سهميه نون بچهها رو بهشون نمیدادن. قايم میكردن و میفروختن به بازيافتی. بعد از سه هفته ما رو فرستادن كمرد. نصف بچهها اسهال خونی گرفته بودن. به كثيفی اردوگاه اعتراض كرديم، هميارای اردوگاه با لوله سبز ريختن سرمون. من بعد از 50 روز آزاد شدم. صبح آزاد شدم، از جاجرود اومدم تهران، غروب رسيدم پارک دروازه غار، همون جا نيم گرم هرويين گرفتم و كشيدم.
کمی بعد از مرکز شهر کهریزک، درست کنار کارخانههای بزرگ صنعتی استان تهران، در یکی از فرعیهای خاکی و خلوت ٦٠متری امامحسین، تابلوی کمپ شفق، مرکز نگهداری معتادان متجاهر ماده ١٦ خودنمایی میکند. درهایی بزرگ و فلزی با پنجره کوچکی که شبیه همه اردوگاههای نگهداری است، نشان از نگهداری سفتوسخت زنانی است که حالا نزدیک به چهار ماه است دوران ترک اعتیادشان را در آن جا میگذرانند.