کتاب «زنان سیبیلو و مردان بیریش» نوشته افسانه نجمآبادی از بسیاری جهات بنیانهای مطالعات تاریخی شکلگیری مدرنیته ایرانی و جنسیت دگرگون کرده است. در این مقاله عادل مشایخی این اثر را از حیث یکپارچهسازی تحلیل و فقدان نگاه طبقاتی نقد میکند.
خوانشهای دست راستی و لیبرال از آثار و رویکرد میشل فوکو موجب شدهاند این تصور پیش بیاید که مفاهیم فوکویی نسبتی با تحلیل طبقاتی ندارد. این متن میکوشد وفاداری فوکو به رویکرد مارکسی و مبارزات طبقه کارگر از دل آثار و مفاهیم فوکویی نشان دهد.
در شرایطی که «سرمایهداری جهانی» تحت سیطره «امپریالیسم اقتصادی» است، باور به «تجارت آزاد با جهان» چیزی جز شعار محض نمیتواند بود.