باز هم صدای «مین» میآید
٢٧ سال از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران میگذرد. هنوز پاها، دستها و چشمهایی وجود دارند که هشتسال جنگ را ندیدهاند، اما قربانی مینهای خنثینشده و مواد منفجرهنشده جنگی (UXO) میشوند. حدود ده سال از عملیات پاکسازی میگذرد اما هنوز، ایران با ١٦میلیون مین خنثینشده، بعد از مصر دارای بیشترین مین در جهان است؛ عراق و افغانستان، آنگولا و چین با ١٠میلیون مین در رتبه سوم قرار دارند. آمار وزارت دفاع نشان میدهد که از سال١٣٦٧ تا شهریور ١٣٩٣، ٣٦٨ نفر در کردستان جان خود را توسط مین از دست دادهاند و هزار و ٦٠٠ نفر نیز مجروح شدهاند. هنوز هزار و ٤٦٠ هکتار اراضی مینگذاریشده در کردستان قربانی میگیرد.
روز چهارشنبه هشتم بهمن٩٣ در روستای باغان از توابع مریوان، ابراهیم تام و اقبال شریفی قربانی مینهای کاشتهشده اطراف پادگان متروکه و چسبیده به روستا شدند. مهر٩٢ هفت کودک روستای نشکاش- مریوان هنگام بازی قربانی مین شدند. اردیبهشت٩٢ کامکار عثمانی پسر ١٢ساله (روستای بناو- سردشت) چشمهایش قربانی مواد منفجرنشده جنگی (UXO) شد و دردآورتر آن که مسوولان آموزشوپرورش، استان آذربایجان غربی در این رابطه، خبر را شایعه! و غیرموثق خواندند. فاجعه فقط در مرزها و پادگانهای چسبیده به روستاهای مرزی نیست. چندسال پیش درست وسط شهر سردشت، شهری که بمباران شیمیایی رژیم بعث ریههایش را تاول داد، ماده منفجرنشده جنگ، ترکید و دونفر را قربانی خود کرد.
وجود ١۶میلیون مین در کشور که بیشتر آن مربوط به مناطق غیرنظامی و مسکونی است، بر روند عادی زندگی روزانه ساکنان این مناطق تاثیر گذاشته است و علاوهبر آن، صرف وجود مین حتی بدون اینکه منفجر شود، حس عدم امنیت مداوم را به وجود میآورد.
تقریبا کل مناطق آلوده به مین در شهرها و روستاهای استانهای کردستان، کرمانشاه، ایلام، آذربایجان غربی و خوزستان واقع شده است. وجود ١۶میلیون مین در کشور که بیشتر آن مربوط به مناطق غیرنظامی و مسکونی است، بر روند عادی زندگی روزانه ساکنان این مناطق تاثیر گذاشته است و علاوهبر آن، صرف وجود مین حتی بدون اینکه منفجر شود، حس عدم امنیت مداوم را به وجود میآورد. وجود و انفجار مین در مناطق مختلف اثرات مخرب و متفاوتی دارد، مانند اثر روی سلامت و رفاه، سیستم بهداشتی، کشاورزی، اثرات زیستمحیطی، حملونقل و ارتباطات و اثرات اجتماعی، اقتصادی و… . در حال حاضر مرکز مینزدایی کشور (ایرماک) مسوول پاکسازی ١۶میلیون مین باقیمانده است که این مهم در طول زمان بین دستگاههای مختلف چرخیده است. پس از پایان جنگ این وظیفه برعهده وزارت دفاع بود که بعد از آن به وزارت کشور منتقل و از سال٨٣ دوباره این وظیفه به وزارت دفاع محول شد.
کمبودهای آموزشی
کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی هزینههایی برای آموزشهای برخورد با مین در نظر گرفته که با همکاری هلال احمر کشور صورت میگیرد. اما ظاهرا صرف آموزش چارهای از درد قربانیان بهخصوص کودکان دوا نمیکند. مدیر برنامههای اضطراری یونیسف، دن تول میگوید: «کودکان بیش از دیگران در معرض خطرند زیرا آنها به سمت اشیا جذب میشوند. بهعلاوه کودکان اطلاعات کمی از این دست خطرات دارند و چون نسبت به بزرگسالان جثه کوچکتری داشته و به زمین نزدیکترند هرگونه انفجاری به شدت به آنها آسیب میرساند». از سویی دیگر کودکان درک کافیووافی از آموزش ندارند، البته این به معنای حذف آموزش نیست، بلکه تذکری برای پاکسازی جدیتر و مسوولانهتر است. نفس اینکه مینهای خنثی نشدهای در فلان منطقه وجود دارد، خود معضل روانی را برای ساکنان محل ایجاد میکند که بالطبع اثرات سوئی را همراه دارد. از سویی دیگر خود این آموزشها با مشکلات زیادی دستبهگریبان است؛ ایوب غلامی، رییس جمعیت هلال احمر مریوان در مصاحبه، میگوید: «بهدلیل شرایط زمانی و بعد مسافتی… نمیتوانیم بعضی مواقع به همه آموزش دهیم و مجبوریم به دهیارها آموزش دهیم و این یعنی آموزش غیرمستقیم اهالی تعدادی از روستاها.» وی در ادامه اشاره دارد هنوز به روستاهایی میرسیم که کسی برای آموزش به آنجا نرفته است. با توجه به گفتههای غلامی آموزش تنها قسمتی از معضل را میپوشاند ولی اصل قضیه یعنی قربانیدادن مین و UXO هنوز سرجای خود باقی است.
«کودکان بیش از دیگران در معرض خطرند زیرا آنها به سمت اشیا جذب میشوند. بهعلاوه کودکان اطلاعات کمی از این دست خطرات دارند و چون نسبت به بزرگسالان جثه کوچکتری داشته و به زمین نزدیکترند هرگونه انفجاری به شدت به آنها آسیب میرساند».
کمبود حمایتهای دولتی
تقریبا تمامی افراد قربانی مین یا کودکان هستند یا افراد نانآور خانه. چند کودک حادثهدیده روستای نشکاش گوشهگیر شدهاند، بعضی وقتها گریه میکنند و در آخر مجبور به پرخاش میشوند. کودک آسیبدیده با پای مصنوعیاش دوستانش را تهدید میکند و یکی دیگر خدا خدا میکند، چشمهایش کور نشود. مرد نانآور خانه، پا و چشمی ندارد که به سرکار رود. انفجار مین چنان تبعاتی دارد که عادیسازی زندگی قربانیان آن کار تقریبا غیرممکن و امکانناپذیری است. از سویی دیگر افراد قربانی باید هفتخان رستم را برای بهرهمندی از حمایت ارگانهایی چون جانبازان و بهزیستی و. . طی کنند تا بلکه زیر پوشش یکی از این نهادها قرار گیرند. متاسفانه میزان حمایت از قربانیان بسیارکم است. به طور مثال در مورد قطععضو، هزینه پروتز برای کودکان زیر ۱۶سال پرداخت میشود. درحالی که برای رفتن به مرکز درمانی، خانواده و فرد مصدوم باید سفر کنند و شاید برای مدتها از شهر و روستای خود دور باشند که این نوع هزینهها پوشش داده نمیشود. از طرف دیگر برای دریافت مستمری طبق قانون باید پرونده مصدومین در کمیسیونی بررسی شود تا میزان معلولیت آنها مشخص شود. رسیدگی به این پروندهها خود مدت زمان زیادی طول میکشد. بیشتر مصدومان مبلغ کمی برای کمک دریافت میکنند این درحالی است که بخش اعظمی از افراد مصدوم معمولا درآمد کمی دارند. پروژه طولانی پروندهسازی و تحتپوشش قرار گرفتن یکی از ارگانهای دولتی رمق مصدومان را میگیرد. کودکان روستای نشکاش بعد از یکسالوچندماه موفق به تشکیل پرونده شدهاند، آنهم فقط تعدادی از آنها. به گفته جبار طهماسبی، مدیر موسسه حقوقی ماف، صلیب سرخ جهانی به کمک هلال احمر به شکل آزمایشی ١٠٠نفر از افراد آسیبدیده را که مورد حمایت هیچ ارگانی قرار نگرفتهاند تحت پوشش خود قرار میدهد. این پروژه دو سر خوشبختانه و متاسفانه دارد؛ خوشبختانه از این رو که ارگانی برای این افراد پیدا شده و تا حدودی میتواند کمکهایی به این افراد ارایه دهد و متاسفانه بدان جهت که در کشور افرادی وجود دارند که با وجود اینکه قربانی ابزاری شدند که دستی در بهوجودآمدن آن نداشتند، ولی مورد حمایت هیچ نهادی قرار نگرفتهاند. براساس قانون مربوط به قربانیان مین و مهمات باقیمانده از جنگ، «آن دسته از مهاجران و کسانی که در مناطق جنگی به علت برخورد با مواد منفجره از قبیل نارنجک، مین، گلوله، توپ و غیره معلول یا فوت شدهاند یا میشوند، حسب مورد در حکم جانباز یا شهید تلقی و طبق ضوابط بنیاد شهید و بنیاد جانبازان از حقوق و مزایای شهیدان و جانبازان جنگ تحمیلی برخوردار میشوند».
مناطقی وجود دارد که تابلوی محل پاکسازیشده روی آن نصب است اما هنوز به شکل صددرصد پاکسازی نشده و مردم با اطمینان از آن محلها عبور میکنند که موجب تلفاتی نیز شده است
مشکلات و دشواریهای پاکسازی
معضلات ناشی از مین صرفا در قربانیدادن شهروندان و ساکنان محلی نیست، بلکه عدماستفاده از تجهیزات پیشرفته مینزدایی و نبود نقشه مناطق مینگذاری، کار پاکسازی را با دشواریهای فراوانی روبهرو کرده است. سال٩١ ششنفر از افرادی که در کار پاکسازی مناطق مینگذاری بودند به یکی از همین دو دلیل جان خود را از دست دادند. از سوی دیگر مناطقی وجود دارد که تابلوی محل پاکسازیشده روی آن نصب است اما هنوز به شکل صددرصد پاکسازی نشده و مردم با اطمینان از آن محلها عبور میکنند که موجب تلفاتی نیز شده است، بهطور مثال در سردشت فردی که برای کار روی زمین زراعتی خود میرفت در هنگام عبور از همین اماکن به اصطلاح پاکسازیشده مصدوم شد. عدم استفاده از تجهیزات پیشرفته برای پاکسازی آنهم برای موادی که کوچکترین تماس با آن میتواند خسارات جانی به همراه داشته باشد، خود معضلی به غایت بزرگ است. همکاری با موسسات و عضویت در پیماننامههای جهانی همچون اُتاوا (پیماننامه منع استفاده، نگهداری، تولید و جابهجاکردن مین ضد نفر) میتواند راهگشایی بهتر برای حل این مشکل و دشواریهای ناشی از آن باشد.
حل خسارات ناشی از مین و UXO صرفا از طریق پاکسازی جدیتر و مسوولانهتر صورت میگیرد، در غیراینصورت این داستان همچنان ادامه خواهد داشت و ١۶میلیون مین کاشته در زمین روزی صدایشان همراه دادوفغان بلند خواهد شد.