این یادداشت تلاشی برای ثبت روند تحقیر و از هم پاشیده شدن کودک سوری در دهه اخیر است.
وقتی فرمانده داشت برای مردم سخنرانی میکرد، ناگهان آشوب آغاز شد. جوانان بودایی با قمه به مردم حمله کردند و مردم به طرف خانههایشان گریختند. من پسرم را در بغل گرفته بودم. همسرم با دختر و دو پسر بزرگترمان به سمت خانه فرار کردند. مادرم هم با آنها بود، بعد خانهها را آتش زدند.