فرهنگ اصطلاحات ترامپ به روایت نیویورکر
وقتی ترامپ سخنرانی میکند، از این راهنما میتوان برای فهم عبارات او کمک گرفت.
درست و حسابی از آب درمیآید.
پرزرقو برق ولی پوشالی از آب درمیآید.
واقعاً درست و حسابی از آب درمیآید.
پرزرق و برق ولی پوشالی از آب درمیآید، گفتهام با آبطلا بنویسند.
شگفتانگیز از آب درمیآید.
از قبل نمیدانم چطوری از آب درمیآید چون قرار است در آینده انجام شود و کو تا آن زمان.
فکرش برق از سر آدم میپراند.
کلهام را زیاد بهخاطرش به کار نینداختهام، راستش همینکه بیستوچهار ساعت بگذرد، پاک از یادم میرود.
محشر خواهد شد.
سپردمش به کنگره، بنابراین اگر به جایی نرسید توپ و تشرتان را سر افراد کنگره خالی کنید.
کارشناسان میگویند…
شان هنیتی (مجری فاکسنیوز) میگفت…
همه میگویند…
یک نفر در بخش نظرسنجی اخبار فاکسنیوز میگفت…
داشتم گوش میکردم که…
بنون بهم میگفت….
داشتم میدیدم که…
ایوانکا داشت نشانم میداد…
اکثر مردم
خودم
زنان
خوشگلای موطلایی
زنهای بدقلق
زنانی که رنگ و لعابشان پریده به چند دلیل:۱) زایمان. ۲) یائسگی. ۳) آگاهی سیاسی و یا دانش عمومی. ۴) مراجعه به دادگاه برای اعادۀ حیثیت. ۵) عزت نفس
مردم آمریکا
مردم ایالاتی که به من رأی دادند.
مردم
مردم سفیدپوست
آدمهای خوب
سفیدهای نژادپرست
سایر مردم
مردم کشورهایی که اسمشان هم به گوشم نخورده.
مردم قدرنشناس
مردم سیاهپوست
مردم مرفه
ساکنین جزایر محصور در آبهای پهناور که ادعا میکنند آمریکاییاند، همیشه هم غرولندشان را سر من خالی میکنند.
پاریس
اروپا
اروپا
قارۀ از فرقِ سر تا نوک پا دموکرات
آنجلا مرکل
نسخۀ آلمانی هیلاری(کلینتون)
جاستین ترودو
نسخۀ کانادایی امانوئل مکرون
امانوئل مکرون
جوانیِ اوباما، البته از نوع فرانسوی و غیرکنیایی
پیروان جهانیگرایی
همۀ یهودیان جز جرد کوشنر
آدمهای قلچماق
همۀ سیاهپوستان جز بن کارسون
بزهکاران
همۀ مکزیکیها جز ریکاردو مونتالبان
تروریستها
همۀ مسلمانان جز سعودیها
واقعیتها
ادعاهایی که تروریستهای توطئهگر هنوز آنها را به واقعیت تبدیل نکردهاند.
دروغها
ادعاهایی دربارۀ من که دودش از کندۀ روسها بلند میشود.
غمگین
کلمۀ دوهجایی مغرضانهای که برای القای غمباد، سرکوفت، انگ زدن به دیگران، توپ و تشر، خط و نشان کشیدن، زخم زبان و بدنامی به کار میآید. اگر کلمۀ “غمگین” را توئیت کنید، مثل یک فراخوان عمل میکند و میبینید چه غوغایی راه میاندازد و تا کجا محبوبیت جمع میکند. مثل نهیبی است که از سوت داور بلند شده باشد. مترادف کمکاربردتر و کهنۀ آن عبارت است از: “جفادیده”
بهترین کلمهها را از من میشنوید.
من از بین برگزیدهترین کلمههای کمهجا تعدادی را دستچین کرده و آنها را یکجا به اسم خودم زدهام.
من همیشه محصل خوبی بودم
مدرسه هم رفتهام.
من در کارم دوست و آشنا نمیشناسم.
تنهایی دارم گلف بازی میکنم
سخت مشغول کارم
با دیگران دارم گلف بازی میکنم.
کسی از من بازجویی نمیکند.
اگر آقای کارآگاه عینک آفتابی به چشم نزده باشد و کلاه شاپوی نمدی روی سر نگذاشته باشد که دیگر اسمش را نمیشود گذاشت بازجو.
او یک مرد اصیل و بینقص است
او یک مرد سفیدپوست، بالابلند، شق و رق، با چانۀ کشیده و خوشتراش است.
در این حرفه نظیر ندارد.
در واژگون کردن نهاد زیر دستش ردخور ندارد.
کارش را به بهترین نحو انجام میدهد
برای من کار میکند و در دروغگویی رودست ندارد.
کارش را به بهترین نحو انجام داده.
دیگر به خوبی سابق دروغ نمیگوید، برای همین به زودی عذرش را میخواهیم.
مرد دلسردکنندهای است.
به خاطر جانفشانی خالصانهاش در قبال اخلاق، عذرش را خواستیم.
برخی خصوصیاتش آدم را دلسرد میکند
از سر و ریخت غیرمردانه و ظریفش خوشم نمیآید، ضمناً این را هم بگویم، مردک دل و دماغ ندارد.
بچۀ خوبی است.
از سر و ریخت غیرمردانه و ظریفش خوشم نمیآید، اما هم مادرش -ایوانا- و هم آزمایشها ادعا میکنند او پسر من است.
مرد خوبی است.
من این بابا را نمیشناسم اما صاف جلوی من ایستاده و بهم لبخند میزند.
این مرد نظیر ندارد.
این آقا شاید از من باهوشتر باشد، اما معنیاش این نیست که من پخمهتر از او هستم