گفتگوی مردگان در زیر آوار
بزرگبابای آنتندار | فرهاد بابایی
جنگ معمولا پس از کشمکشهای فراوان بین دو کشور اتفاق میافتد. هرچند گاهی یک اتفاق کوچک است که آتش جنگ را شعلهور میکند اما جنگها عموما قابل پیشبینی هستند. در مقابل آنچه که در طول جنگ اتفاق میافتد بینهایت غیرقابل پیشبینی است. کسی نمیداند بمبها چه زمانی روی خانهای فرود میآیند. اگر هم بداند نمیداند بعد از فرود آمدن بمب بر خانهای چه اتفاقی برای آدمها میافتد. اما همه میدانیم که افتادن بمب بر خانهای زمان را تا ابد در آن خانه منجمد میکند.
در طول جنگ ایران و عراق ۱۲۷ شهر ایران بمباران شد. تنها در دور آخر این حملات ۱۸۹ بمب به مناطق مسکونی در شهرهای مختلف ایران اصابت کرد. شهرهای مرزی ایران در طول سالهای جنگ همواره در معرض بمباران قرار داشتند. اما در ادواری از جنگ شهرهای مرکزی و غیرمرزی ایران نیز هدف بمباران بودند. در تهران نزدیک به ۲۶۰۰ نفر بر اثر حملات هواپیماهای عراقی کشته و زخمی شدند. این حملات البته از سوی ایران نیز بیجواب نماند و هواپیماها و توپخانه ایران نیز شهرهایی از عراق را بمباران کرد.
آمارها اما هرگز آنچه که واقعا گذشته را توضیح نمیدهند. اینکه پس از اصابت آن ۱۸۹ بمب بر سر آدمهای داخل خانه چه آمده است چیزی است که هیچ آماری نشان نمیدهد. بزرگ بابای آنتندار سرگذشت یکی از آن خانههاست. خانوادهای که آماده میشوند که روی پشتبام بخوابند. گوششان به اخبار است که آیا امشب بمباران خواهد شد یا نه.
داستان فرهاد بابایی روایتی متفاوت و سیال از روزهای جنگ و بمباران در دهه ۶۰ است که از زبان کودکی در یک خانواده طبقه متوسط احتمالا تهرانی روایت میشود. در بخشی از داستان میخوانیم:
تلویزیون روشن بود. یه آقاهه توی بالکن خونهش وایساده بود. دور سرش دستمال بسته بود و داشت کف دستشو به مردم نشون میداد. همیشه اول آخر حرفاش این کار رو میکرد. حوصلهم سر میرفت وقتی نشونش میداد. زیاد حرف میزد. بابا چهاردستوپا رفت جلو تلویزیون گفت: «تو روحت آتیش یگیره»
من و آبجی فتان و مامان و بابا کنار هم خوابیدیم. مثل اون وقتا که هنوز نسوخته بودیم. چند نفر دیگه هم هستن ولی من نمیشناسمشون. عوضش مردار رو میشناسم. این ورم خوابیده. از وقتی انداختنش پیش من داره ازش خون میآد.
در بزرگبابای آنتندار زندگی در عادیترین حالت ممکنش ادامه دارد؛ درگیریها و گفتگوهای معمول و روزمره یک خانواده. مسائلی که حتی در میانه بمباران شهرها هم متوقف نمیشوند. اما در میان این گفتگوها چیزی اتفاق افتاده که همه چیز را دگرگون کرده است. از جایی از داستان به بعد این گفتگوها گفتگوی میان اعضای تکه تکه شده بدن، بدنهای نامتعارف و جنازههای در گور است.
بابایی هرگز فرصت انتشار رمانش به صورت گسترده در ایران را به دست نیاورده است. کتاب با نام انتشارات مروارید در کتابخانه ملی ثبت شده است، اما در فهرست کتابهای منتشر شده نشر مروارید نام آن وجود ندارد. در نسخه چاپی کتاب هم خود مولف به عنوان ناشر کتاب معرفی شده است. اما کتاب را اگر کمی خوششانس باشید میتوانید لابلای قفسه کتابفروشیها پیدا کنید. رمان پیشتر با نام پارازیت توسط انتشارات H&S در خارج از ایران منتشر شده و نسخههای مختلف آن از طریق کتابفروشیهای آنلاین خارجی قابل خریداری است.
بزرگبابای آنتندار | فرهاد بابایی | ناشر مؤلف | ۱۳۹۶ | ۱۳۲ صفحه | ۱۰هزار تومان