چهرهزشت عودلاجان، تهمانده تخریبهای دوره فرماندهیشهردار
عودلاجان یکی از قدیمیترین محلات تهران است. جایی که با وجود طرحهای اخیر شهرداری مشکلات عمدهای دارد. «بناهای تاریخی، انبار کالا شده. مغازه های در هم فرو رفته ی کثیف. جوی ها آلوده. زباله ها این سو و آن سو افتاده. معتادها قوز کرده در کنار مغازه های بسته.»
صدای کف و سوت حضار بلند می شود؛ بازارچه صنایع دستی محله قدیمی عودلاجان افتتاح می شود. از آن مسئولانی که کلید آغاز مرمت و احیای آن را به امید «پاریس شدن» زدند؛ هیچ کس حضور ندارد.
بیش از چهار سال از زمان آغاز پروژه گذشته است. حالا از عابد ملکی، شهردار جدید منطقه ۱۲ قدردانی می شود و قائم مقامش. حمیده توسلی، مدیر دفتر توسعه محله عودلاجان هم که برای تغییر چهره ی اجتماعی این محله تاریخی زحمت بسیار کشیده، غایب است.
مسعود سلطانیفر، رییس سازمان میراث فرهنگی اما بر خان افتتاحیه نشسته و حرف از مشارکت های مردمی در احیای بناهای تاریخی می زند: «مردم به میراث فرهنگی معتاد شدند، اکنون ۲۰۰ بنا قرار است با مشارکت بخش خصوصی احیا شود.»
مهدی چمران، رییس شورای شهر هم به جای «احمد مسجدجامعی» آمده تا روبان قرمز پاره کند؛ مسجدجامعی در دوره ریاستش در شورای شهر، تلاش زیادی برای احیای عودلاجان کرد.
اکنون کسبه بیش از همه خوشحالند و دور میزهای چای و شیرینی جمع شده اند، مسئولان که می روند و افتتاحیه تمام میشود، زنی با چادر مشکی گلهای رز قرمز توی گلدان ها را بر می دارد و داخل کیفش می گذارد و بچه ای با لباس پاره و دست های سیاه، ته مانده های مهمانان را جمع می کند و در کیسهاش میریزد.
چند قدم آن سوتر از مراسم افتتاحیه
چند قدم آن سوتر چهره دیگری از عودلاجان رخ می نماید؛ چهرهایی کدر و ترسناک. از تیمچه اکبری به آن طرف، کافی است وارد کوچه های تنگ «لواسانی»، «حمام حکیم» و «بانو» شوید، آن وقت است که چهره زشت عودلاجان را به چشم خودتان می بینید. بناهای تاریخی، انبار کالا شده. مغازه های در هم فرو رفته ی کثیف. جوی ها آلوده. زباله ها این سو و آن سو افتاده. معتادها قوز کرده در کنار مغازه های بسته.
شاید باورش سخت باشد اما این ها ته مانده های تخریب هایی هستند که سال ۸۳ در عودلاجان از سوی ناجا به بهانه تخریب خانه های فساد اتفاق افتاد.
در آن سال، محمدباقر قالیباف، شهردار فعلی تهران، فرمانده ناجا بود. به گفته کسبه، در آن روزها چه بسیار بناهای تاریخی با خاک یکسان شدند. یکی از آنها خانه تاریخی «دردشتیها» که هنوز دارای ارزش های دیرینه بود و بخش هایی از آن سالم. این خانه وسیع بدون کوچکترین اقدامی برای صیانت از آن، با لودر و جرثقیل تخریب شد. بعد از آن ورزشگاه عودلاجان را در این محوطه بنا کردند. ورزشگاهی که معلوم نیست در بازارچه عودلاجان برای چه ساخته شده و روزانه چند نفر از بازاریها و کارگرهای خسته و روزمزد از آن بهره میبرند. حالا هم که طرح احیای محله عودلاجان تصویب شده، به راستی این مجموعه چه کمکی به جلب گردشگر می کند؟
این عودلاجان بیچاره
در یکی از مغازههای صنایع دستی، خانمی حضور دارد که تازه دو روز است اینجا را اجاره کرده و نگران امنیت جایی است که از این پس می خواهد رزق و روزی اش را در بیاورد. کسبه اطمینان می دهند که اینجا مامور نیروی انتظامی و نگهبان دارد و غمی نیست، حالا باید دید سرنوشت این بازارچه که آن سوترش ویرانی است، چه می شود؟
شهردار منطقه ۱۲، در محله میچرخد و از این آشفته حالی محله قدیمی که دستاورد مدیران قبلی و فعلی است، بازدید می کند. آیا بازدید او ثمری برای بازسازی و احیای بقیه بخش های ویرانه عودلاجان دارد؟ و اگر ثمری دارد آیا زنده کردن این بخش ها به دوره مدیریتش وصال میدهد یا نه؟ کسی پاسخی برای این سوالات ندارد. عودلاجان از یک سو چهره خندانش را به روی خیابان ۱۵ خرداد گشوده و از سوی دیگر غم و اندوهش را در دل نهان کرده است.
یکی از کسبه تکیه داده به دیوار و به هیاهوی بازارچه چشم دوخته، می گوید: «ما همیشه امید داشتیم که عودلاجان مثل گذشته شود. اینجا یکی از بهترین محلههای تهران قدیم بود. بر و بیایی برای خودش داشت. اینجا کنیسه های زیادی دارد که همه می توانند مرمت شوند و برای بازدید کننده های خارجی جذاب باشد. این محله ثروتمند حالا یکی از فقیرترین محله های تهران است. دلمان خوش است که این مغازه ها را مرمت کردند اما آن طرف چی؟ آیا به زودی سر و سامان می گیرد؟ من که بعید می دانم. شاید این هم رفت برای چهارسال دیگر.»