مسئله شورا دستهای آلوده نیست، صندلیهای آلوده است
دیروز (دوشنبه ۲۸ فروردین) دو نشست در دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه تهران در نقد و بررسی مدیریت شهری برگزار شد. رحمتالله حافظی، عضو شورای شهر در این نشستها با نقد عملکرد شورای شهر در نظارت بر شهرداری گفته برخی برای ورود به شورا صدها میلیون تومان هزینه میکنند که این سوال پیش میآید که پشت این صندلیها چه خبر است؟»
با نزدیک شدن به انتخابات پنجمین دوره شورای شهر، نقد مدیریت شهری تهران و عملکرد شوراهای شهر نیز رونق گرفته است. روز دوشنبه ۲۸ فروردین دو دانشکده ادبیات و علوم انسانی شهید بهشتی و دانشکده علوم اجتماعی تهران میزبان دو نشست شهری بودند. رحمتالله حافظی، عضو شورای شهر چهارم، میهمان مشترک هر دو نشست بود و در هر دو نشست به استقبال انتقاد از عملکرد شوراها در نظارت بر شهرداری رفت.
رحمتالله حافظی نشست اول را با ذکر این نکته که «مدیریت شهری تنها بر عهده شهرداری نیست، و مجموعه عملکرد همه نهادهای درگیر را دربرمیگیرد» به انتقاد از عملکرد چهار دوره شوراهای شهر تهران پرداخت. حافظی با تاکید بر دو وظیفه شورا که سیاستگذاری و نظارت است، از ناتوانی شوراها در هر دو حوزه گفت و کارنامه شوراها را ناموفق دانست؛ در این سالها این شهرداری بوده است که شورای شهر را راهبری کرده است، در حالی که این اتفاق باید برعکس میافتاد. اما با وجود همه آسیبهایی که در نبود نظارت صحیح رخ داده، هنوز هم میتوان تهران را مدیریت کرد، اگر اعضای شورای شهر ویژگیهای لازم برای نمایندگی واقعی مردم را داشته باشند.»
حافظی در ادامه به تفصیل به ویژگیهای لازم برای نمایندگی در شورا پرداخت «نمایندگان باید توان درک مسائل مرتبط با شهر را داشته باشند. این نه به معنی تخصص شهرسازی، که به معنای دارا بودن تخصصهای مرتبط یا توان درگیر شدن با مسائل شهری است. این نمایندگان باید به نمایندگی به مردم تعهد و پایبندی داشته باشند و مسئولیتپذیر باشند. پاکحسابی، شفافیت و رعایت حقوق مردم از دیگر شرایط لازم برای نمایندگی مردم است. جز این نمایندگان مردم باید بتوانند اثرگذار باشند و بیش از پیش مشارکت مردم را در شهر جلب کنند.»
با وجود همه آسیبهایی که در نبود نظارت صحیح رخ داده، هنوز هم میتوان تهران را مدیریت کرد، اگر اعضای شورای شهر ویژگیهای لازم برای نمایندگی واقعی مردم را داشته باشند
نمایده مردم تهران در شورای چهارم، که تنها نمایندهای بود که به دعوت انجمن اسلامی آزادیخواه دانشگاه شهید بهشتی پاسخ داده و در برنامه شرکت کرده بود، در میانه توضیح شرایط لازم برای نمایندگان شورا، از نارساییهای عملکرد شورا و شهرداری در دوره ۱۲ساله مدیریت محمدباقر قالیباف بر شهرداری تهران سخن گفت. او با اشاره به وضعیت حسابرسی، بودجهنویسی و نظارت بر حسن اجرای مصوبات شورا توسط شهرداری از موانعی که ریاست شورای شهر، مهدی چمران در روند نظارت بر عملکرد شهرداری ایجاد کرده بود، گفت «بودجه سالانه به مبلغ ۱۵ هزار میلیارد تومان بسته شده بود، دو ماه مانده به پایان سال، با لایحه دو فوریتی پنج هزار میلیارد اضافه میگیرند و ریاست شورا هم موافقت میکند. اینگونه کل جلسات کارشناسی و اساس بودجهنویسی را زیر سوال میبرند و با تصویب پنج هزار میلیارد اضافه راه را بر نهادهای نظارتی بستند و سازمان بازرسی کل کشور و نهادهای نظارتی دیگر نتوانستند به این موضوع وارد شوند. اطلاعات حسابها بر اساس قانون باید هر شش ماه یکبار بر روی سامانه قرار گیرد تا امکان نظارت بر هزینهها و درآمدها باشد، اما چنین اتفاقی نمیافتد.»
رحمتالله حافظی با دفاع از عملکرد کمیته سلامت در شورای شهر از اهمیت این کمیته گفت و از اینکه اگر دوره ریاست یکساله مسجدجامعی بر شورا نبود، همین کمیته را هم نداشتیم. کمیتهای که به همت او بر بسیاری از مسائل مرتبط با سلامت شهروندان تهرانی نظارت و دخالت داشته است. موضوع کشت سبزیجات آلوده را پیگیری کرده است و نیترات بالای آب در برخی از مناطق حاشیهای شهر که در ابتدا محرمانه اعلام شده بود و با پیگیریهای شورا، و فشار بر وزارت نیرو سامان گرفت.
او که سخنان خود را در ابتدا با تبری جستن از بحث سیاسی و جناحی آغاز کرده بود، با سوالهایی از شهردار تهران که حالا همچون دو دوره پیش کاندیدای ریاستجمهوری شده است پایان داد؛ در سال ۸۵ مصوبه داشتیم که هر سال ده درصد از بافت فرسوده تهران باید نوسازی شود، چرا در ۱۲سال دوره آقای قالیباف تنها ۱۵درصد از بافت فرسوده تهران نوسازی شده است؟ چرا باغهای تهران را از بین بردند و با استفاده از مصوبه برجباغها، که به آن افتخار هم میکنند، در همه آنان ساختمانسازی کردند؟ تا پایان سال ۹۰ میبایست تفکیک زباله از مبداء و مدیریت پسماند اتفاق میافتد، چرا هنوز صورت نگرفته است؟ چرا ایشان با این عملکرد ناموفق گمان میکنند مردم برای مسئولیت بزرگتر در دولت به ایشان اعتماد میکنند؟»
کامبیز نوروزی : در این بستر قانون بیمعناست
کامبیز نوروزی، حقوقدان هم در این نشست صحبتهای خود درباره شورا را با نقد مجموعه انتقادها به قوانین موجود آغاز کرد و از جایگاه شورا در قانون اساسی گفت: « قانون مجموعه باید و نبایدهاست و قدرت تعلیم ندارد. اما هر اتفاقی که میافتد، اولین قربانی قانون است و سریعا همه از تغییر قوانین صحبت میکنند، درحالی که مادامی که این قوانین به سادگی نقض میشوند، تغییر قوانین کمکی به حل مشکل نمیکند.» او با برشمردن نهادهای انتخابی در ساختار قانون اساسی ایران، گفت « شوراهای شهر و روستا بر اساس آنچه اصل ششم و اصول یکصد و یکصد و یک قانون اساسی میگویند، بخش مهمی از ساختار قدرت هستند که باید دارای بیشترین قدرت در شهرها و روستاها باشند. آنچه این قدرت را محدود میکند و اجازه عمل به آن نمیدهد هیکل عظیم حاکمیت است که تمایل ندارد که غیر به قدرت ورود کند و سلطه بلامنازع آن را متزلزل کند. از ۱۳۷۷ که شوراها آغاز به کار کردند، بزرگترین مانع شوراها نه قوانین، که ساخت بروکراتیک حکومت بوده است که تن به نظارت نمیدهد. این عادت رفتاری حکومت در ایران است که هم نگاهی تمامیتطلب به قدرت دارد و هم الگویی محرمانه. از ۱۲۸۶ مقررات بلدیه و انجمن بلدیه تصویب شده است، اما با نگاهی به این صد سال میتوان فهمید که این نهاد همیشه تعطیل بوده است.»
کامبیز نوروزی با انتقاد از قانونگریزی در همه نهادها از غیرقانونی بودن جلسات غیرعلنی شورای شهر تهران در روزهای یکشنبه هر هفته گفت «تصمیمگیری در جلسات غیرعلنی، بر اساس آنچه قانون اساسی میگوید، مطلقا غیرقانونی است. حتی مجلس شورای اسلامی هم در جلسات غیرعلنی اجازه تصمیمگیری ندارد، اما میبینیم که به سادگی در جلسات غیرعلنی تصمیم میگیرند.»
از ۱۳۷۷ که شوراها آغاز به کار کردند، بزرگترین مانع شوراها نه قوانین، که ساخت بروکراتیک حکومت بوده است که تن به نظارت نمیدهد.
او با انتقاد از کشاکش مدام بین دولت و مدیریت شهری از خشت کج استقلال شهرها در بودجه گفت که منجر به روی آوردن شهرها به درآمدهای ناپایدار و شهرفروشی شده است «ما مدام با درگیری میان یک نظام حقوقی و یک نظام اجرایی که گرایش دموکراتیک ندارد مواجهیم؛ بر اثر کشمکش میان این دو یک منطقه خلاء ایجاد شده است که در آن قوانین دفرمه میشوند و حاکمیت زور جایگزین قانون شده است. شهرها از بودجه دولتی مستقل شدند، اما جایگزینی ارائه نشد. دولتها حاضر نشدند بخشی از درآمد حاصل از شهرها را به شهرداریها برگردانند و در چنین شرایطی مشخص است که محیط جرمزا میشود و شهرداریها به سمت بیقانونی حرکت میکنند؛ در این حالت فروش تراکم و در واقع فروش قانون عادی میشود و مقررات شهری و طرح تفصیلی به فراموشی سپرده میشود. تهران در چنین شرایطی تحت انقیاد مدیریت رانتی فاسد و سرمایهداری لجامگسیخته قرار گرفته است، که حاصلش مالهایی است که اکثرا به صورت کاملا غیرقانونی احداث شدهاند و تهران را شهری کافکایی کردهاند که مردم در آن سرگردانند.»
کامبیز نوروزی با اشاره به انتخاب شهردار تهران برای دور سوم که کاملا غیرقانونی بوده است از بیمعنا شدن قانون در چنین بستری گفت و صحبت از ناکافی بودن قوانین را گریز از مسئولیتپذیری دانست که نمیخواهد بپذیرد مسئله دستهای آلوده نیست، مشکل صندلیهای آلوده شورا است.
رحمتالله حافظی : نمایندگان به بیقانونی اعتراض نکردند که رد صلاحیت نشوند
رحمتالله حافظی در نشست عصر دوشنبه ترجیح داد تا به جای نقد عملکرد و راههای رفته شورا، از راههای نرفته بگوید. او با اشاره به اختلاف نظرها درباره جایگاه قانونی شورا گفت «شورای نگهبان جایگاه قانونگذاری شوراها و مثلا انتخاب شهردار توسط شورا را قبول ندارد و اگر یکبار دیگر قانون شوراها به مجلس برود و بخواهد دوباره از شورای نگهبان عبور کند، قطعا بسیاری از همین تواناییها را هم از دست خواهد داد. خوشبختانه شورای نگهبان برای شوراها جایگاه نظارتی قائل است، اما در تمام دورههای گذشته روندهای نظارتی مشخص و روشن نشده است و ما همچنان سردرگم هستیم.»
حافظی با تاکید بر اهمیت نقش نظارت بر فرایندهای مالی شهرداری از نبود مدل مشخص برای چنین نظارتی گفت که منجر به تامین بیش از ۵۰ درصد منابع شهرداری از منابع ناپایدار مثل فروش تراکم و تغییر کاربری میشود و به طور مثال در منطقه دو خانههای ویلایی در حال تغییر کاربری به شرکتها است. چنین تغییری نه فقط ممانعت نمیشود که شهردار منطقه تشویق هم میشود که توانسته است منابع را افزایش دهد.
حافظی با اشاره به اجرا نشدن طرح جامع، از بیتوجهی به قوانین تصویب شده در برنامههای بلندمدت گفت که روند بودجهنویسی و نظارت بر آن را ممکن میکرد. او با اشاره به هزینهکرد از جیب مردم شهر برای اجرای پروژههایی که باید درآمدزا میشد و یا هزینه برای دستگاههای اجرایی از تخلفات روشن گفت «زباله باید به مزایده گذاشته میشد، نه مناقصه. اما هنوز مردم از جیبشان برای زباله هزینه میدهند و یا در مورد پرداخت به فرمانداری برای انتخابات که تخلف بین است. من در شورا اعتراض کردم، ۳۰نفر عضو شورای شهر گفتند آقای حافظی مگر نمیخواهید تایید صلاحیت شوید برای دور بعد؟ بنده تنها کسی بودم که رای ندادم.»
حافظی با انتقاد از روش بودجه نویسی گفت «مگر میشود تبصره بودجه از اصل بودجه بیشتر باشد؟» او با اشاره به مشکلات حسابرسی گفت «در یک جلسه گزارش حسابرسی خوانده میشود و به شهرداری گفته میشود این مشکلات را رفع کنید و تمام. آیا شما در شرکت خصوصی خودتان هم همینطوری حسابرسی میکنید؟ در شورای چهارم ایستادیم تا بند بند گزارش حسابرسی خوانده شود، آقای رئیس همان دستور همیشگی را دادند و ما گفتیم اگر این دستور شما معجزه میکرد، وخامت اوضاع چنین نبود. در موارد تخلف در نامه به شهرداری میخواستند تا متخلف به دادگاه معرفی شود. گفتیم خود شهرداری متخلف است و با این نامه اتفاقی نمیافتد و تا این لحظه نتیجه این تخلفات روشن نشده است.»
درآمد سالانه یک عضو شورا شصت میلیون میشود و مجموع دریافتی چهارساله هر عضو ۲۴۰ میلیون تومان است. چطور یک عضو شورا ۵۰۰ میلیون برای عضویت در شورا هزینه میکند؟
حافظی با اعلام حقوق پنج میلیونی اعضای شورا گفت « درآمد سالانه یک عضو شورا شصت میلیون میشود و مجموع دریافتی چهارساله هر عضو ۲۴۰ میلیون تومان است. چطور یک عضو شورا ۵۰۰ میلیون برای عضویت در شورا هزینه میکند؟ برخی برای بودن اسمشان در لیست خیلی بیشتر هم هزینه میکنند و این سوال پیش میآید که پشت این صندلیها چه خبر است؟»
ایمان واقفی : شهر دیگری را تخیل کنید
ایمان واقفی سخن خود را برخلاف سخنرانان قبلی سیاسی و همزمان تخصصی خواند و از اشتباه بودن شکاف میان این دو گفت؛ «من اساسا میخواهم از این شکل بحث فاصله بگیرم، و بر لزوم تخیل درباره شهر تاکید کنم؛ فکر کردن به شهری دیگرگون، شهری دلپذیرتر، شهری که از حافظه جمعی ما محو شده است. من از شرایط امکان شهر و شورای شهر دیگر صحبت میکنم؛ چیزی که تخیل ما هم ناممکن میداندش. من از تغییر قوانین و عوض شدن آدمها صحبت نمیکنم، بلکه از این صحبت میکنم که چطور میشود این تخیل را ممکن کرد.»
او با ذکر دو پرده در دو دوره متفاوت مدیریت شهری به تبیین رویههای کلی حاکم بر مدیریت شهری در دورههای مختلف پرداخت؛
پرده اول: اتوبان نواب
طرح اتوبان نواب در سال ۶۹ تصویب شد. اما تصویری که از این طرح به ما دادند چه بود؟ این طرح دربرگیرنده ۲۰ محله بود که دستکاری در آن بر زندگی جمعیتی در حدود ۲۶۰ هزار نفر تاثیرگذار بود. تصویر نهاد متولی برای مشروعیتزایی این پروژه این بود؛ ساختمانهایی با مصالح کمدوام و جمعیتی متنوع با سطح سواد بسیار پایین زنان، بیکاری و نرخ بالای مهاجرت. تصویر سیاهی که باید دستکاری میشد. هدف پروژه تسریع عبور ومرور و وصل کردن شمال و جنوب بود. تخریب محله و ساخت ساختمانها در دو طرف اتوبان نواب بود. سرمایهگذاری این پروژه را دولت و شهرداری مشترکا انجام دادند.
اما درباره این طرح به ما چه نگفتند؟ این محله پرجمعیت با پیوندهای اجتماعی، قومی و خویشاوندی قوی، سکونتگاه بخشی از فرودستان شهری بود که تبدیل به اتوبانی شد که مسافران شهری، سرمایه و کالاها را سریعتر از خود عبور میداد. با ساخت این اتوبان همه این پیوندها دود شد و به هوا رفت. خانهها و مغازهها نوسازی شد، اما تصویر ما از این محله حالا هم سیاه است. بودجه این پروژه از فروش مسکنها و مغازههای تجاری حاصل شد. سرنوشت کسانی که پیشتر آنجا بودند چه شده است؟ بخش جدی این مردم با گران شدن قیمت زمینها بعد از ساخت و ساز به حاشیههای تهران رانده شدند.
پرده دوم: اتوبان صدر
این پل با طول یازده کیلومتر با هزینهای بین ۱۲۰۰ میلیارد تومان تا ۵۰۰۰ میلیارد تومان قرار بود با کاهش ۳۰ درصدی طول مسافرت، جابجایی شرق به غرب پایتخت را تسریع کند و ۴۰ درصد از حجم ترافیک را کم کند. اما درباره این پروژه به ما چه نگفتند؟ این پروژه در اوج تحریمها و مشکلات اقتصادی با پیمانکاری قرارگاه خاتم ساخته شد و از منابع درآمدهای شهری هزینه شد. منابعی که از شهرفروشی حاصل شده بود. استفادهکنندگان اصلی این پروژه دارندگان خودروهای شخصی بودند که اغلب در شمال شهر ساکنند و طبقات کمدرآمد چندان بهرهای از این پروژه نمیبرند، درحالی که با این هزینه میشد بیش از ۴۰ کیلومتر مترو ساخت.
روابط شهر، اساسا روابط قدرت است و از این منظر سیاسی است؛ شهر محل نزاع بین گروهها و طبقاتی است که هر یک قصد بیشینه کردن منافع خود را دارد؛ چه منافع اقتصادی، چه ارزشهای گروهی
واقفی پروژههای دیگری از شهرداری تهران را مثال زد که در امتداد این دو طرح، جهتگیریهای مشابهی داشتند؛ بهسازی سکونتگاههای غیررسمی، چهارراه ولیعصر، مالسازیها و … . او از این دو پرده پنج تز درباره شهر استخراج کرد؛ ۱. روابط شهر، اساسا روابط قدرت است و از این منظر سیاسی است؛ شهر محل نزاع بین گروهها و طبقاتی است که هر یک قصد بیشینه کردن منافع خود را دارد؛ چه منافع اقتصادی، چه ارزشهای گروهی و … . از همین رو تخصصگرایی مسئله اصلی نیست؛ تمام طرحهای شهری با امضاء متخصصان اجرا شده است، اما این طرحها برندگان و بازندگانی دارد. ۲. شهر دیگر نه محل زندگی که محل کسب سود است؛ با به بحران خوردن تولید صنعتی، سرمایه به پروژههای شهری و زمین منتقل شد و توسعه شهری را عنصری پیشرونده در سرمایهداری کرد و باعث حرکت ثروت به سمت زمین و مستغلات شد. اگر پیشتر خانهسازی برای اسکان مردم بود، امروز ۸۰ درصد ساخت و ساز برای بازار و فروش است؛ از همین روست که ما در ایران بیش از دو میلیون خانه خالی داریم. ۳. تنازعات اقتصادی تنها یکی از منازعات شهری است و ما نزاع اجتماعی و ایدئولوژیک هم داریم. پروژههای «شهردخت» و «شهربانو» که بر اساس تفکیک جنسیتی در فضای عمومی شکل گرفتهاند از نمونههای چنین نزاعی هستند. ۴. همراهی حاکمان شهری با طبقه فرادست؛ شهرداری با تراکمفروشی هم به انباشت سرمایه فرادستان کمک کرد و هم بودجه خود را محیا کرد و بازنده شهرفروشی در تهران، کسانیند که زمین نداشتند و یا سرمایه ساخت. حمل و نقل شخصی، به زیر زمین بردن عابران در چهارراه ولیعصر و نمونههای دیگر این همراهی را افشا میکنند. ۵. ایدئولوژی شهری که در دانشگاهها آموزش داده میشود، در حال محو کردن افقهای بدیل است؛ ما مدیریت شهری داریم و نه بحران شهری، بنابراین سراغ متخصصان میرویم.
امکان تصور شهری دیگر که از این مناسبات ایدئولوژیک کنده شود محو شده است. ما نیاز داریم که وضع بدیل را تخیل کنیم. ممکن شدن این ناممکن تنها با همفکری ما ممکن میشود. ایدههایی مثل جایگزینی روابط اجتماعی جمعگرایانه به جای روابط اجتماعی فردگرایانه، احیاء فضاهای جمعی به جای فضاهای عمومی طبقاتی کنونی؛ ما طبقات فرودست را در پالادیوم و یا کوروش نمیبینیم. احیای خودگردانی محلی به جای تمرکز در مدیریت شهری و نمونههای دیگری که میتواند اساس جهتگیریهای کنونی در شهر را به چالش بکشد.
نشست با یک پرسش و پاسخ نود دقیقهای پرشور ادامه یافت. جایی که همزمان با طرح پرسشها درباره مشکلات، صحبت از چگونگی امکان تغییر در وضعیت شهر تهران بود؛ شهری که حالا و پس از افشاگریهای سال گذشته و حادثه پلاسکو، برای همگان به یک علامت سوال تبدیل شده است؛ آیا میتوان تهران دیگری ساخت؟