skip to Main Content
ریاضیِ به زبان ساده‌ ولی هولناکِ تغییرات اقلیمی
زمین

اعداد ساده‌ای که در کنار هم فاجعه‌ای جهانی را نشان می‌دهند

ریاضیِ به زبان ساده‌ ولی هولناکِ تغییرات اقلیمی

اگر تصویر شعله‌های آتش به بلندای یک ساختمان در منابع طبیعی در جنگل‌ها  و یا رقم فیش برق‌تان در ماه‌های تابستان هنوز شما را متقاعد نساخته، اینجا چند رقم روشن در موضوع تغییرات اقلیمی داریم. زمین به طور متناوب گرم‌ترین روزهای خود تجربه می‌کند.

اگر تصویر شعله‌های آتش به بلندای یک ساختمان در منابع طبیعی ایالت کلورادو یا رقم فیش برق‌تان در ماه‌های تابستان هنوز شما را متقاعد نساخته، اینجا چند رقم روشن در موضوع تغییرات اقلیمی داریم: ماه جون (مترجم: اشاره به زمان انتشار مطلب در ۲۰۱۲ میلادی است) توانست ۳ هزار و ۲۱۵ رکورد دمای بالای هوا را در ایالت متحده امریکا بشکند یا برابر رکوردهای پیشین قرار بگیرد. به دنبالش گرم‌ترین ماه می در تاریخ نیم‌کره شمالی زمین آمد – این ۳۲۷‌مین ماه متناوبی بود که دمای هوا، فراتر از میانگین دمای کره زمین در قرن بیستم میلادی بالا رفته بود. در علم آمار، شانس اینکه بر حسب اتفاق چنین بشود، ۳.۷ ضرب در ۱۰-۹۹ خواهد بود، یا به عبارتی دیگر، احتمال اینکه شانسی چنین اتفاق افتاده باشد، از عددی برابر تعداد ستاره‌های هستی کمتر است.

هواشناسان گزارش می‌دهند که بهار امسال، گرم‌ترین بهار در تاریخ کشور است – در حقیقت، دمای هوا چنان از رکوردهای پیشین فاصله گرفته که آن را بیانگر «بیشترین فاصله دمایی از هر میانگین فصلی در تاریخ معاصر» می‌خوانند. در همین هفته، مقامات عربستان سعودی گزارش دادند که در مکه باران بارید، به رغم اینکه دمای هوا بیش از ۴۲ درجه سانتی‌گراد بود و این تبدیل به رکورد تازه‌ای از رگبار در گرم‌ترین هوای ثبت شده در تاریخ معاصر زمین شد.

نه اینکه رهبران کشورها متوجه شده باشند. ماه گذشته رهبران دنیا، در شهر ریو دو ژانیرو گرد هم آمدند تا در ۲۰‌مین سالگرد حضور در گردهم‌آیی زیست‌محیطی سال ۱۹۹۲ حاضر شوند، گرد‌هم‌آیی‌ای که ختم به هیچ نتیجه‌ای نشد. برخلاف جورج دبلیو بوش که برای حضور در اولین گردهم‌آیی رفته بود، (رییس‌جمهور وقت) باراک اوباما حتی در این مراسم شرکت هم نکرد. جورج مانبیوت،‌ روزنامه‌نگار بریتانیایی نوشت، این گردهم‌آیی بیشتر «شبحی از دیدار مسرور و پر از اعتماد به نفس ۲۰ سال پیش بود و کسی هم چندان توجه‌ای به آن نداشت،» صدای گام‌های پا در راهروهایی طنین‌انداز شدند که «پیش‌تر شاهد ازدحامی چند برابر این بودند.» از آن زمان که یکی از اولین کتاب‌‌ها را برای خواننده‌ای عام در موضوع تغییرات اقلیمی در ۱۹۸۹ می‌نوشتم، همچنین از آنجا که برای دهه‌هایی متمادی بعد از با جدیت تمام برای کند کردن روند گرمایش فزاینده زمین تلاش کردم، با کمی اعتماد به نفس می‌توانم بگویم که در این نبرد داریم سریع و خیلی هم بد می‌بازیم – این نبرد را می‌بازیم چون مهم‌تر از همه، مخاطره‌ای را انکار می‌کنیم که تمدن بشری درگیر آن است.

دمای هوا چنان از رکوردهای پیشین فاصله گرفته که آن را بیانگر «بیشترین فاصله دمایی از هر میانگین فصلی در تاریخ معاصر» می‌خوانند.

اگر هم در کل سراغ مبحث تغییرات اقلیمی برویم، جدل‌ها بیشتر متمایل به مباحث ایدیولوژیک، کلامی و اقتصادی است. هرچند برای درک مخمصه جدی‌مان، شما باید کمی حساب و کتاب هم بکنید. در گذر امسال، یک مقاله و تحلیل ریاضی قدرتمندی که اولین مرتبه توسط تحلیل‌گران اقتصادی در بریتانیا منتشر شد و در دوره‌های کنفرانس‌های محیط‌زیستی و مجلات مربوطه عرضه گشت، ولی هنوز بدست خواننده عام جامعه نرسیده است. این تحلیل بخش عمده‌ای از روش مرسوم تفکر سیاسی در موضوع تغییرات اقلیمی را کامل تغییر می‌دهد. همچنین به ما اجازه می‌دهد تا وضعیت متزلزل‌مان را – بی‌پناهی هنوز کامل نهایی نشده خودمان را – با توجه به جایگاه‌مان نسبت به این سه عدد بفهمیم.

اولین عدد: ۲ درجه سانتی‌گراد

اگر داستان به سبک فیلم‌های هالیوودی بخواهد تمام بشود، کنفرانس کپنهاگ در سال ۲۰۰۹ تبدیل به اوج نبرد جهانی با کند کردن تغییرات اقلیمی می‌شود. ملت‌های جهان در دسامبری تیره در پایتخت دانمارک دور هم جمع شدند تا در اجلاسی شرکت کنند که سر نیکولاس استرن از کشور بریتانیا و یکی از برجسته‌ترین اقتصاددان‌های معاصر در موضوع تغییرات اقلیمی، آن را «مهم‌ترین گردهم‌آیی ملت‌ها از زمان جنگ جهانی دوم، با توجه به آنچه در مخاطره است،» خوانده بود. وزیر انرژی دانمارک، کُنی هدِگارد که ریاست اجلاس را هم بر عهده داشت، گردهم‌آیی را چنین توصیف کرد: «این شانس ماست. اگر شانس‌مان را از دست بدهیم، سال‌ها طول می‌کشد پیش از آنکه بتوانیم دوباره شانسی تازه و بهتر پیدا کنیم. البته اگر شانس مجددی برایمان باقی بماند.»

در آن زمان البته، شانس‌مان را از کف دادیم. اجلاس کپنهاگ ختم به شکست چشمگیری شد. نه چین و نه امریکا که بر روی هم مسوول ۴۰ درصد تولید گازهای گلخانه‌ای هستند، آماده این نبودند تا امتیازهایی بزرگ واگذار کنند و برای همین کنفرانس بی‌هدف و تحت فشار همین موضوع، برای دو هفته کش آمد تا عاقبت رهبران جهان برای آخرین روز اجلاس دور هم گرد آمدند. در میانه هرج و مرجی مشهود، باراک اوباما رهبری را بدست گرفت تا برای حفظ آبرو هم که شده، پیش‌نویسی به عنوان «توافق کپنهاگ» نوشته شود که ابدی را فریب نداد. این پیش‌نویس، صرف توافقی داوطلبانه بود و برایش کسی چیزی را متعهد نشد و حتی کشورهایی که اشاره به نیت خود برای کاهش تولید دی اکسید کربن کرده بودند، ضمانت اجرایی معین نکردند. یک مقام خشمگین گروه صلح سبز اعلام کرد، «امشب کپنهاگ تبدیل به یک صحنه جرم شد که در آن مردان و زنانی مجرم به فرودگاه‌ها می‌گریزند.» تیتر نخست رسانه‌ها هم به همین چشمگیری بی‌رحم بود. یکی از تیترها می‌گفت، کپنهاگ، تبدیل به مونیخ[۱] زمانه ما شد؟

بااین‌وجود این توافق حاوی یک عدد خیلی مهم بود. در پاراگراف ۱، این توافق رسما معین کرد که «نظر علمی بر این است که افزایش گرمایش جهانی بایستی به کمتر از دو درجه سانتی‌گراد محدود بماند.» در پاراگراف بعدی هم این توافق اعلام می‌کند که «ما قبول داریم که بایستی گسترده از تولید جهانی گازهای گلخانه‌ای کم کرد… تا بتوان بدین شکل افزایش دمای میانگین جهان را در کمتر از دو درجه سانتی‌گراد محدود نگه داشت.» این توافق با تاکید بر دو درجه سانتی‌گراد – یا ۳.۶ درجه فارنهایت – نگرشی را تایید کرد که پیش‌تر در سال ۲۰۰۹ میلادی توسط اجلاس هشت کشور صنعتی جهان (جی۸) یا آنچه به دیدار اقتصادهای عمده جهان معروف است، اتخاذ شده بود. این عدد تا آنجا مرسوم شد که خرد مرسوم پیش می‌رود. در حقیقت، این عدد اولین مرتبه در یک کنفرانس برگزار شده در سال ۱۹۹۵ به ریاست آنگلا مرکل، متمایز از بقیه اعداد شد، مرکل البته در آن زمان وزیر محیط‌زیست آلمان بود و الان صدراعظم این کشور است.

کمی این موضوع را باز کنیم: تا الان، ما میانگین دمای کره زمین را نزدیک به ۰.۸ درجه سانتی‌گراد افزایش داده‌ایم[۲] و همین فراتر از انتظار دانشمندها، خسارت وارد کرده. (یک سوم یخ تابستانی شمالگان از دست رفته، اقیانوس‌ها ۳۰ درصد بیشتر اسیدی شده‌اند – و از آنجا که هوای گرم به نسبت هوای سرد، بخار آب بیشتری جذب می‌کند – اتمسفر بر فراز اقیانوس به شکلی تکان‌دهنده، پنج برابر بیشتر از قبل آب جذب خود دارد و این شانس شکل‌گیری سیلاب‌هایی مهلک را بشدت افزایش می‌دهد.) در حقیقت، با توجه به این تاثیرهاست که بسیاری دانشمندان به این فکر افتاده‌اند که دو درجه هدفی بی‌اندازه ضعیف است. کری امانوئل از دانشگاه ام‌آی‌تی و یکی از چهره‌های برجسته شناخت توفان می‌نویسد، «هر عددی بیشتر از یک درجه سانتی‌گراد افزایش دما به معنای یک قمار است و هرچه دما بیشتر می‌شود، شانس بردن این قمار کمتر و کمتر از قبل می‌شود.» توماس لاوجوی که پیش‌تر مشاور ارشد تنوع زیستی بانک جهانی بود، او اوضاع را چنین توضیح می‌دهد:‌ »اگر آنچه امروز با افزایش ۰.۸ درجه سانتی‌گراد می‌بینیم واقعی است، به سادگی دو درجه افزایش، خیلی زیاد خواهد بود.» جیمز هنسن، برجسته‌ترین اقلیم‌شناس زمین و دانشمند ناسا، حتی رک‌تر از این صحبت می‌کند: «هدف دو درجه سانتی‌گراد افزایش دما که در مذاکرات بین‌الملی برایش مذاکره می‌شود، در حقیقت پیچیدن نسخه برای فاجعه‌ای دراز مدت است.» در اجلاس کپنهاک، یک سخنگوی ملت‌های جزایر کوچک نسبت به این هشدار داد که بسیاری از آنها دو درجه افزایش را دوام نخواهند آورد: «بسیاری کشورها در کل ناپدید خواهند شد.» درهمین‌حال نمایندگان کشورهای در حال توسعه نسبت به دو درجه هشدار می‌دهند و می‌گویند این عدد بیانگر «توافق بر خودکشی» برای آفریقایِ دست به گریبان خشکسالی است، بسیاری از این نمایندگان در اجلاس این شعار را می‌دادند، «یک درجه، یک افریقا[۳]

تا الان که میانگین دمای کره زمین را نزدیک به ۰.۸ درجه سانتی‌گراد افزایش داده‌ایم و همین فراتر از انتظار دانشمندها، خسارت وارد کرده. یک سوم یخ تابستانی شمالگان از دست رفته، اقیانوس‌ها ۳۰ درصد بیشتر اسیدی شده‌اند.

به‌رغم چنین بیم‌های محتملی، واقعیت سیاسی، داده‌های علمی را کنار گذاشت و دنیا بر هدف دو درجه افزایش توافق کرد – درحقیقت، منصفانه است بگوییم که این تنها موضوع در تغییرات اقلیمی است که دنیا بر آن توافق کرد. بعد از تمامی این‌ها، ۱۶۷ کشور دنیا که مسوول ۸۷ درصد تولید گازهای گلخانه‌ای جهان هستند، توافق کپنهاک را امضا کردند و هدف دو درجه را به تایید خود رساندند. تنها معدودی کشورها، شامل بر کویت، نیکاراگوئه و ونزوئلا، این هدف را رد کردند. حتی امارات متحده عربی که بیشتر درآمدش از صدور نفت و گاز حاصل می‌شود، این توافق را امضا کرد. جایگاه رسمی سیاره زمین در این لحظه چنین است که ما نمی‌توانیم دمای کره خاکی را بیشتر از دو درجه سانتی‌گراد افزایش بدهیم – این نهایتِ حد نهایی است. دو درجه سانتی‌‌گراد.

عدد دوم: ۵۶۵ گیگاتن[۴]

دانشمندان تخمین زده‌اند که انسان می‌تواند در حدود ۵۶۵ گیگاتن دیگر دی اکسید کربن به اتمسفر تا نیمه قرن میلادی جاری بفرستد و هنوز می‌توان امید معقولی داشت که افزایش دما به کمتر از دو درجه محدود بماند. (در این مورد «معقول» یعنی شانس چهار از پنج، یا شانسی شبیه به اینکه در یک رولت روسی[۵]، ششلول به سرتان بگیرید و شلیک کنید.)

ایده «بودجه کربن» جهانی در حدود یک دهه قبل ظهور کرد، همان‌طور که دانشمندان حساب می‌کردند چقدر دیگر می‌توان نفت، زغال سنگ یا گاز را با امنیت سوزاند. از آنجا که ما تا همین‌الان دمای زمین را ۰.۸ درجه سانتی‌گراد افزایش داده‌ایم، یعنی به نیمه هدف موردنظرمان رسیده‌ایم. هرچند، درحقیقت، مدل‌های رایانه‌ای حساب کرده‌اند که اگر همین‌الان افزایش دی اکسید کربن جو را متوقف کنیم، دمای زمین همچنان ۰.۸ درجه دیگر افزایش پیدا می‌کند، چون دی اکسید کربن پیش‌تر رها شده بر اتمسفر، همچنان به افزایش دمای زمین ادامه خواهد داد. یعنی تا همین‌الان ما دو سوم مسیر رسیدن به هدف دو درجه سانتی‌گراد افزایش را طی کرده‌ایم.

این اعداد چقدر قابل‌اعتماد هستند؟ کسی اصراری نمی‌کند که این‌ها دقیق هستند، در مقابل کمتر کسی این بحث را پیش می‌کشد که این اعداد می‌توانند درست نباشند. عدد ۵۶۵ گیگاتن از یکی از ماهرانه‌ترین مدل‌های شبیه‌سازی رایانه‌ای حاصل شده است که توسط دانشمندان اقلیم‌شناس در چند دهه گذشته در نقاط مختلف زمین ساخته شده‌اند. همچنین این ارقام توسط جدیدترین مدل‌های شبیه‌سازی اقلیم موجود هم تایید شده‌اند که برای گزارشی پیش از اجلاس بعدی مابین دولت‌ها در موضوع تغییرات اقلیمی[۶] آماده می‌شود. تام ویگلی، اقلیم‌شناس استرالیایی از مرکز ملی تحقیق‌های اتمسفری می‌گوید، «همین‌طور که این شبیه‌سازی‌ها پشت سر هم منتشر می‌شوند، به زحمت نتیجه‌ای در آنها متفاوت از قبلی است. تا الان نزدیک به ۴۰ مدل داده جمع‌آوری کرده و آنها را با ۲۰ مدل قبلی مقایسه کرده‌ایم. هرچند ارقام نهایی تقریبا شبیه به همدیگر هستند. ما الان نتیجه‌ای با تنظیمی دقیق دست‌مان داریم. فکر هم نمی‌کنیم در دهه گذشته هم چیزی در این میانه متفاوت شده باشد.» ویلیام کالینز، دانشمند ارشد اقلیم‌شناسی در لابراتوآر ملی لارنس بِرکلی، با این حرف ویگلی موافق است. او می‌گوید، «فکر می‌کنم نتایج این دور شبیه‌سازی هم تقریبا مشابه موارد پیشین باشند. درک بیشتر نظام اقلیم، راه فراری بهمان نمی‌دهد.»

اقتصاد جهانی هم راه فراری بهمان نمی‌دهد. به استثنای یک سال و آن هم در ملالت اوج بحران اقتصادی دنیا سال ۲۰۰۹، ما هر سال بعد از سال قبلی، حجمی رکورد شکن از کربن به هوا فرستاده‌ایم. در اواخر ماه می، آژانس جهانی انرژی آخرین ارقام خودش را منتشر کرد – سال قبل تولید گاز دی اکسید کربن با ۳.۲ درصد رشد نسبت به سال پیشین به ۳۱.۶ گیگاتن رسیده است. امریکا زمستانی گرم را پشت سر گذاشت و تعداد بیشتری نیروگاه‌های متکی بر سوخت زغال سنگ را به نیروگاه‌های متکی بر گاز طبیعی تبدیل کرد، برای همین تولید این گاز در این کشور کمی کاهش یافت؛ چین به رشد خودش ادامه داد، برای همین هم ۹.۳ درصد بیشتر کربن بیرون داد (اخیرا تولید دی اکسید کربن چین از امریکا هم بیشتر شده است)؛ ژاپنی‌ها بعد از فوکوشیما، مجموعه‌ای از نیروگاه‌های هسته‌ای خودشان را خاموش کردند، برای همین تولید دی اکسید کربن‌شان حدود ۲.۴ درصد بیشتر شد. کورین لو گوری، مدیر مرکز تیندال برای تحقیقات تغییرات اقلیمی در انگلستان می‌گوید، «تلاش‌هایی برای استفاده بیشتر از انرژی‌های تجدیدپذیر و بهبود بهره‌وری انرژی انجام گرفته است. ولی تا الان مشهود این است که تاثیرگذاری این تلاش‌ها، محدود بوده است.» درحقیقت، تحقیق بعد تحقیق قبلی پیش‌بینی این را می‌کند که هر سال تولید گازهای گلخانه‌ای ۳ درصد افزایش خواهد داشت – با این نرخ رشد، ما حد مجاز مصرف ۵۶۵ گیگاتنی را در گذر ۱۶ سال مصرف خواهیم کرد، تقریبا وقتی که بچه‌های مهدکودکی الان از دبیرستان فارغ‌التحصیل بشوند. فاتح بیرول، اقتصاددان ارشد آی‌ای‌اِی می‌گوید، «داده‌های اخیر شواهد کافی ارائه می‌دهد که گذرگاه رسیدن به دو درجه افزایش در حال پر شدن است.» او در ادامه می‌گوید که درحقیقت، «وقتی به این داده‌ها نگاه می‌کنم، مسیر حرکت بدقت برای رسیدن به افزایش شش درجه سانتی‌گراد مهیا شده است[۷].» این تقریبا برابر افزایش ۱۱ درجه فارنهایت دمای هواست که کره زمین را در کل تبدیل به سیاره‌ای در یک اثر سیاه علمی‌تخیلی می‌کند.

خب، داده‌های تازه در دست، تمامی افراد حاضر در کنفرانس ریو سنت قدیم خود را تازه کردند که خواستار عمل‌ جدی جهانی بشوند تا ما را در مسیر گرمایش دو درجه سانتی‌گراد نگه بدارد. این صحنه نمایش در ماه نوامبر هم ادامه پیدا خواهد کرد، وقتی کنفرانس تازه طرف‌های حاضر در کنوانسیون سازمان ملل متعهد برای چهارچوب کاری در مقابله با تغییرات اقلیمی در قطر برگزار بشود. کنفرانس قطر ۱۸مین اجلاس است – اولین اجلاس در ۱۹۹۵ در شهر برلین برگزار شد و از آن زمان تاکنون این فرآیند در عمل به هیچی دست نیافته است. حتی دانشمندانی که به اکراه سخنی می‌گویند، کم کم در روندی فزاینده از خجالت مرسوم خود بیرون می‌آیند که صرف داده‌ها را ارائه کنند. کولین با خنده‌ای تلخ می‌گوید که «الان نزدیک به ۳۰ سال است که پیام یکی است و ما ابزار لازم و قدرت رایانه‌ای لازم برای ارائه شواهد با جزییاتی کامل را داریم. اگر ما انتخاب کردیم که همچنان در مسیر همیشگی‌مان پیش برویم، بایستی این انتخاب با ارزیابی کامل شواهدی باشد که جامعه علمی تاکنون عرضه کرده.» او مکث می‌کند، ناگهان متوجه می‌شود که صدایش دارد ضبط می‌شود. «بایستی می‌گفتم با ارزیابی‌کامل‌تری از شواهد.

اگر همین‌الان افزایش دی اکسید کربن جو را متوقف کنیم، دمای زمین همچنان ۰.۸ درجه دیگر افزایش پیدا می‌کند، چون دی‌اکسید کربن پیش‌تر رها شده بر اتمسفر، همچنان به افزایش دمای زمین ادامه خواهد داد.

هرچند تا بدینجا، چنین درخواست‌هایی اثر اندکی داشته. ما همان جایگاهی را داریم که بیست و پنج سال است اتخاذ کرده‌ایم: بدنبال هشدارهای علمی رکود سیاسی می‌آید. در میان دانشمندانی که آشکارا صحبت می‌کنند، رک‌گویی منزجر تبدیل به یک قاعده شده. یک دانشمند ارشد بهم گفته بود، «با این بسته‌های تازه سیگار آشنا هستی که دولت‌ها اجبار به عرضه سیگار با تصویری از یک آدم مبتلا به سرطان با یک حفره در گلویشان کرده؟ پمب بنزین‌ها هم بایستی تصویرهای مشابه داشته باشند.»

عدد سوم: ۲ هزار و ۷۹۵ گیگاتن

این عدد از بقیه ترسناک‌تر است – این یکی، برای اولین مرتبه، ابعاد سیاسی و علمی بن‌بست ما را روشن می‌کند. تابستان گذشته این رقم توسط ابتکار سنجش کربن معرفی شد، این یک گروه تحلیل‌گرهای اقتصادی و محیط‌زیست‌شناس‌های مقیم شهر لندن است که گزارشی به نیت روشنگری سرمایه‌گذارها در خطرهای بالقوه تغییرات اقلیمی بر اوراق بهادار منتشر کردند. این عدد نشانگر حجم کربنی است که همین‌الان در ذخایر زغال سنگ و نفت و گاز دنیا توسط شرکت‌های استخراج، عرضه و فروش سوخت‌های فسیلی و همچنین کشورهایی (به مثال‌های کویت و ونزوئلا فکر کنید) که در نقشی شبیه به این شرکت‌ها عمل می‌کنند، برای استفاده شناسایی شده‌اند. خلاصه اینکه این حجم سوخت‌های فسیلی است که قصد سوزاندن‌شان را داریم. نکته کلیدی در این عدد تازه – ۲ هزار و ۷۹۵ گیگاتن – در این است که عددی بزرگ‌تر از ۵۶۵ گیگاتن است. درحقیقت، پنج برابر آن است.

ابتکار سنجش کربن – به ریاست جیمز لیتون، یک محیط‌زیست‌شناس که مشاور غول حسابداری پرایس‌واتر‌هاووس‌کوپر بوده – در مرکزداده‌های وابسته به اموال اقتصادی به جستجو نشست تا دریابد چقدر نفت، گاز و زغال سنگ در ذخایر کمپانی‌های بزرگ انرژی جهان دفن شده‌اند. عددهای موجود دقیق نیستند – مثلا شامل بر استفاده از منابع نامرسوم انرژی مثل گاز شیل[۸] نمی‌شوند و دقیق ذخایر زغال سنگ را محاسبه نکرده‌اند. این ذخایر زغال سنگ به نسبت ذخایر نفت و گاز، تحت مقررات آزادانه‌تری قرار می‌گیرند. هرچند برای بزرگ‌ترین شرکت‌ها، این ارقام به‌نسبت دقیق هستند:‌ به عنوان مثال، اگر شما هرچه در موجودی شرکت لاک‌اویل روسیه و اکسان‌موبایل امریکا را بسوزانی که دو نام اصلی فهرست شرکت‌های نفت و گاز جهان هستند، هر کدام از این دو شرکت به تنهایی فراتر از ۴۰ گیگاتن دی اکسید کربن به اتمسفر می‌فرستند.

دقیقا به همین خاطر است که این عدد تازه، ۲ هزار و ۷۹۵ گیگاتن، خیلی مهم می‌شود. به دو درجه سانتی‌گراد افزایش دما به عنوان حد خوردن مشروب قبل از رانندگی در امریکا فکر کند – در امریکا اگر کمتر از ۰.۰۸ درصد الکل در خون آدمی باشد، بدون دردسر می‌تواند تا خانه را رانندگی کند. عدد ۵۶۵ معادل تعداد نوشیدنی است که شما می‌توانی صرف بکنی و از حد هم نگذری – مثلا بگویی می‌شود شش تا قوطی نوشیدنی که سرشبی می‌نوشی. خب، ۲ هزار و ۷۹۵ گیگاتن چقدر می‌شود؟‌ این می‌شود سه تا بسته ۱۲‌تایی قوطی نوشیدنی که صنعت سوخت‌های فسیلی بر روی میز گذاشته است، درشان را هم باز کرده و آنها را آماده نوشیدن کرده است.

ما پنج برابر آنچه دانشمندان اقلیم می‌گویند سوختنش امن است، نفت و زغال سنگ و گاز در آمارمان داریم. برای اینکه سرنوشتی امن داشته باشیم، بایستی ۸۰ درصد ذخایرمان را مدفون در زمین نگهداریم. پیش از آنکه با این ارقام آشنا شده باشیم، سرنوشت‌مان به مخاطره افتاده بود. حالا، اگر مداخله‌ای جدی صورت نگیرد، سرنوشت شوم‌مان قطعی خواهد شود.

بله، این زغال سنگ و گاز و نفت از لحاظ تکنیکی هنوز زیر خاک دفن است. هرچند از لحاظ اقتصادی همین‌الان هم به روی خاک آورده شده است – این عدد در قیمت سهام آمده است، شرکت‌ها بر پایه آن پول قرض گرفته‌اند، ملت‌ها بودجه‌هایشان را بر مبنای بازگشت فروش میراث‌شان بسته‌اند. این عدد توضیح می‌دهد که چرا شرکت‌های بزرگ سوخت‌های فسیلی به‌سختی جنگیده‌اند تا مانع وضع مققرات بر دی اکسید کربن بشوند – این ذخایر، دارایی‌های پایه‌ای این شرکت‌ها هستند و حفظ این ذخایر مبنای ارزش این شرکت‌هاست. برای همین این شرکت‌ها در سال‌های اخیر به سختی تمام کار کرده‌اند تا دریابند چطور می‌توان نفت موجود در تار سند[۹] کانادا را بیرون کشید یا اینکه چطور مایل‌ها زیر سطح دریا را شکافت یا اینکه چطور در کوه‌های آپالاچیان دست به فرکینگ[۱۰] زد.

همچنین بخوانید:  صفر به‌جای سه

به ارزش امروز بازار، ۲ هزار و ۷۹۵ گیگاتن ذخایر کربنی دنیا معادل ۲۷ هزار میلیارد دلار ثروت است. اگر به دارندگان آنها بگوییم به حرف دانشمندان گوش کنید و ۸۰ درصد این ذخایر را در دل زمین نگهدارید، شما بایستی ۲۰ هزار میلیار دلار از ارزش دارایی‌هایتان را پاک کنید.

اگر شما به اکسان و لاک‌اویل بگویید که برای عدم نابودی اقلیم، آنها نمی‌توانند ذخایرشان را مصرف کنند، ارزش شرکت‌هایشان سقوط خواهد کرد. جان فولرتون، مدیریت سابق جی ‌پی مورگان که هم‌اکنون مسوول انستیتو کپیتال است، حساب کرده به ارزش امروز بازار، این ۲ هزار و ۷۹۵ گیگاتن تولید گازهای گلخانه‌ای معادل ۲۷ هزار میلیارد دلار ثروت است. یعنی انگار بگویی که اگر به حرف دانشمندان گوش کنید و ۸۰ درصد این ذخایر را در دل زمین نگهدارید، شما بایستی ۲۰ هزار میلیار دلار از ارزش دارایی‌هایتان را پاک کنید. البته، این رقم‌ها دقیق نیستند، ولی حباب کربن در مقایسه با حباب مسکن[۱۱]، آن را بی‌اندازه کوچک جلوه می‌دهد. البته حباب کربن الزاما نمی‌شکند – ما می‌توانیم کل این کربن را بسوزانیم و در این حالت مشکلی برای سهام‌دارها هم پیدا نمی‌شود. هرچند اگر این کار را بکنیم، کره خاکی‌مان به قهقرا می‌رود. شما خواه می‌توانید یک تعادل اقتصادی برای مصرف سوخت‌های فسیلی در دست داشته باشید یا اینکه یک سیاره سالم دست‌مان باشد – هرچند حالا که این عددها را می‌دانیم، به‌نظر می‌رسد که نمی‌توان هر دو را صاحب شد. خودتان حساب کنید: ۲ هزار و ۷۹۵ پنج برابر بزرگ‌تر از ۵۶۵ است. قصه ما بدین شکل به پایان رسید.

تا بدینجا، همان‌طور که در ابتدای مطلب گفتم، تلاش‌های زیست‌محیطی ما برای رام کردن تغییرات اقلیمی به شکست ختم شده است. عرضه دی اکسید کربن به اتمسفر، بخصوص در چشم و هم چشمی کشورهای در حال توسعه با کشورهای غربی، در روندی فزاینده بیشتر از قبل می‌شود. حتی در ثروتمندترین کشورها هم کاهش محدود تولید آلایندگی نشانه‌ای از رهایی حقیقی از وضع موجود را نشان‌مان نمی‌دهد، در حالی که بی‌اندازه نیازمند این رهایی هستیم تا منطق آهنین این سه رقم را برهم بزنیم. آلمان تنها کشور عمده جهان است که واقعا به‌سختی تلاش کرده تا ساختار انرژی‌اش را تغییر بدهد؛ در یکشنبه‌ای آفتابی در اواخر ماه می، این ملت قرار گرفته در عرض جغرافیایی شمالی، تقریبا نیمی از انرژی مصرفی خودش را از صفحات خورشیدی در محدوده مرزهای خود کسب کرد. این یک معجزه کوچک است – و نشان‌ می‌دهد که ما فن‌آوری لازم برای حل مشکلمان را داریم. ولی اراده نداریم. تا اینجا، به استثنای آلمان؛ قاعده به مصرف کربن بیشتر کربن بوده است.

سابقه شکست‌ به ما توضیح مفصلی درباره استراتژی‌هایی می‌گوید که عملی نیستند. به عنوان مثال، گروه‌های سبز، زمان زیادی را صرف تغییر سبک زندگی‌های افراد معمولی کرده‌اند:‌ لامپ‌های کم‌مصرف در تیراژ میلیونی نصب شده‌اند، ولی در کنار آن نسل تازه تلویزیون‌های نازک پر مصرف هم نصب شده‌اند. بسیاری از ما دو دل هستیم تا سبز بشویم: از پروازهای ارزان به نقاط گرم خوش‌مان می‌آید و قطعا آنها را کنار نمی‌گذاریم تا وقتی که بقیه همچنان از این سفرها بهره‌مند می‌شوند. از آنجا هم که تمامی ما به نوعی از انرژی ارزان فسیلی سود می‌بریم، رام کردن تغییرات اقلیمی برایمان مثل این شده است که جنبشی بر علیه خودمان راه انداخته باشیم – انگاری که جنبش دگرباشان جنسی به کل از منبری‌های کلیسای انجیلی شکل گرفته باشد یا جنبش لغو برده‌داری را برده‌دارها اداره بکنند.

درک مردم – به درستی – می‌گوید اعمال افراد تفاوتی قاطع در انباشت دی اکسید کربن در جو ندارد. در ۲۰۱۰ میلادی، یک نظرسنجی دریافت که «بازیافت در امریکا شایع است و ۷۳ درصد مردم قبض‌هایشان را اینترنتی دریافت می‌کنند تا در مصرف کاغذ صرفه‌جویی کنند،» ولی در مقابل فقط چهار درصد مصرف انرژی‌شان را کاهش داده‌اند و تنها سه درصد امریکایی‌ها ماشین هیبریدی خریده‌اند. اگر یک صد سال صبر کنیم، ممکن است تغییر سبک‌های زندگی تاثیر کافی بگذارد – ولی زمانی برای انجام این امر باقی نمانده است.

یک راه موثرتر البته،‌ کار با نظام سیاسی است و محیط‌زیست‌شناس‌ها این را هم امتحان کرده‌اند و به موفقیت محدود دیگری رسیده‌اند. آنها با صبوری با رهبران سیاسی لابی زده‌اند، سعی کرده‌اند تا آنها را به مخاطره عصر ما آشنا کنند و فرض کردند که سیاستمدارها، به هشدارهایشان توجه نشان خواهند داد. بعضی‌وقت‌ها به نظر نتیجه‌ای حاصل می‌شود. به عنوان مثال باراک اوباما، فراتر از هر رییس‌جمهور پیشین امریکا در موضوع تغییرات اقلیمی در تبلیغات انتخاباتی‌اش تلاش کرده است – شبی که او نامزدی حزب دموکرات را برنده شد، به هوادارانش گفت که این انتخابات می‌تواند نشانگر لحظه‌ای باشد که «افزایش سطح آب اقیانوس‌ها کندتر می‌شود و درمان سیاره‌مان شروع می‌شود.» او به یک تغییر موثر هم دست یافت: افزایشی فزاینده در کارآمدی سوخت‌ها برای اتوموبیل‌ها در امریکا اجباری شد. این امر اگر بیست و پنج سال قبل اجرایی می‌شود، می‌توانست امروز تاثیری عمده گذاشته باشد. ولی در سایه اعدادی که هم‌اکنون توضیح‌شان دادم، آشکارا آغازی بی‌اندازه بی‌اهمیت است.

در این نقطه، عملی موثر در مواجعه با کربنی که صنعت سوخت‌های فسیلی می‌خواهد بسوزاند، نگهداری امن آن در خاک است، نه اینکه به صرف تغییر سرعت سوزاندن آن بسنده کنیم. حالا باراک اوباما را داریم، سرمست از فریاد همچنان در طنین «بکن، عزیزم، بکن،» از مسیر خودش خارج شده تا سراغ فرکینگ و استخراج برود. به عنوان مثال، وزیر کشور او، مسیر بستر رودخانه پاودر در ایالت وایومینگ را برای استخراج زغال سنگ گشود: این بستر شامل بر ۶۵.۷ گیگاتن کربن (یا بیشتر از ۱۰ درصد فضای باز اتمسفر برای تحمل دی اکسید کربن) است. او همین کار را با قطب و استخراج خارج از سواحل می‌کند؛ در حقیقت، همان‌طور که اوباما در ماه مارچ شک‌ها را از بیخ کند، «قول مرا دارید که ما به استخراج در هرکجایی که بتوانیم ادامه خواهیم داد… این را متعهد می‌شوم.» روز بعد، در محوطه‌ای لبریز از لوله‌های انتقال نفت در کوشینگ، ایالت اوکلاهاما، رییس‌جمهور قول داد برای انرژی‌های حاصل از باد و نور خورشید تلاش کند، ولی در همان زمان، به پروژه‌های توسعه سوخت‌های فسیلی هم سرعت ببخشید. «تولید نفت و گاز اینجا در خانه بخشی حیاطی از استراتژی انرژی شامل بر استفاده از تمامی گزینه‌های موجود بوده و خواهد بود.» این بدین معناست که او متعهد شد تا حتی منابع بیشتری پیدا بشود تا به ذخیره ۲ هزار و ۷۹۵ گیگاتنی کربن هنوز نسوخته اضافه شوند.

بعضی‌وقت‌ها طعنه در درجه‌ای بورات‌مانند[۱۲] آشکار می‌شود: در اوایل ماه جون، وزیر امورخارجه وقت، هیلاری کلینتون همراه با محقق‌های نروژی به شمالگان رفت تا نگاهی دست اول به آسیب‌های تغییرات اقلیمی داشته باشد. او آنچه دید را «بهت‌آور» خواند و گفت،‌ »بسیاری از پیش‌بینی‌ها در موضوع تغییرات اقلیمی در قطب شمال محو در ورای داده‌های حقیقی باقی مانده‌اند.» هرچند مذاکراتی که برایش به اسکاندیناوی سفر کرده بود،‌ صحبت با وزرای خارجه دیگر ملل بود تا بیشتر از بقیه موارد بتوان به این تضمین رسید که ملت‌های غربی می‌توانند سهم‌شان را از حدود ۹ هزار میلیارد دلار نفت (یا فراتر از ۹۰ میلیارد بشکه نفت یا معادل ۳۷ گیگاتن کربن) حفظ کنند که بعد از آب شدن یخ‌های قطب، برای استخراج در دسترس قرار می‌گیرند. ماه گذشته، دولت اوباما نیت خود را اعلام کرد که به شرکت شِل اجازه خواهد داد تا کندن زمین در بخش‌هایی از شمالگان را شروع کند.

مسیرهایی که برای رام کردن تغییرات اقلیمی آزموده‌ایم تاکنون برایمان تغییرهایی سکته‌دار و کند به ارمغان آورده‌اند. تغییری سریع و دگرگون کننده نیازمند خلق یک جنبش است و جنبش‌ها نیازمند دشمن هستند.

تقریبا هر دولتی که سپرده‌‌ای هیدروکربن دارد، مشابه همین دو دل مانده است. به عنوان مثال کانادا، یک دموکراسی لیبرال شهره به حفظ مصالح و علایق عمومی ملل است – برای همین هم جای تعجبی ندارد که این کشور پیمان کیوتو را امضا کرد و قول داد تا تولید گازهای گلخانه‌ای خود را تا سال ۲۰۱۲ به شکل قابل ملاحظه‌ای کاهش خواهد داد[۱۳]. هرچند با افزایش قیمت نفت، به ناگهان تار سندهای استان آلبرتا از لحاظ اقتصادی جذاب شدند – و همان‌طور که اقلیم‌شناس ناسا، جیمز هنسِن در ماه می اشاره کرد، از آنجا که این ذخیره معادل چیزی در حدود ۲۴۰ گیگاتن کربن است (یا تقریبا نصف فضای موجود در اتمسفر برای تحمل دی اکسید کربن،‌ البته اگر ما سقف ۵۶۵ گیگاتن را جدی بگیریم،) این بدین معناست که تعهد کانادا به پیمان کیوتو چرندی بیش نیست[۱۴]. در ماه دسامبر، دولت کانادا از این پیمان خارج شد،‌ پیش از آنکه با جریمه‌های عدم توجه به تعهدهایش روبه‌رو نشود.

مشابه همین دورویی را می‌توان در آن سوی صحنه ایدیولوژیک هم مشاهده کرد: رییس‌جمهور وقت ونزوئلا، هوگو چاوز، در سخنرانی‌اش در کنفرانس کپنهاگ، از رُزا لوگزمبورگ، ژان-ژاک روسو و «مسیح بخشنده» نقل کرد، تاکید می‌کرد که «تغییرات اقلیمی بی‌شک مهلک‌ترین مشکل محیط‌زیستی قرن ماست.» ولی در بهار سال بعد، در سالن سیمون دو بوآر متعلق به شرکت ملی نفت، او توافقنامه‌ای با کنسرسیومی از طرف‌های بین‌المللی امضا کرد تا منطقه وسیع تار سندهای اورینوکو را برای استخراج از هم بگشایند، تا این عمل بتواند «موثرترین موتور جامع توسعه برای سرتاسر منطقه و جامعه ونزوئلایی باشد.» ذخیره اورینوکو گسترده‌تر از ذخیره آلبرتاست – این دو بر روی همدیگر، کل فضای موجود در جو برای عرضه دی اکسید کربن را پر می‌کنند.

خب: مسیرهایی که برای رام کردن تغییرات اقلیمی آزموده‌ایم تاکنون برایمان تغییرهایی سکته‌دار و کند به ارمغان آورده‌اند. تغییری سریع و دگرگون کننده نیازمند خلق یک جنبش است و جنبش‌ها نیازمند دشمن هستند. همان‌طور که جان اف. کندی می‌گفت، «جنبش حقوق مدنی می‌بایست از خدا بابت بول کانر[۱۵] ممنون باشد. او درست به اندازه آبراهام لینکلن[۱۶] به این جنبش کمک کرد.» و دشمن چیزی است که تغییرات اقلیمی کم دارد.

هرچند این اعداد بشدت دردناک اقلیم به ما تصویر روشنی از این می‌دهند که سیاره خاکی‌مان به راستی دشمنی هم دارد – دشمنی که فراتر از دولت‌ها و افراد، متعهد دست به عمل می‌زند. با عرضه این ریاضی سنگین، می‌توانیم حالا به صنعت سوخت‌های فسیلی دید دیگری داشته باشیم. این صنعت تبدیل به مجموعه‌ای سرکش شده، بی‌پرواتر از هر نیروی دیگری بر زمین می‌تازد. این صنعت تبدیل به دشمن شماره یک بقاء در سیاره متمدن‌مان است. نائومی کلاین، از رهبران جنبش ضد کمپانی‌های بزرگ که کتاب «این همه‌چیز را تغییر می‌دهد: تغییرات اقلیمی در مقابل کاپیتالیسم»‌اش در موضوع بحران اقلیمی ماست، می‌گوید، «شرکت‌های متعددی در کار و کسب خودشان، دست به اعمالی گند می‌زنند – حداقل حقوق ممکن را پرداخت می‌کنند، مردمان را وادار می‌سازند در کارگاه‌های تولیدی[۱۷] کار کنند – و ما بهشان فشار می‌آوریم تا این رویه‌ها را تغییر دهند. حالا این اعداد واضح نشان‌مان می‌دهند که رودرروی صنعت سوخت‌های فسیلی قرار گرفته‌ایم که مدل کار و کسبش ویرانی کره خاکی‌مان است. باید در این مورد کاری بکنیم.»

برابر گزارش سنجش کربن، اگر اکسان تمامی منابع ذخیره موجود خود را بسوزاند، می‌تواند فراتر از هفت درصد فضای موجود اتمسفر قرار گرفته بین ما و گرمایش دو درجه‌ای را پر بکند. شرکت بریتیش پترولیوم (بی‌پی) پشت سر اکسان است، بعد از آن شرکت گازپروم روسیه قرار دارد، بعد شورون، بعد کونوکوفیلیپس، بعد شِل قرار گرفته است و هر کدام از این‌ شرکت‌ها سه تا چهار درصد این فضای موجود در اتمسفر را پر می‌کنند. تمامی این‌ شرکت‌ها بر روی هم، فقط همین شش شرکت در میان ۲۰۰ شرکتی که در فهرست سنجش کربن ثبت شده‌اند، می‌توانند فراتر از یک چهارم سقف موجود تا رسیدن به دو درجه گرمایش را پر بکنند. در فهرست شرکت‌های زغال سنگ، سِورستال روسیه قرار دارد، بدنبالش بی‌اچ‌پی بیلتون و پی‌بادی می‌آیند. ارقام مربوط به زغال سنگ به همین شکل تکان‌دهنده هستند – این صنعت، و همین صنعت به تنهایی، قدرت این را دارد تا فیزیک و شیمی سیاره خاکی ما را تغییر بدهد و برنامه همین را هم ریخته‌اند.

تمامی این شرکت‌ها آگاه به تغییرات اقلیمی هستند – بعد از تمامی این‌ها، این شرکت‌ها برخی از بهترین دانشمندان جهان را به استخدام خود دارند و بر ذخیره نفتی همین‌الان پیشنهاد استخراج می‌دهند که به لطف آب شدن یخ‌های قطبی عرضه‌اش ممکن شده است. حال هنوز با تمامی قدرت‌شان به جستجوی هیدروکربن‌هایی بیشتر می‌روند – در اوایل ماه مارچ، مدیرعامل ارشد اکسان، رِکس تیلِرسون (وزیر فعلی امور خارجه امریکا در دولت دونالد ترامپ) به تحلیل‌گرهای وال استریت گفت که این شرکت قصد مصرف ۳۷ میلیارد دلار هر سال تا سال ۲۰۱۶ (یعنی در حدود روزی ۱۰۰ میلیون دلار) را دارد تا بتواند نفت و گاز بیشتری پیدا کند.

بی‌پرواتر از تیلِرسون آدمی بر روی کره خاکی نداریم[۱۸]. اواخر ماه گذشته، در همان روزی که آتش در کلورادو به اوج ارتفاع خود رسیده بود، او به مخاطبانش در شهر نیویورک گفت که تغییرات اقلیمی واقعی است، ولی آن را در حد «یک مشکل مهندسی» بی‌اهمیت جلوه داد که «راه‌حل‌های مهندسی» دارد. مانند چه راه‌حل‌هایی؟‌ »تغییر الگوهای آب و هوایی به معنای تغییر مناطق کشت محصول است – می‌توانیم به این روند خو بگیریم.» همان هفته در کشاورزهای ایالت کنتاکی گزارش دادند که خوشه‌های ذرت‌شان[۱۹] در هوای گرمی که رکوردها را شکسته، «عقیم» مانده‌اند، این امر می‌تواند منجر به اوج‌گیری قیمت غذا در جهان بشود. تیلِرسون گفت، «عامل هراس که سمت مردم پرت شده و می‌گوید ما فقط باید جلوی این روند را بگیریم، این حرف‌شان را قبول نمی‌کنم.» البته که نه – اگر او این حرف را قبول کند، بایستی ذخیره سوخت فسیلی‌اش را در دل خاک نگهدارد. این برایش گران تمام خواهد شد. به عبارتی دیگر، این یک مشکل مهندسی نیست – بلکه مشکل طمع است.

به لطف ابعاد سرمایه بانک‌ها، صنعت سوخت‌های فسیلی خیلی بیشتر از بقیه ما دارای اراده‌ای آزاد است. آنها صرفا در دنیایی وجود ندارند که خواسته‌هایش را ارضاء کنند – بلکه آنها حد و مرز دنیای امروز را معین می‌سازند.

می‌توانید بحث کنید که این در طبیعت این شرکت‌هاست – آنها رگه‌ای پر سود یافته‌اند، متعهد به ادامه استخراج آن هستند، آنها بیشتر از آنکه انسان‌هایی با اراده باشند، شبیه به ماشین‌های کارآمد و خودکاری شده‌اند. هرچند همان‌طور که دادگاه عالی امریکا این را مشخص گفت، آنها هم همانند مردم هستند[۲۰]. درحقیقت، به لطف ابعاد سرمایه بانک‌ها، صنعت سوخت‌های فسیلی خیلی بیشتر از بقیه ما دارای اراده‌ای آزاد است. آنها صرفا در دنیایی وجود ندارند که خواسته‌هایش را ارضاء بکنند – بلکه آنها حد و مرز دنیای امروز را معین می‌سازند.

شهروندان محدود شده به امکانات فعلی، شاید تصمیم به وضع مقررات برای کربن بگیرند و لب مرز، به این روند خاتمه دهند: بنا به یک نظرسنجی تازه، تقریبا دو سوم امریکایی‌ها موافق توافقی بین‌المللی برای کاهش تولید دی اکسید کربن معادل ۹۰ درصد تا سال ۲۰۵۰ هستند. ولی ما به امکانات فعلی‌مان محدود نمانده‌ایم. مقابل ما به عنوان مثال، برادراون کوک قرار گرفته‌اند، ثروت‌شان بر روی هم معادل ۵۰ میلیارد دلار امریکاست، یعنی فقط بیل گیت ثروتمندتر از آنها در فهرست پولدارترین امریکایی‌ها باقی مانده است. بیشتر پول آنها از هیدروکربن‌ها می‌آید و آنها می‌فهمند نظامی برای وضع مقررات بر کربن از سودهایشان خواهد زد و گفته می‌شود آنها قصد دارند تا سخاوتمندانه نزدیک به ۲۰۰ میلیون دلار در انتخابات امسال سرمایه‌گذاری کنند[۲۱]. در سال ۲۰۰۹، برای اولین مرتبه اتاق بازرگانی بیشتر از مجموع کمیته‌های ملی حزب جمهوری‌خواه و دموکرات در کمپین‌های سیاسی پول خرج کرد؛ سال بعد از آن، بیشتر از ۹۰ درصد پول اتاق بازرگانی به جیب نامزدهای حزب جمهوری‌خواه رفت، بسیاری از آنان منکر تغییرات اقلیمی هستند. کمی بعد، اتاق بازرگانی جلسه‌ای با آژانس حفاظ محیط‌زیست ایالات متحده امریکا (ای‌پی‌ای) داشت تا از آنها بخواهد مقرراتی بر کربن وضع نکنند – حتی اگر دانشمندها درست بگویند و سیاره گرم‌تر می‌شود، اتاق بازرگانی توصیه کرد تا «جمعیت زمین بتواند به اقلیم‌هایی گرم‌تر از طریق مجموعه‌ای از انطباق‌های رفتاری، فیزیولوژیکی و فن‌آوری، خو بگیرد.» هرچقدر هم رادیکال به‌نظر برسد، تغییر فیزیولوژیکی – تغییر اندام‌های بدن – درست در این توصیه قید شده است. جای درک دارد که چرا محیط‌زیست‌شناس‌ها بیزار این هستند تا صنعت سوخت‌های فسیلی را دشمن خود فرض کنند، به جایش سراغ قدرت سیاسی می‌روند و امیدوارند که در عوض بتوانند این قول‌ها را متقاعد بسازند تا از زغال سنگ، نفت و گازی روی بگردانند و خودشان را به «شرکت‌های انرژی» ارتقاء بدهند. بعضی‌وقت‌ها این استراتژی جواب پس می‌دهد – با تاکید بر آنچه به نظر می‌رسد. به عنوان مثال بی‌پی با سر رسیدن قرن بیست و یکم، تلاشی کوتاه‌مدت داشت تا «ورای پتلرولیوم» برود، از یک لوگوی تازه استفاده کرد که شبیه به خورشید بود و در برخی پمب بنزین‌هایش، قاب‌های خورشیدی نصب کرد. هرچند سرمایه‌گذاری‌های این شرکت هرگز فراتر از یک ذره کوچک از بودجه توسعه هیدروکربن‌ آن نشد و بعد از چند سال، بسیاری از این برنامه‌ها جمع شدند، چون مدیرعامل تازه شرکت تاکید داشت تا شرکت را به «تجارت پایه‌ای» خود برگرداند. در ماه دسامبر، بی‌پی عاقبت بخش توسعه انرژی خورشیدی خود را بست. شِل بخش توسعه انرژی‌های خورشیدی و باد خود را در ۲۰۰۹ تعطیل کرد. پنج شرکت عمده از آغاز قرن بیست و یکم توانسته‌اند بیش از ۱ هزار میلیارد دلار از سوخت‌های فسیلی سود ببرند – خیلی ساده آن‌قدر پول در کار نفت و گاز و زغال سنگ وجود دارد که به سختی می‌توان این مسیر را سمت باد صبا و پرتو آفتاب تغییر داد.

بیشتر این سود البته منشاء از یک اشتباه تاریخی می‌گیرد: در میان دیگر کسب و کارها، صنعت سوخت‌های فسیلی اجازه یافته است تا زباله اصلی خود، دی اکسید کربن، را مجانی رها کند. به هیچ کس دیگری چنین اجازه‌ای نداده‌اند – اگر شما صاحب یک رستوران باشید،‌ باید با یک نفر حساب و کتاب داشته باشید تا زباله‌هایتان را ببرد، چون اگر زباله را در خیابان بگذارید، موش همه‌جا را پر می‌کند. ولی اوضاع برای صنعت سوخت‌های فسیلی متفاوت از این است و دلیل تاریخی معقولی هم برایش وجود دارد: تا همین بیست و پنج سال پیش، عموم جامعه به خطرهای دی اکسید کربن آگاه نبود. ولی حالا می‌دانیم که دی اکسید کربن دارد زمین‌مان را گرم‌تر می‌کند و اقیانوس‌هایمان را اسیدی می‌کند و قیمت‌گذاری آن تبدیل به موضوع پایه‌ای شده است.

اگر کربن را قیمت‌گذاری کنید، خواه از طریق وضع یک مالیات مستقیم بر کربن یا از روش‌های دیگری کمک بگیرید، بازارها را وادار به مقابله با تغییرات اقلیمی می‌کنید. لحظه‌ای که اکسان مجبور به پرداخت هزینه خسارت‌های ناشی از کربن رها شده در اتمسفر بشود، قیمت تولیداتش افزایش خواهند یافت. از مصرف‌کنندگان مستقیم می‌خواهد تا از مصرف‌شان بکاهند – اگر هر مرتبه کسی در پمب بنزین می‌ایستد، به آنها یادآوری بشود که نیازمند این نیستند تا با یک وسیله نقلیه شبه‌نظامی برای خرید بروند[۲۲]، آنها از مصرف‌شان خواهند کاست. بدین شکل اقتصاد تبدیل به صحنه حضور درجه یکی برای منابع انرژی بدون آلایندگی خواهد شد. تمام این کارها را هم بدون ورشکسته ساختن شهروندان می‌توانید به سرانجام برسانید – برنامه‌ای با عنوان «هزینه و تقسیم» می‌تواند مالیات سنگینی بر زغال سنگ، گاز و نفت بگذارد و به سادگی درآمد حاصل را تقسیم کند تا همه بتوانند در آخر ماه یک چک دریافت کنند تا هزینه‌های اضافه شده به مصرف کربن‌شان تامین بشود. با گذر به منابع انرژی‌ پاک‌تر، بیشتر مردمان می‌توانند وضعیت بهتری داشته باشند.

همچنین بخوانید:  آلودگی و فرسایش بی‌سابقه خاک ایران

تنها یک مشکل در این راه وجود دارد: قیمت‌گذاری کربن از سود صنعت سوخت‌های فسیلی خواهد زد. بعد از تمامی این‌ها، جواب این سوال که «قیمت کربن چقدر باید بالا باشد؟» در این است که «باید آنقدر بالا باشد که ذخایر کربنی را زیر زمین نگهدارد که مصرف‌شان باعث گرمایش فراتر از دو درجه سانتی‌گراد می‌شود.» هرچه قیمت کربن بالاتر باشد، تعداد بیشتری از این ذخایر بی‌ارزش خواهند شد. درنهایت، صحنه نبرد در این است که خواه این صنعت می‌تواند این مدل خاص آلودگی را آن‌قدر ادامه دهد تا بتواند ما را از مرز یک فاجعه زیست‌محیطی رد بکند یا خواه اینکه در بیانی اقتصادی، ما آنها را مجبور می‌کنیم تا این آلودگی‌های بیرونی را محبوس نگهدارند.

«قیمت کربن چقدر باید بالا باشد؟» باید آنقدر بالا باشد که ذخایر کربنی را زیر زمین نگهدارد که مصرف‌شان باعث گرمایش فراتر از دو درجه سانتی‌گراد می‌شود.

البته هنوز مشخص نیست که بتوان قدرت صنعت سوخت‌های فسیلی را درهم شکست. تحلیل‌گرهای بریتانیایی که با گزارش سنجش کربن خود توانسته‌اند توجه‌ها را به این عددها جلب کنند، هدف ملایمی را در نظر گرفته‌اند – آنها صرفا می‌خواهند به سرمایه‌گذارها یادآوری کنند که تغییرات اقلیمی خطری به راستی حقیقی بر علیه قیمت سهام شرکت‌های انرژی است. یعنی وقتی یک اتفاق گنده در واقعیت رخ بدهد (یک طوفان حاره‌ای غول پیکر منهتن را پاک کند، یک خشکسالی پهناور کشاورزی را در ایالت‌های مرکزی امریکا به کل نابود کند) که حتی قدرت سیاسی این صنعت هم نتواند قانونگذارها را مطیع خود نگهدارد که آنها بخواهند مقرراتی برای کربن وضع کنند. به ناگهان بعد از چنین رویدادی، ذخایر شورون ارزش خود را بشدت از کف خواهند داد و سهام سقوط خواهد کرد. گزارش سنجش کربن با توجه به چنین خطری به سرمایه‌گذارها هشدار می‌دهد تا از این افشاء درس خودشان را بگیرند و بخشی از سرمایه‌هایشان را به منابع انرژی جایگزین منتقل کنند.

نیک رابینز که مرکز تغییرات اقلیمی بانک اچ‌اس‌بی‌سی را اداره می‌کند می‌گوید، «فرآیند حاکم بر تکامل اقتصادی درنهایت ختم به گیر انداختن بخشی از سهام می‌شود. به دوربین‌های فیلمبرداری فکر کنید یا به ماشین‌های تایپ. سوال در این نیست که آیا چنین اتفاقی خواهد افتاد یا که نه. اتفاق می‌افتد. سرمایه‌های بازنشستگی مردم درنهایت ضربه از بحران اعتبار[۲۳] و دات-کام[۲۴] خوردند. این مرتبه هم ضربه خواهند خورد.» هرچند همچنان همین هم سرمایه‌گذارها را متقاعد نساخته و ارزش سهام صنعت نفت مرتب افزایش پیدا می‌کند. لیتون آهی می‌کشد و می‌گوید، «دلیل اینکه شما با حباب در بازار سهام روبه‌رو می‌شوید در این است که همه فکر می‌کنند خودشان بهترین تحلیل‌گر موجود هستند – اینکه می‌توانند تا لبه پرتگاه بروند و درست قبل از اینکه بقیه پایین بیافتند، خودشان را از این مهلکه بیرون بکشند.»

خب صرف علایق شخصی به احتمال زیاد نمی‌تواند چالشی دگرگون کننده رودرروی سوخت‌های فسیلی باشد. ولی شجاعت اخلاقی شاید بتواند چنین کند – و این معنای واقعی این ریاضی به زبان ساده است. شاید همین بتواند به جنبشی تازه توان بدهد.

زمانی، در تاریخ معاصر شرکت‌ها، خشم صنعتی را وادار کرد تا از پایه تغییر کند. این کمپین دهه ۱۹۸۰ میلادی برای عدم سرمایه‌گذاری در شرکت‌هایی بود که با آفریقای جنوبی سر و کار داشتند. این جنبش در ابتدا در پردیس‌های کالج‌ها شروع شد و سپس به شهرداری‌ها و دولت‌های ایالتی گسترش یافت؛ درنهایت ۱۵۵ ارتباط اقتصادی خود را با آفریقای جنوبی قطع کردند و در انتهای این دهه، بیشتر از ۸۰ شهر و ۲۵ ایالت و ۱۹ کشور دنیا نوعی محدودیت اقتصادی بر علیه شرکت‌هایی وضع کرده بودند که با رژیم آپارتاید همکاری می‌کردند. یا آن‌طور که اسقف دزموند توتو می‌گوید، «پایان رژیم آپارتاید نماد یکی از مهم‌ترین دست‌آوردهای قرن گذشته است. هرچند بدون فشارهای بین‌المللی،» بخصوص از طرف «جنبش عدم سرمایه‌گذاری دهه ۱۹۸۰ میلادی،» ما نمی‌توانستیم به موفقیتی دست پیدا کنیم.»

آشکارا صنعت سوخت‌های فسیلی، حریف سرسخت‌تری است و حتی اگر بتوانیم حریف معدود شرکت‌هایی بشوید، همچنان باید استراتژی‌ای پیدا کنید تا بتوانید با دولت‌های کنار بیایید که در عمل شبیه به شرکت‌های سوخت‌های فسیلی عمل می‌کنند[۲۵]. هرچند ارتباط دانشجویان کالجی به این موضوع حتی روشن‌تر از مرتبه پیشین است. اگر کالجی از موهبت سهام سوخت‌های فسیلی سود می‌برد، پس یعنی تحصیل دانشجویان توسط سرمایه‌گزاری‌هایی حاصل شده است که این تضمین را می‌دهند که فارغ‌التحصیلان این کالج‌ها سیاره‌ای نخواهند داشت تا بتوانند در آن از تحصیل‌شان استفاده کنند. (همین تحلیل برای بزرگ‌ترین سرمایه‌دارهای جهان، سرمایه‌های بازنشستگی هم حاکم است که از لحاظ نظری مرتبط به علایق آینده هستند – یعنی وقتی سرمایه‌گذارها می‌خواهند «از بازنشستگی‌شان لذت ببرند.») باب ماسی، فعال سابق ضد آپارتاید که هم‌اکنون کمک می‌کند تا شبکه‌ای از سرمایه‌گذارها برای خطرهای اقلیمی شکل بگیرند، می‌گوید که «با توجه به شدت بحران اقلیمی، تقاضایی مشابه (مبارزه با آپارتاید) شکل گرفته است تا موسسه‌های ما سهام شرکت‌هایی را کنار بگذارند که به ویرانی زمین مشغول هستند و این امر نه تنها شایسته بلکه موثر خواهد بود. پیام ما ساده است: به اندازه کافی کشیده‌ایم. بایستی رابطه‌ را با آنانی قطع کنیم که از تغییرات اقلیمی سود می‌برند – همین‌الان هم باید چنین کنیم.»

جنبش‌ها بندرت نتایجی پیش‌بینی‌پذیر دارند. هرچند هر کمپینی که جایگاه سیاسی‌اش تضعیف صنعت سوخت‌های فسیلی باشد، آشکارا بایستی از امتیازهای ویژه همراهی با این صنعت چشم بپوشد. مثال موفقیت برجسته رییس‌جمهور اوباما را در نبرد با تغییرات اقلیمی در نظر بگیرید، اینکه توانست نیازمندی مسیر طی شده توسط اتوموبیل‌ها را برای حرکت‌شان کاهش بدهد. دانشمندها، محیط‌زیست‌شناس‌ها و مهندس‌ها چندین دهه است که خواستار چنین سیاستگذاری‌هایی شده‌اند، هرچند تا زمانی که دیترویت[۲۶] تحت فشار شدید اقتصادی قرار نگرفت، قدرت سیاسی کافی برای اجرایی شدن این سیاستگذاری‌ها وجود نداشت. اگر مردمان ریاضی خشک و واقعی را بیاموزند – اینکه صنعت سوخت‌های فسیلی از پایه به ویرانی نظام فیزیکی زمین مشغول است – شاید به اندازه کافی این صنعت را ضعیف کند تا بتوان شاهد تغییری سیاسی شد. اکسان و همانندهایش شاید جایگاهشان را نسبت به راه‌حل هزینه و تقسیم متعادل کنند؛ شاید حتی تصمیم بگیرند تا تبدیل به شرکت‌های واقعی انرژی بشوند و این مرتبه واقعا این کار را به سرانجام برسانند.

بااین‌حال حتی اگر چنین کمپینی ممکن بشود، شاید بیش از اندازه برایش منتظر باقی مانده باشیم. برای خلق تفاوتی حقیقی – که ما را در محدوده افزایشی کمتر از دو درجه سانتی‌گراد نگه بدارد – بایستی قیمت‌گذاری کربن را در واشنگتن انجام بدهید و سپس از این پیروزی برای قدرت بخشیدن به تغییرهایی مشابه در دیگر نقاط جهان سود ببرید. در این زمان،‌ آنچه در امریکا رخ می‌دهد می‌تواند تاثیرگذار چین و هندوستان باشد، دو کشوری که تولید گازهای گلخانه‌ای در آنها به سرعت افزایش می‌یابد. (در اوایل ماه جون، محقق‌ها به این نتیجه رسیدند که چین احتمالا ۲۰ درصد تولید گازهای گلخانه‌ای خود را گزارش نکرده باشد.) سه رقمی که در این مقاله توصیف‌شان کردم، دلهره‌آور هستند – احتمالا آینده‌ای ناممکن را نقش می‌زنند. هرچند حداقل این سه رقم آشکاری ذهنی پدید می‌اونرد درباره بزرگ‌ترین چالشی که بشر تاکنون با آن روبه‌رو شده است. حالا می‌دانیم چقدر می‌توانیم کربن بسوزانیم و می‌دانیم برنامه سوختنی فراتر از این حد را ریخته‌ایم. تغییرات اقلیمی بر پایه محدوده‌های جغرافیایی و گذر زمان پیش می‌رود، ولی نیروی طبیعی خدشه‌ناپذیری نیست؛ هرچه با دقت بیشتری این حساب و کتاب را انجام بدهید، با جزییاتی کامل‌تر می‌فهمید که در حد نهایی آن، دچار یک موضوع اخلاقی هستیم؛ ما عاقبت دشمن‌مان را یافته‌ایم و این دشمن شِل است.

درهمین‌حال موج دیگر اعداد هم پیش می‌آیند. هفته‌ای بعد از آنکه کنفرانس ریو با تمامی کندی‌اش به پایان رسید، حجم یخ در دریاهای قطب شمال به کمترین مقدار در داده‌های موجود رسید. ماه گذشته، در گذر یک آخرهفته، طوفان دِبی بیش از ۲۰ اینچ باران بر فلوریدا بارید – بدنبالش چهارمین گردباد فصل آمد که زودترین‌ها در تاریخ معاصر به شمار می‌روند. در همین زمان، بزرگ‌ترین آتش‌سوزی تاریخ نیو مکزیکو به سوختن خود ادامه داد و ویرانگرترین آتش‌سوزی در تاریخچه کلورادو توانست ۳۴۶ خانه کلورادو اسپرینگ را بسوزاند – رکوردها را شکست تا هفته بعد فورت کولینز رکورد آتش‌سوزی را بشکند. این ماه، دانشمندها تحقیقی تازه منتشر کردند که نتیجه گرفته بود تغییرات اقلیمی گسترده احتمال گرما و خشکسالی‌های شدید را افزایش داده است – چند روز بعد موج گرما کوهستان‌ها و دشت‌های ایالت‌های مرکزی امریکا را درنوردید و رکوردهایی را شکست که از زمان خشکسالی داست باول باقی مانده بود و تولید محصول امسال را متزلزل ساخت. عدد گنده‌ای می‌خواهید؟ در گذر این ماه، یک کادریلیون[۲۷] خوشه ذرت را در محدوده هلال حاصل‌خیز امریکا به شکل مصنوعی گرده‌افشانی کردند، البته مجبور به این کار نمی‌شدند اگر دمای هوا از پیش‌بینی‌ها فراتر نمی‌رفت. درست شبیه به خود ما، محصول‌هایمان هم به هولوسین خو گرفته‌اند، به ۱۱ هزار سالی که ثبات اقلیمی موجود را تجربه کردیم… حالا این ثبات در غبار محو شده است.

توضیح: این مطلب در جولایی ۲۰۱۲ میلادی در مجله رولینگ‌استون منتشر شد. آن شماره مجله با طرح جلدی از جاستین بیبر عرضه شده بود ولی در فاصله کوتاهی از انتشار نسخه آنلاین، از مجله به مک‌کیبن تماس گرفتند و گفتند بازدید و لایک‌های مطلب او فراتر از مطلب اصلی مجله در مورد بیبر شده است. درحقیقت از این مقاله به عنوان یکی از مهم‌ترین نوشته‌های تاکنون منتشر شده در موضوع تغییرات اقلیمی یاد می‌شود.

این مقاله پیش از شکل‌گیری، تصویب و امضا پیمان پاریس منتشر شده بود و «ریاضی جدید» اشاره به نظام تازه تدریس ریاضی در مدارس امریکایی دارد که در آن تلاش شده بود تا مباحثی سخت و پیچیده به ساده‌ترین شکل ممکن عرضه شود.

بیل مککبین، متخصص محیط‌زیست، نویسنده و روزنامه‌نگار امریکایی، اولین کتاب عامه‌خوان در موضوع تغییرات اقلیمی به زبان انگلیسی را در دهه ۱۹۹۰ نوشت و هم‌اکنون از مدیرهای جنبش جهانی ۳۵۰ دات اورگ برای مقابله با تغییرات اقلیمی است.

از کتاب‌هایش می‌توان به «نفت و عسل،» «زممین،» «همینالان با تغییرات اقلیمی بجنگیم،» و «بس است:‌ انسان باقی ماندن در عصری مهندسی شده» اشاره کرد.

مترجم از صفحه به فارسی برای اقلیم، این مطلب را برای انتشار در اختیار میدان قرار داده است.

[۱]  اشاره به اجلاس ۱۹۳۸ شهر مونیخ که با حضور هیتلر،‌ رهبر آلمان نازی، همچنین رهبران بریتانیا و فرانسه و ایتالیا شکل گرفت. این اجلاس، بعد از آنکه آلمان، اطریش را ضمیمه خود کرد شروع شد و برای جلوگیری از آغاز جنگی جهانی، بخشی از چک اسلوواکی به آلمان داده شد تا به قول چمبرلین، نخست‌وزیر وقت انگلستان، «صلح زمانه ما تامین بشود.» این اجلاس البته نتوانست جلوی شروع جنگ جهانی دوم را بگیرد. یک سال بعد از آن، ارتش نازی بقیه چک اسلوواکی را فتح کرد و سپس به لهستان یورش برد.

[۲]  در پایان سال ۲۰۱۶، این افزایش به ۰.۸۷ درجه سانتی‌گراد رسیده بود. پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۰، گرمایش فزاینده کره زمین در حدود ۱.۵ درجه نسبت به شروع عصر صنعتی شدن در اواخر قرن نوزدهم، افزایش پیدا کرده باشد.

[۳]  یکی از شعارهای اساسی حامیان مبارزه با تغییرات اقلیمی این است که ما یک کره زمین داریم، کره‌ای برای روز مبادا جایی قایم نکردیم. همین از دست برود، حیات برای ما از دست رفته. شعار یک درجه، یک افریقا هم از همین منشاء می‌گیرد: افریقا از دست برود، حیات انسان بر رویش از دست رفته است.

[۴]  هر یک میلیارد تن، برابر یک گیگاتن است. هر یک هزار کیلوگرم، برابر یک تن است.

[۵]  در بازی رولت روسی، یک فشنگ در هفت‌تیر یا در این مثال شش‌تیر می‌گذارند و به سر شلیک می‌کنند. شانس یک به شش یا یک به هفت وجود دارد تا آدمی در این بازی کشته شود.

[۶]  اشاره به اجلاس پاریس که درنهایت ختم به پیمان پاریس شد. این پیمان حداکثر ۲ درجه سانتی‌گراد را هدف قرار می‌دهد ولی امید به افزایش ۱.۵ درجه سانتی‌گراد دمای میانگین کره زمین دارد. تقریبا تمامی کشورهای جهان، از جمله ایران، این پیمان را امضاء کردند. اجرای این پیمان از نوامبر ۲۰۱۶ شروع شده است، هرچند اجرای پیمان بسته به تعهد هر کشور است و در صورت عدم اجرای مفاد آن، تنبیه‌ای علیه کشورها وضع نمی‌شود.

[۷]  تحقیق‌های مختلف می‌گویند که اگر تمامی کشورهای عضو پیمان پاریس به تعهدهایی عمل کنند که خودشان برای خودشان معین کرده‌اند، دمای زمین تا سال ۲۰۵۰ بیش از دو درجه سانتی‌گراد گرم می‌شود و در سال ۲۱۰۰ میلادی، دمای زمین حداقل ۳ درجه و حداکثر فراتر از ۷ درجه سانتی‌گراد گرم‌تر از شروع عصر صنعتی شدن در اواخر قرن نوزدهم میلادی شده است. پیش‌بینی پنتاگون این است که با نزدیک شدن افزایش دما به ۵ درجه سانتی‌گراد، دولت و ارتش امریکا از هم فرو می‌پاشد. در زمین ۵ درجه سانتی‌گراد گرم‌تر، دیگر ارتش‌ها و دولت‌های جهان یا پیش‌تر از هم پاشیده‌اند یا در حال فروپاشی هستند.

[۸]  اشاره به منابع گاز یا نفت است که در شیل (نوعی سنگ رسوبی) حبس شده‌اند. برای استخراج این منابع، بایستی از تزریق آب با فشار بالا (شکست هیدرولیک) استفاده کرد.

[۹]  تار سند نوعی نفت غیر متعارف است که به شکل ماسه‌های نفتی یا گِل قیردار یافت می‌شود. بزرگ‌ترین منبع آن در استان آلبرتا در کانادا و همچنین در ونزوئلا قرار دارد. در روسیه و قزاقستان هم منابع کوچک‌تر تار سند یافت می‌شوند. ذخایر نفت موجود در تار سندها تقریبا برابر نفت مرسوم است که به شکل مایع یافت می‌شود. برای استخراج این نفت در کانادا، در محوطه‌ای به وسعت ۱۴۰ هزار کیلومتر مربع که بزرگ‌تر از مساحت انگلستان است، ۱۰۰ درصد گونه‌های گیاهی و جانوری را از روی خاک کنار می‌زنند تا بتوانند تار سند را بیرون بکشند و سپس با استفاده از انواع سموم مانند آرسنیک و با آلودگی فزاینده منابع آبی، این نفت را از خاک جدا می‌کنند. نفت آلبرتا را نفت کثیف می‌خوانند چون تا ۳۰ درصد بیشتر از نفت مرسوم، آلودگی تولید می‌کند.

[۱۰]  فرکینگ به معنای تزریق با فشار بالای آب به رگه‌های سنگی زیر زمین است تا نفت و یا گاز را بتوان از دل زمین بیرون کشید. این روش استخراج نفت و یا گاز، به علاوه آلودگی منابع آب، باعث زلزله می‌شود. به عنوان مثال در ایالت‌های اوکلاهاما، کنزاس، تگزاس، کولورادو، نیو مکزیکو و آرکانزاس در امریکا، در مابین سال‌های ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۸ میلادی، ۲۴ زلزله به شکل میانگین سالانه رخ داده بود. ولی این ایالت‌ها بعد از گسترش فرکینگ، در سال ۲۰۱۵، شاهد ۱ هزار و ۱۰ زلزله بودند.

[۱۱]  شکستن حباب مسکن در امریکا باعث سقوط اقتصاد جهانی در سال ۲۰۰۹ میلادی شد.

[۱۲]  بورات یک چهره سینمای طنز که به نوعی نماد عدم درک بدیهیات است.

[۱۳]  کانادا نتوانست به این قول خود عمل کند.

[۱۴]  کانادا عضو پیمان پاریس است، به رغم برقراری مالیات بر کربن از سال ۲۰۱۸ و ممنوعیت استفاده از زغال سنگ برای تولید الکتریسته تا سال ۲۰۳۰، این کشور بعد از شروع پیمان پاریس،‌ چند پروژه بزرگ استخراج سوخت‌های فسیلی، از جمله فرکینگ گاز مایع (ال‌آن‌جی) در بریتیش کلمبیا و ساخت چند مسیر انتقال نفت کثیف آلبرتا به امریکا و سواحل مترو ونکوور را تایید کرده است تا بتواند بتدریج عرضه نفت در آلبرتا را به فراتر از سه میلیون بشکه در روز افزایش بدهد.

[۱۵]  او در شهر بیرمنگام در ایالت آلاباما در سال‌های جنبش حقوق مدنی امریکا یا همان جنبش سیاه‌پوستان برای رسیدن به حقوق خود، زیرنظر شهرداری، مسوول نظارت آتش‌نشانی و پلیس شهر بود. او به خاطر تفکیک نژادی و همچنین انکار حقوق مدنی شهروندان سیاه‌پوست، تبدیل به نماد بین‌المللی نژادپرستی معاصر شد. از مثال کارهایش اینکه سگ‌های پلیس را سمت بچه‌های سیاه‌پوستی می‌فرستاد که والدین‌شان معترض به سیاست‌های تفکیک نژادی بودند. او آنقدر خشن بود که خبر کارهایش به رسانه‌های ملی و سپس جهانی رسید. یکی از علت‌های تصویب قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴، مثال‌هایی بود که کانر با فعالیت‌های نژادپرستانه‌اش در معرض دید عموم قرار داده بود.

[۱۶]  شانزدهمین رییس‌جمهور امریکا که برنده جنگ داخلی شد و برده‌داری را لغو کرد.

[۱۷]  اشاره به تغییر در تولید کالاهایی مانند لباس و دیگر اقلام مصرفی روزمره که تولیدشان از کارخانه‌های در معرض مقررات‌های گوناگون در کشورهایی مثل امریکا به کارگاه‌هایی در کشورهای فقیر اغلب آسیایی و افریقایی منتقل شدند که در آنها کارگرها در شرایط برده‌مانند کار می‌کنند. در مواردی مانند تولید محصول‌های دریایی در کشورهایی مانند تایلند یا اندونزی، میلیون‌ها نفر برده بدون حقوق و بدون هیچ حق اجتماعی به کار اجباری مشغول هستند.

[۱۸]  او از طرف دونالد ترامپ نامزد وزارت امور خارجه امریکا شده است.

[۱۹]  ذرت یک غذای پایه‌ای بشر است و از آن در امریکای شمالی برای تولید مجموعه‌ای از محصولات غذایی، از سس‌های گوجه‌فرنگی گرفته تا انواع ماکارونی استفاده می‌کنند.

[۲۰]  اشاره به حکم دادگاه عالی امریکا که شرکت‌ها را همانند یک انسان در نظر گرفت و به آنها اجازه داد تا همانند یک شهروند، در انتخابات‌های مختلف به نامزدها کمک مالی کنند و طرف نامزد موردنظرشان را بگیرند. این حکم به شرکت‌های عمده اجازه داد تا آشکارا میلیون‌ها دلار به نامزدهایی کمک کنند که به عنوان مثال، تغییرات اقلیمی را رد می‌کنند. مثال بارز آن دونالد ترامپ رییس‌جمهور امریکا و اعضای هیات کابینه او هستند.

[۲۱]  برادران کوک نزدیک به ۱ میلیارد دلار در انتخابات سال ۲۰۱۶ خرج کردند.

[۲۲]  افزایش فزاینده دمای میانگین زمین یعنی دولت‌ها و ارتش‌ها بتدریج دچار فروپاشی می‌شوند و زمین تبدیل به صحنه جنگ می‌شود تا از آنچه باقی مانده بتوان استفاده کرد.

[۲۳]  اشاره به سقوط بازار مسکن امریکا در سال ۲۰۰۹ و بدنبالش سقوط بانک‌ها و بازار سهام این کشور و دیگر کشورهای جهان است.

[۲۴]  شکستن حباب بازار اینترنت در دهه نود را بحران دات-کام می‌خوانند.

[۲۵]  یعنی مثل دولت حاکم بر ایران، زیربنای اقتصاد و دوام زندگی مردم بسته به استخراج، انتقال و صادرات سوخت‌های فسیلی باشد. یعنی در عمل نفت و گاز و زغال سنگ فروخته و پولش را خرج زندگی بکنیم.

[۲۶]  دیترویت قطب اتوموبیل‌سازی در امریکاست.

[۲۷]  معادل یک هزار میلیارد

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗