چهار روز کار در هفته؛ علیه بازار آزاد و در دفاع از آزادى شخصى
بنیاد گرایی بازار آزاد نه تنها آزادی به بار نیاورده، بلکه ما را به دام انداخته است. زمان آن است که جناح چپ به استقبال انقلابی در محیطهای کار برود.
خیلی بعید است آخر عمری از این حسرت بخوریم که بهقدر کفایت پشت میز کارمان زنجیر نشده بودهایم. اتفاقا در عوض میتوانیم خود را در غم زمانهایی بیابیم که میشد به تماشای بزرگ شدن فرزندانمان، یا با آنها که دوست میداریم، یا به سفر، یا به مشغولیتهای تفریحی و فرهنگی که ما را خوشوقت میسازد بگذرد و صد افسوس که نگذشت. دریغ اینکه، شاغلین تماموقت بریتانیایی به طور میانگین ۴۲ ساعت در هقته کار میکنند، که با یکسوم زمان میانگین بیداری ما برابری میکند. این یعنی پارهای از زمان گرانبهای زندگیمان دارد به سرقت میرود، خاصه آنکه کارگران و کارمندان بریتانیایی هر سال دو میلیارد ساعت بی جیره و مواجب اضافهکاری میکنند. پس بسیار مغتنم است که جان مک دانل از حزب کارگر به لرد اسکیدلسکی{۱} اقتصاددان برجسته رجوع کرده تا پژوهشی در خصوص امکان کاهش کار هفتگی به چهار روز را سرپرستی کند. این هدف جهادی تازه برای جناح چپ در راستای گسترش و دفاع از آزادی شخصی است.
طلیعهداران بنیادگرایی بازار آزاد وعده میدادند که مرامشان برای ما آزادی به ارمغان خواهد آورد. اما فرجامش هرچیزی بود الا آزادی: از نبود مسکن مطمئن و مقرون به صرفه گرفته تا رشد ناامنی شغلی و افزایش بدهی سرانه، همگی دامهایی است که امروز افراد در جامعه در آنها گرفتار آمدهاند. نه دهه قبل جان مینارد کینز پیشبینی میکرد که پیشرفتهای تکنولوژیک و افزایش بهرهوری موجب این خواهد بود که ما تا امروز به ۱۵ ساعت کار هفتگی برسیم؛ غایتی که میتوان گفت از دست رفته است.
این مساله مهلکترین تهدید برای آزادی شخصی ما است، به ویژه که توازن قدرت در محیطهای کار به طرز چشمگیری از جانب کارگر به سود کارفرما برهم خورده. وانهادن آزادی و خودآیینی شخصی، بخش عمدهی زندگی ما را دربرمیگیرد. در این دوره و زمانه، نیازها و هوا و هوس دیگران به زندگی ما جهت میدهد نه انتخابهای خودآیین که حقمان نسبت بدان سلب میشود. جای تعجب چندانی ندارد- و این بسیار ناگوار است- که سالانه نیممیلیون کارگر و کارمند به ناراحتیهای روانی ناشی از کار مبتلا میشوند یا اینکه فقط در سال گذشته، با جهشی قریب به یکچهارم، ۱۵/۴ میلیون روز کاری بر اثر استرس و اظطراب شغلی از دست رفته است.
بله شکی نیست که بسیاری نه تنها بیش از حد کار نمیکنند بلکه اتفاقا در طلب ساعات کاری بیشترند. اما کار هفتگی کمتر ما را به بازتوزیع ساعات کاری از زیادهکاران به کمکاران قادر خواهد ساخت. صد البته ملاحظهی کاهش کار هفتگی در پژوهش لرد اسکیدلسکی میبایست بدون عدول از استانداردهای سطح زندگی باشد. هر چه نباشد، کارگران و کارمندان بریتانیا همین حالا هم از دوشیده شدن دستمزدهایشان، که فجیعترین مورد در بریتانیا از زمان جنگهای ناپلئون بوده است، بهقدر کافی کشیدهاند. اما کاستن از کار با اعطای زمان بیشتر به میلیونها کارگر و کارمند، افراد را آزاد خواهد گذاشت تا آن را هر طور مایلند بگذرانند. آزادی انسانی باید در مرکز اهداف سوسیالیسم نوین باشد. حق بر کار کمتر اقدامی در جهت رهایی و الزاما آرمانی برای جناح چپ است.
{۱} (بارون) روبرت اسکیدلسکی، مورخ اقتصادی و اقتصاددان روس تبار بریتانیایی و متمایل به مکتب اقتصادی کینزی است که مهار بازار آزاد و مداخلهی دولت در حوزهی عمومی اقتصاد کلان باور دارد. او همچنین نگارندهی زندگینامهی جان مینارد کینز در سه مجلد است.