مایکل سندل، جماعتگرایی و مرزهای اخلاقی بازار
کتاب «آنچه با پول نمیتوان خرید» کتاب مهم سندل که در سال 2012 درست چند سال پس از بحران اقتصادی بزرگ 2008 منتشر شده نقدی اخلاقی و فلسفی بر سیاستهای اقتصاددانان بازار آزاد و طرحهای نئولیبرالیستی در آن دوران است.
اقتصاد سرو کاری با اخلاق ندارد.اخلاق نشان میدهد که ما دوست داریم دنیا چگونه عمل کند، اقتصاد نشان میدهد که دنیا عملا چگونه کار میکند. (لویت و دابنر دو اقتصاددان بزرگ معاصر)
مایکل سندل از چهرههای مهم نظریه اجتماعی و علوم سیاسی در دوران کنونی است که نامش به همراه السدیر مکاینتایر با مکتب جماعتگرایی پیوند خورده است.جماعتگرایان از منتقدان لیبرالیسم و بازار آزاد در دوران کنونی به حساب میآیند که تحقق عدالت را در چارچوب بازار آزاد و فردگرایی لیبرالیستی غیرممکن دانسته و نقدهای اخلاقی،سیاسی و رفاهی زیادی را به بازار آزادیها وارد میکنند. کتاب «آنچه با پول نمیتوان خرید» کتاب مهم سندل که در سال ۲۰۱۲ درست چند سال پس از بحران اقتصادی بزرگ ۲۰۰۸ منتشر شده نقدی اخلاقی و فلسفی بر سیاستهای اقتصاددانان بازار آزاد و طرحهای نئولیبرالیستی در آن دوران است.
جماعتگرایان از منتقدان لیبرالیسم و بازار آزاد در دوران کنونی به حساب میآیند که تحقق عدالت را در چارچوب بازار آزاد و فردگرایی لیبرالیستی غیرممکن دانسته و نقدهای اخلاقی،سیاسی و رفاهی زیادی را به بازار آزادیها وارد میکنند.
پرسش اصلی سندل در این کتاب این است که در این دوران که همه چیز از سلول زندان در کالیفرنیا تا پذیرش دانشجو در دانشگاههای معتبر دنیا را میشود خرید آیا هنوز چیزهایی وجود دارند که خریدنی نباشند؟ میدانیم فرض اولیه اقتصاد بازار آزاد، یک انسان اقتصادی است که با فرض ثابت ماندن دیگر متغییرها به صورت منطقی در بازار دست به انتخاب میزند و دولت و دیگر کنشگران نباید در نظم خودانگیخته بازار دخالت کنند. با این حال این دخالتنکردن سبب آزادی انتخاب نمیشود و برعکس به خاطر دخالت بازار آزاد در بسیاری از حوزههای حیات اجتماعی و زندگی فردی انسانها که در گذشته در حیطه اختیاراتش نبود عملا آزادیها محدودتر هم میشوند. به نظر سندل ما در دوران کنونی از بازار آزاد داشتن به جامعه بازاری داشتن گذر کرده ایم. تفاوت این دو در این است که اقتصاد بازار آزاد یک ابزار برای ساماندهی فعالیتهای تولیدی است و البته ابزاری ازرشمند و کارآمد اما جامعه بازاری یک شیوه زندگی است که در آن ارزشهای بازار در هر جنبهای از زندگی انسان رخنه میکند.
توصیه سندل این است: در نقشی که باید بازار در زندگی ما ایفا کند تجدیدنظر کنیم و به مرزهای اخلاقی بازار بیندیشیم، به اینکه با قیمتگذاری روی همه چیز چه بلایی بر سر خانواده، روابط اجتماعی، جماعتها و مردم جهان میآید. ما زمانی که بسیاری چیزها را به بازار میبریم و امکان خرید و فروش را برای آنها معین میکنیم در واقع مجوز برخورد با آنها به شکل کالا را میدهیم. برای نمونه در خرید و فروش کودکان کرامت انسانی از بین میرود یا در مورد مسئولیت اجتماعی: «ما نمیتوانیم به شهروندانمان اجازه دهیم رای خود را بفروشند…چرا نمیتوانیم؟ چون معتقدیم تکالیف مدنی را نباید ملک خصوصی به شمار آورد.»(ص ۷) همچنین اجازه دخالت به بازار در حیطههایی همچون بهداشت، آموزش، زندگی خانوادگی، هنر یا تکالیف مدنی در واقع ارزشگذاری روی مسائلی است که ارزش نهایی آنها فراتر از حد قیمت گذاری است. معنای جامعه بازاری در واقع این است.
مشوقها و دو برهان
پس از بحران سال ۲۰۰۸ یکی از طرحهایی که در بسیاری از کشورها همچون آمریکا رواج پیدا کرده استفاده از مشوقها برای تشویق گروههای مختلف مردم برای کارهایی است که دوست ندارند انجام دهند؛ «واژه مشوق جایی در آثار آدام اسمیت یا اقتصاددانان بزرگ دیگر ندارد…استفاده از واژه مشوق در نیمه دوم قرن بیستم اوج گرفت…نتیجه مشوقها دیدن نفوذ بازار تا زندگی روزمره و همچنین دادن نقشی فعال به جای نظارهگر به اقتصاددانان است.» (ص ۷۵) به این مثالها دقت کنید: برنامهای به نام برنامه هریس که در سال ۲۰۱۰ عرضه شد دادن مشوق ۳۰۰ دلاری به زنان معتاد دربریتانیا برای عقیمسازی آنها برای جلوگیری از بارداری بود که بسیاری آن را «پیشنهادی چندشآور» خواندهاند. برخلاف تصور اقتصاددانان این تصمیم با رضایت فرد انجام نمیگیرد بلکه فرد معتاد راه چارهای جز این ندارد. یا در مثال پولدادن مدرسهها به بچهها برای درس خواندن که ارزش تعلیم و تعلم به صورت قیمت معین و درس خواندن به عادتی برای گرفتن پول تبدیل میشود. همچنین در گوشه دیگری از دنیا در چین سیاستی که برای سه دهه برای کاهش جمعیت به صورت طرح تک فرزندی در نظر گرفته شده است. دولت چین در ازای هر فرزند بیشتر چیزی حدود ۳۱هزار دلار را به عنوان جریمه تعیین کرده است. البته استثنای خرید پروانه فرزندآوری نیز وجود دارد. یا در مورد حق شکار به شکارچیانی که در ازای پول میتوانند گونههای در حال انقراضی همچون کرگدن سیاه را شکار کنند.
توصیه سندل این است: در نقشی که باید بازار در زندگی ما ایفا کند تجدیدنظر کنیم و به مرزهای اخلاقی بازار بیندیشیم، به اینکه با قیمتگذاری روی همه چیز چه بلایی بر سر خانواده، روابط اجتماعی، جماعتها و مردم جهان میآید.
در مقابل طرح مشوق و فروشیکردن همه چیز، سندل دو برهان را بیان میکند نخست برهان عدالت و دیگری برهان فساد: «مخالفت از زوایه عدالت به خاطر نابرابریی است که انتخابهای بازاری امکان دارد ایجاد کنند و مخالفت از زوایه فساد به علت نگرانی برای رویکردها و هنجارهایی است که روابط بازاری امکان دارد آنها را تضعیف کنند.»(ص۹۶) درمورد عدالت میتوان عقیمسازی را که انتخابی نه از سر اختیار که از روی اجبار است مقال آورد و در مورد دوم میتوان از بسیاری از هنجارهای اخلاقی و اجتماعی ما همچون اهمیت تعلیم و تربیت، اهمیت دوستی (در مثال خرید دوست) و دیگر مسائل ارزشی نام برد.
در جستجوی جامعه اخلاقی
نقد سندل با مثالهای فراوانی همراه میشود: فروختن خون، شرطبندی روی مدت مرگ افراد در بیمههای احتضار، فروش امضای سلبریتیها و ساخت ورزشگاههای بسیبال و فوتبال جدید که در آن مکان های ویژه ای برای افراد ثروتمند وجود دارد تا برخلاف گذشته فقیر و غنی در سرما و گرمای مسابقه و در باهم بودن شریک نباشند و بعضی برابرتر شوند. ممکن است بسیاری کتاب سندل را خردنگر و پر از استثناها و حوادث کوچک بدانند اما مگر جز این است که آنطور که بنیامین هم میگوید برای فهم قاعده باید به استثناها بنگریم. اما در مورد بدیلها طرح جایگزین سندل رفتن به سوی جامعهای اخلاقی و دفاع از هنجارهای اجتماعی در مقابل هجوم بازار است. طرحی که در دیگر فیلسوف جماعتگرا مکاینتایر نیز وجود دارد احیای جامعه و فضیلتهای مدنی چون انصاف آن طور که ارسطو از آنها دفاع میکرد: «ما با عمل منصفانه منصف میشویم؛ با عمل معتدل، معتدل میشویم؛ با عمل شجاعانه شجاع میشویم»(ص ۱۱۲) یا همانگونه که روسو به ما میآموخت: «در شهر نیک سامان، همه مشتاقانه در اجتماعات شرکت میکنند.»(همان) جامعه فضیلتمدار و اخلاقی ارسطویی یا دموکراسی مستقیم روسویی نیز در همین سمت و سو حرکت میکردند. احیای ارزشهای اخلاقی و دخالت اجتماعات مردمی که باعث همگرایی مردم و سهم هر فرد در جامعه برای مشارکت مدنی میشود. رویکرد سندل نیز بیشتر از آنکه مانند بسیاری از اقتصاددانان نهادگرا یا کینزینها بر دخالت دولت استوار باشد؛ متمرکز بر نهادهای مردم نهاد، جماعتها، گروههای مردمی و احیای ارزشهایی چون مسئولیتپذیری، پاک دستی و امکان گفتگویی جمعی استوار است. ارزشهایی که نام بردن از آنها در دنیای امروز احتمالا باعث پوزخند بسیاری از افراد میشود.
منبع:
آنچه با پول نمیتوان خرید: مرزهای اخلاقی بازار، مایکل سندل، ترجمه حسن افشار، نشر مرکز
این آقای فنایی زیر یه پست مربوط به معرفی آثار آلتوسر کامنت گذاشته بودن که آثار این شخص به شدت محرف کننده و غلطه به خصوص برای نوجوان ها!!!!!!!!!!