تهران شهر بیخاطره؛ این شهر شهریست که تاریخش زیر ضرب کلنگها خرد شده، فرصت مانوس شدن با فضاها را به تو نمیدهد، دائم خراب میکند و میسازد و آنچه میسازد برای آن است تا از کنارش رد شوی و نمانی. پوست شهر مدام کنده میشود و پوستی نو جایش میگذارند، این پوست انداختن چندباره ساکنانش را به شوک دچار کرده است. شوکدرمانی؛ محمد کریم آسایش در این نوشته از شوکی میگوید که به تهران وارد میشود و آن را و ساکنانش را از هر حس جمعی و تعلق به شهر وا میدارد.