایی بلکه مرزهای اقتصادی شرکتهای بزرگ سرمایهداری و قلمروهای آنها خواهد بود.
– https://www.pinterest.dk/claireflurin/purehouse-labs-reading
– https://www.businessinsider.de
– https://medium.com/purehouselab/what-is-co-living-2a228a04600c
– https://www.citymetric.com/fabric/here-are-five-lessons-future-co-living…
– http://onesharedhouse2030.com
– https://www.fastcompany.com
– https://archinect.com
– https://www.hacknsleep.com
– http://onesharedhouse2030.com
– https://www.auroville.org
– standard.co.uk
– Co-Living and the Common Good, Edited by Atif Shafique, RSA Action and Research Centre, March 2018, زندگی اشتراکی و کومون خوب، موسسه تحقیقاتی RSA
– Rentals, Sharing Economy and the Future of Living, LUMOS View, By Joel Finningley, September 21, 2016 اجاره، به اشتراکگذاری اقتصاد و آینده زندگی، موسسه لوموس
– CO-LIVING NEED ASSESSMENT, June 2017, Report prepared for Rainbow Properties ارزیابی نیازمندیهای زندگی، ژوئن ۲۰۱۷، گزارش تحقیقاتی برای موسسه رینبو
– Studie am Beispiel des Projektes „Lebensraum“ zur Erhebung des wirtschaftlichen und gesellschaftlichen Nutzens der Wohnform „Cohousing“ für das Land Niederösterreich, F-2150 مطالعه بر روی نمونه پروژه “Lebensraum” برای ارزیابی مزایای اقتصادی و اجتماعی شکل مسکن “Cohousing” برای استان اتریش سفلی،
– Cohousing: A Contemporary Approach to Housing Ourselves, Kathryn McCamant, Ellen Hertzman, Ten Speed Press, 1994 – Social Science Cohousing: یک رویکرد معاصر برای مسکن خودمان، کاترین مک کامانت، الن هرتسمان، مقاله روزنامه Speed Press، ۱۹۹۴ – بخش علوم اجتماعی
ولی از همه عالیتر اون مطلبی بود که قبلا دربارهی مسکن توی وین نوشته بودید. من رفتم و توی کانون دانشجوییمون ارائهاش دادم.
همه متن رو نخوندم اما واقعا لذت بردم و استفاده کردم. مرسی روناک عزیز
خوشحالم که پسندیدید و ممنونم
من هم مقاله رو خوندم کامل. نمونههای دانمارک و هند (خانه اشتراکی) خیلی برام الهامبخش بود. اون زندگی اشتراکی توی محیطهای تجارتزده هم خیلی ترسناک و هشداردهنده است. متشکر از زحمتی که در تهیه مقاله کشیدید.