دانشگاهی برای ویرانی خاطرات
این روزها اگر به کوچه پسکوچههای دهونک پا بگذارید بسیاری از مردم، دانشگاه الزهرا را با اسراییل اینهمان میکنند. گویی بیراه هم نمیگویند، جزییات تصاویر به راحتی قابل تطبیق است.
«طبق اخطار مسئولین حراست دانشگاه، این خانه تا چند ساعت دیگر ویران میشود. خانهای قدیمی اما بازسازی شده، با حیاط و باغچه و درخت و تاب و صندلی و میز چای، پیچکهای زرد و صاحبانی با روی زردتر، خانه نیمه خالی، اهالی خانه بیرون در خیره به داخل، چند کارگر جلوی در خانه، سیمان و شلنگ آب و بتن، بتن روی بتن، محو آرام آرام خانه پشت بتنهای سیمانی ، انسداد خیرگی نگاه اهالی با سیمان ، مرد خانه وسط کوچه. مرد خانه زیر زیر لب : «این خانه من بود» … «بود» ، «بود». صدای مرد اوج می گیرد. بالا می رود. فریاد میشود. مرد خودش را میزند، همسایهها دورش را میگیرند. نفرین میکنند. به مایی که مات نگاهشان میکنیم، دیوار به دیوار خانه، ویرانهها را نشان میدهند. میان ویرانهها دیوارهای گچکاری، طاقچه، صندلیهای چوبی رهاشده، و اسباب همسایههایشان را نشان میدهند. روی تیغه دیواری که دور خرابه کشیده شده تابلوی «دانشگاه الزهرا» را نشان میدهند.»
خوانندهی شرح این تصویر، بی شک اولین چیزی که به ذهنش میآید «اغراق» است. این اما از بیچارگیها و نگونبختی قدرت است که همیشه علیرغم اینکه حساب همه چیز را میکند و جوانب کار را در نظر میگیرد، ناگزیر، بی آنکه بخواهد تراژیکترین تصاویر را از خود به جا میگذارد. و از بختیاریِ ما مردمان است حتما، که تصویر همیشه با خشنترین حالت در برابر قدرت قد علم می کند چرا که به تعبیر بارت «در آن هیچ چیز را نمیتوان انکار کرد». از بختیاری ماست که تصاویر تراژیک ناخودآگاه در یادهایمان ثبت میشوند و هر بار که قدرت در هرجایی از جهان بر سر مردمانش خراب میشود، «یادآوری» چون سلاحی گرم یادمان را روشن میکند. «یاد» جزییات تصاویر را بیرون میکشد، تصاویر را از روی جزییات با هم تطبیق میدهد، به هم پیوند میزند و بعد ماهیت قدرت را بازشناسایی میکند.
این روزها اگر به کوچه پسکوچههای دهونک پا بگذارید بسیاری از مردم، دانشگاه الزهرا را با اسراییل اینهمان میکنند. گویی بیراه هم نمیگویند، جزییات تصاویر به راحتی قابل تطبیق است.
داستان خانههای کوچه امامزاده و محله کارخانه دهونک از زبان اهالی شنیدنی است. بیش از هرچیز به عنوان شاهد این تصاویر و نویسنده این مطلب به هرآنکس که خواننده این متن است پیشنهاد میکنم به عنوان یکی از ساکنین این شهر، این قسمت از تاریخ شهر را از دست ندهد، این روزها سری به این محله بزنید و پای حرف مردمانش بنشینید چرا که بعید نیست تا چندی دیگر، ویرانهای بیش از خانهها و مردمان و خاطراتشان به جا نماند. محله، علیرغم وجود ویرانههای جا مانده از خانه هایی که دوماه پیش «خانه» بودند و علیرغم خالی شدن بسیاری از خانهها از سکنه، در همان ابتدای ورود با هُرم زندگی تازه وارد را به آغوش میکشد. بروید و قصهی تپههای رهاشدهای را که به برکت زندگی این مردمان از ۸۰ سال پیش تاکنون رفتهرفته آباد شده است را بشنوید. سوپ گرم خانگی بخورید و بگذارید قصه حمام محلی، نانوایی و حوضهای اشتراکی رختشوییِ کارگران و کارمندان کارخانه شماره ۵ راه آهن، پیش از آنکه به نام نامی دانش از حافظه این شهر محو شود، شنیده شود.
به گمان من دانشگاه الزهرا پیش از آنکه مدارک حقوقی و قانونی به حق یا ناحقش را برای اثبات ادعای زمینهای دهونک ارائه کند باید به این سوال پاسخ دهد که آیا می توان سرمایه اجتماعیای را بر ویرانه جامانده از سرمایه انسانیای دیگر بنا کرد ؟ و پاسخ دهد که آیا دانشی که از پس از این ویرانهها سر برمیآورد حتی اگر مزین به مدارک حقوقی و قانونی باشد به لعنت مردمانی که ۸۰ سال است آدرس خانهشان تهران، دهونک، کوچه امامزاده بوده است میارزد؟
شهر اگر از آن ساکنانش بود و قدر و قدرت «یاد» ها را میدانست، تمام قد به احترام محلهای هشتاد ساله میایستاد و زمین را زیر پاهای کهنسالشان و سقف را روی سرهای بلندشان ویران نمیکرد. شهر اما از آن ساکنانش نیست گویا که هر بار به نام نامی «دانش» یا به نام نامی «توسعه»، گوشهای از خاطراتش را ویران میکند. گوشهای از تنها دارایی مردمانش را. یادها اما فراموش نمیشوند. یادآوری تنها سلاح مردمان است.