تا قبل از جنگ جهانی دوم، عصرِ پیشاتاریخ همچون دورانی تلقی میشد که در آن، سلتهای اولیه و هندوآریاییها، سلسلهای از یورشها را علیهِ مردمانِ از همهجابیخبرِ ساکن در چمنزارهای اروپا و آسیا ترتیب دادهاند، مثلِ کاری که وایکینگها کردند. اما پس از جنگ جهانی دوم، این دیدگاه جای خود را به مکتبی فرآیندگرا داد که دگرگونیهای فرهنگی را به سازگاریهای درونی نسبت میداد. ایدهها و فناوریها شاید از جایی به جایی انتقال یابند، اما انسانها عمدتاً و عموماً یکجانشین بودهاند.