فرگوسن؛ زخم کهنهٔ تبعیض و سرکوب
درگیریها در شهر فرگوسن آمریکا در حالی هنوز ادامه دارد که دو روز پیش (۱۷ آگوست) جی نیکسون فرماندار ایالت میسوری دستور وضع قانون منع آمدوشد و ایجاد حکومت نظامی در این شهر را صادر کرده بود. بعد از کشتهشدن نوجوانی غیرمسلح به نام «مایکل براون» توسط یک افسر پلیس اعتراضات به این عمل و نحوهی رسیدگی به این اتفاق در این شهر شروع شد. معترضان ابتدا به صورت مسالمتآمیز با تجمع در خیابانهای شهر خواستار رسیدگی به قتل این نوجوان سیاهپوست شدند که در ادامه با دخالت پلیس، آرامش حاکم بر این تجمعات برهم خورد و تبدیل به درگیریهای شدید بین معترضان و پلیس شد. از آن پس پلیس شهر فرگوسن علاوه بر ایجاد حکومت نظامی، با شلیک گاز اشکآور سعی در کنترل اعتراضات دارد.
درحالی که برقراری حکومت نظامی یکی از اتفاقاتیست که باعث ایجاد حساسیت هرچه بیشتر در بین معترضان به قتل مایکل براون شده و فضایی مبنی بر سرکوب ایجاد کرده است، اما این اولینباری در ایالات متحده نیست که پلیس برای کنترل فضای موجود، اعلام برقراری حکومت نظامی میکند. در دهههای گذشته نیز پلیس و دولت امریکا برای کنترل و یا سرکوب جریانهای اعتراضی دست به برقراری مقررات آمدوشد (حکومت نظامی) زده است. این نوع از کنترل مخالفین تقریبا از حدود جنگ جهانی دوم آغاز شد و در دههٔ ۹۰ میلادی با شدت گرفتن جریانهای چپ و افزایش فساد در سیستم حکومتی و امنیتی ایالات متحده شدت گرفت. از نمونههای شاخص وضع این نوع قوانین میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ژاپنی-امریکاییهای ساحل غربی – سال ۱۹۴۲
هفتم دسامبر ۱۹۴۱، ارتش ژاپن به بندر پرل در در غرب آمریکا حمله نظامی کرد. این حمله علاوه بر اینکه مقدمهٔ ورود ایالات متحده به جنگ جهان دوم بود، باعث به وجودآمدن مشکلات زیادی برای ژاپنیتبارهای ساحل غربی آمریکا شد. دوماه بعد از این حمله بود که فرانکلین روزولت، رییسجمهور وقت ایالات متحده، دستور ایجاد حکومت نظامی در مناطق ژاپنینشین را صادر کرد. در پی این اتفاق حدود ۱۰۰هزارنفر از ژاپنیهای مقیم آن منطقه از خانههای خودشان بیرون و به یک کمپ عمومی انتقال داده شدند.
شورش لسانجلس – سال ۱۹۹۲
در سال ۱۹۹۱ یک مرد سیاهپوست به نام رادنی کینگ بعد از یک تعقیبوگریز طولانی در حومه شهر لسانجلس توسط چهار افسر سفیدپوست پلیس مورد ضربوشتم شدید قرار گرفت و به شدت مجروح شد. اما دوربینهای کنترل سرعت این صحنه را ضبط کردند تا چهار مامور پلیس تا اعلام تصمیم نهایی از کار معلق شوند. چند ماه بعد در سال ۱۹۹۲ هر چهار افسر از تمامی اتهامات تبرئه شدند. در پی این اتفاق تنشها در لسانجلس آغاز شد و تا شورش مردمی ادامه پیدا کرد. در تاریخ ۳۰ آوریل شهردار وقت دستور برقراری حکومت نظامی را صادر کرد و هزاران مامور پلیس برای کنترل شورش در خیابانها مستقر شدند. در طول درگیریها مجموعاً ۶۳ نفر کشته و حدود ۲۰۰۰ نفر مجروح شدند. مقررات منع آمدوشد تا چهارم ماه می ادامه داشت.
تظاهرات بر علیه نشست اعضای سازمان تجارت جهانی – سال ۱۹۹۹
در پی برگزاری نشست اعضای سازمان تجارت جهانی در شهر سیاتل، هزاران نفر از سراسر آمریکا برای اعتراض به سیاستهای این سازمان در این شهر جمع شده و در مقابل محل برگزاری نشست تجمع کردند.با درگیر شدن تعدادی از تظاهرکنندگان با پلیس درگیریها آغاز شد. همچنین پلیس به سمت معترضان گاز اشکآور شلیک کرده بود. در پی درگیریها مراسم افتتاحیهٔ نشست لغو و به مدت ۲۴ ساعت در محدودهٔ محل برگزاری، مقررات منع آمدوشد وضع شد.
توفان کاترینا – سال ۲۰۰۵
در سالهای اخیر توفان کاترینا یکی از سهمگینترین خسارات را به جامعه آمریکا وارد کرد. ۱۸۰۰ نفر کشته و چیزی در حدود ۱۱۰ میلیارد دلار خسارت مالی. در زمان کمکرسانی به آسیبدیدگان تشکلهای مدنی زیادی دولت آمریکا را متهم به کوتاهی در عملیات کمکرسانی به بخش خاصی از مردم که عمدتا سیاهپوست و اتباء خارجی بودند، کردند. در این پی و برای جلوگیری از شورشهای محلی، در بازههای زمانی مختلف در بخشهایی از مناطق آسیبدیده مقررات منع آمدوشد برقرار میشد.
جنبش اشغال والاستریت – سال ۲۰۱۱
در این تجمّع که آرام و بدون هیچ گونه ابراز خشونتی از سوی معترضان برگزار شده بود، تجمعکنندگان از مردم آمریکا میخواستند برای اعتراض به سیاستهای دولت آمریکا، به آنها بپیوندند. معترضین در این تجمعات در پارک خصوصی «زوکوچی» در نیویورک، کمپی برای اقامت برقرار کردند که چند خیابان با بورس اوراق بهادار، واقع در ساختمان وال استریت فاصله دارد. در فاصلهٔ زمانی مختلف بعضاً درگیریهایی بین پلیس و معترضان به وجود میآمد. این اعتراضات به شهرهای دیگر آمریکا نیز کشیده شد و باعث وضع قوانین منع رفتوآمد در شهرهای دنور، کولورادو و نشویل شد.
میتوان گفت نکتهٔ مشترک تمام این اتفاقات «تبعیض» به معنایِ مطلق آن است. با اینکه حدود ۱۴ درصد از جمعیت ایالات متحده را سیاهپوستان تشکیل میدهند، بخش قابل توجهی از آنها هنوز درگیر تبعیضهای نژادی در مواجهه با پلیس و نهادهای حکومتی هستند. نیروی پنهانی که با وجود مجرم بودن افسران پلیس سفیدپوست بدون کوچکترین مجازاتی آنها را تبرئه و آزاد میکند، باعث گسترش شکاف بین سیاهپوستان امریکا با سفیدپوستان خواهد شد. شکافی که از گذشتهی دور خود را در یک اصل نشان داده است؛ تقریبا هر سیاهپوستی در امریکا به صورت بالقوه مجرم محسوب میشود.
اما علاوه بر مسالهی تبعیض نژادی، نکته قابل توجه اینجاست که ران جانسون مسئول عملیات ضد شورش شهر فرگوسن میگوید عدهای برای به خشونتکشاندنِ اعتراض مردم، به صف تظاهرکنندگان نفوذ کردهاند. حرفی آشنا و تکراری که در چنین مواقعی و مشخصا برای توجیه خشونت سرکوب بیان میشود.
جداسازی بدنه اصلی معترضان از «اقلیت آشوبطلب» برای توجیه شدت و میزان سرکوب و احتمالاً رفع اتهام از خشونت پلیس اتفاق تازهای نیست. توجیهی که طی چند سال گذشته بارها آن را شنیدهایم؛ مرتبط کردن خشونت و سرکوب به گروه خیالی آشوبگر و خلافکار. گویا قلب «خشم مردم» که ممکن است در برخورد با پلیس خود را به شکل تخریب نشان دهد، به نفوذ ِ اقلیت خرابکار، ادبیات ِ جهانی سرکوب پلیسی است، و مشخص نیست که اینبار که چنین ادبیاتی در آمریکا به کار بسته میشود، کدام کشور میتواند از آن ابراز نگرانی کند، یا دست به اقدامی بشردوستانه بزند.