اضطرابی به نام ترامپ
دو روز پیش از حملهی موشکی آمریکا و متحدانش به پایگاههای نظامی سوریه، در ساعت ۳:۵۷ دقیقهی یازدهم آوریل به وقت آمریکا، ترامپ این جملهها را توییت کرد: «روسیه وعده داده تا هر شلیکی را به سوی سوریه پاسخ بدهد. روسیه آماده باش، چون آنهایی (موشکهایی) که میآیند خوب و جدید و «باهوش» خواهند بود….» میتوان حدس زد حدفاصل دقایقی بعد از این شوک توئیتری، تا ساعتها بعد چه بلبشو و هیاهویی در دفترهای مجلهها و روزنامهها، خبرگزاریها و به طور کلی همه تیمهای تولید محتوا در سراسر جهان به وجود آمد. میتوان خیالپردازی کرد که توییت دونالد ترامپ چگونه همچون دومینوی بزرگی، روی تمامی قطعات کوچک و کثیر رسانهها تاثیر گذاشت و آنها را «وادار» به حرکت کرد. اگر خیالپردازی کنیم -و تا اندازهای اغراق، که لازمهی تخیل است-، انگار که حدفاصل یک ساعت مشخص، همهی آدمهای روی کرهی زمین ناخواسته سرشان را به سوی کاخ سفید چرخاندند و در اضطرابی ناخواسته به دونالد ترامپ نگاه کردند. اگر تا اندازهای هم اینطور بوده باشد، آیا نباید به دونالد ترامپ تبریک گفت؟
ترامپ حتما یک سوپرسلبریتی است، اما او واقعا نسبت به دیگر سلبریتیها خشک و نچسب و به لحاظ رفتاری و ظاهری به شدت دِمُده و قدیمی است(خصوصا اگر با بازیگرهای کول و خوشقیافهی هالیوودی مقایسهاش کنیم)؛ اگر دونالد سر میز شامتان باشد یا در کافهای کنارتان، مطمئنا هیچکدام رغبتی برای معاشرت با او نخواهید داشت. او بیادب است و همینطور شدیدا بیمزه و لوس. شوخیهایش اغلب خندهدار نیستد. هیچ چیز عذابآورتر از تماشا کردن سخنرانیهای طولانی و ملال آور او نیست. اگر اوباما، به عنوان اولین رئیس جمهوری که با کمپین اینترنتی به قدرت رسید، وجه مورد پسند سلبریتیها مثل سخنوری و بامزگی را تا اندازهی زیادی داشت، ترامپ نه تنها فاقد تمامی خصوصیات مدنظر است، که رفتار بیقیدوبندش، تیپ و سلیقهی کهنه و قدیمیاش و همینطور عادتهای رفتاری منزجر کنندهاش آدم را بیشتر یاد بدمنهای کلاسیک سینما مثل جوکر میاندازد. با همهی اینها ترامپ پادشاه رسانههاست. هیچ کس اندازهی او نمیتواند جهان رسانهای را تحت تاثیر خودش قرار دهد. او همیشه مثل یک شوکر با ولتاژ بالا عمل میکند، هرچند واضح است که بیشتر اوقات بلوف میزند؛ چون معمولا آنچه در عمل میکند با گفتههایش بسیار فاصله دارد. اما مسئله این است که او تنها اضطراب مردم را نشانه میگیرد است. اضطراب مایی که گفتههایش را بازنشر میدهیم، یا شرحی بر آن مینویسیم. این تکنیک را در دوران انتخابات ریاست جمهوری امریکا آزمود و حالا به نظر می رسد در سیاستهای جهانی هم به کار میگیرد. او آشکارا به زنها توهین میکرد، ادای معلولان را در میآورد، مهاجران را تهدید میکند و حالا هم در سطح جهانی برای رقبایش شاخ و شانه میکشد و مسلمانان و چینیها را هدف حمله قرار میدهد.
واضح است که این ترامپ از رسانه بیرون آمده است، همانطور که اوباما تاحدودی چنین بود. با اینحال، اشتباه آن است که ترامپ را آنطور که غولهای رسانهای مثل بیبیسی و سیانان اصرار داشتند، «وصلهی ناجوری» برای سیستمهای مدیریتی امروز در نظر آوریم؛ تصویری که در دوران انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، شرکتهای رسانهای به دست دادند این بود که ترامپ در لیبرال دموکراسی آمریکایی یک باگ بزرگ است. کاملا برعکس، باید گفت، ترامپ مسیر طبیعی پیشرفت را در عرصهی مدیریت، با استفاده از امکانات بالقوهی موجود در صنعت رسانهای پیمود و توانست مهمترین میز قدرت در سراسر جهان را از آن خود کند. مسیری که ترامپ پیمود، یکی از ممکنهای صنعت رسانهای امروز است و احتمالا برای تینیجرهای امروزی بسیار الهامبخش؛ سیمای مردانهای که داستانش با شهرت و پورناستارها گرهخورده است، و هیچ حدومرز اخلاقیای برای گفتهها و اعمالش قائل نیست. ترامپ اشتباه نیست، که عملی شدن یکی از ممکنهایی است که صنعت و جریان اصلی رسانه تیپیکالی چون او را به بهترین شکل ممکن به سوی مرکز صحنه هدایت میکند.