زیرپوست آمار بازماندگان تحصیلی
قبل از شروع مطلب باید به این سؤال پاسخ داد که بازماندگان از تحصیل چه کسانی هستند؟ در حالت کلی منظور از کودک بازمانده از تحصیل، آن گروه سنى از جمعیت است که در سنین مدرسه، یعنى بین ۶ تا ١٨ سال قرار دارند، ولی در کل ماههاى تحصیلى در چرخه آموزشى کشور حضور ندارند؛ یعنى در زمان ساعات کار مدارس، خارج از مدارس هستند، یا اساسا وارد چرخه آموزش نشدهاند یا بعد از مدت کوتاهى از آن خارج شدهاند. در ارتباط با بازماندگی از تحصیل برای کودکان و نوجوانان در کشور آمار نگرانکننده و ضدونقیضی وجود دارد. آماری که از چند ده هزار نفر شروع میشود و به چند میلیون نفر هم میرسد. به همین دلیل، در این نوشتار ابتدا سعی بر ارائه تخمینی مطمئن از میزان بازماندگی تحصیلی با کمک آمار مستند و تأییدشده سرشماریها شده و سپس به ارائه پیشنهاد برای کاهش این آمار پرداخته شده است.
تخمین آمار بازماندگان تحصیلی
براساس آمار منتشرشده از سرشماری سال ۹۰ (آخرین سرشماری انجامشده)، حدود ١٠,٣ میلیون نفر از کل جمعیت موجود در گروه سنی بالای شش سال (حدود ۶٧.٧ میلیون) در کشور، خود را بیسواد مطلق اعلام کردهاند. به عبارتی سادهتر، ١۵ درصد از افراد بالای شش سال در ایران بیسواد هستند. این آمار وقتی که بدانیم میانگین سنی افراد در کشور برای مردان ٢۶.٧ سال و برای زنان ٢٣.۴ سال است بسیار تأملبرانگیز است. این آمار به صورت غیرمستقیم حاکی از چرخه تولید بیسوادی و بازماندگی از تحصیل است. در اینجا به منظور تخمین آمار بازماندگی از تحصیل از آمار افراد بیسواد هفت تا ١٩ساله (انتخاب محدوده سنی با توجه به ملاحظات آماری مرتبط با زادوولدها و طبقهبندیهای انجامشده از سوی مرکز آمار انجام شده) به عنوان متغیر جایگزین (proxy) استفاده میشود. این رده سنی حدود ٢٠ درصد جمعیت کل، یعنی حدود ١۵ میلیون نفر جمعیت دارند. با توجه به درصد بیسوادی محاسبهشده که برابر با ١۵ درصد است، به عدد ٢.٢۵ میلیون نفر بیسواد بین هفت تا ١٩ساله میرسیم که ملاکی برای نشاندادن بازماندگان از تحصیل هستند. (گفتنی است که آمار بیسوادی به تفکیک گروه سنی در دسترس نبوده و به این دلیل از درصد محاسبهشده ١۵ درصد بیسوادی برای جمعیت شش سال و بالاتر برای محاسبه آمار بیسوادی گروه سنی هفت تا ١٩ سال استفاده شده است. در این تعمیم از این منطق استفاده شده که آمار بیسوادی در ایران در گروه سنی ١۵ سال و بالاتر ١۴.٢ درصد است؛ پس میتوان گفت عدد واقعی درصد بیکاری برای گروه سنی هفت تا ١٩ سال احتمالا بیشتر از ١۵ درصد است)؛ بنابراین اینکه در گزارشات به اعداد کوچک پنجرقمی و گاهی چهاررقمی برای نشاندادن بازماندگان از تحصیل اشاره شود، خطاست، مگر اینکه با ارائه تعاریفی برای سلب مسئولیت، سعی در عددسازی و کاهش ارقام شود. در برخی گزارشات از تعداد کودکانی که موفق به ثبت نام در پایه اول دبستان نشدهاند، برای کم جلوهدادن عمق فاجعه استفاده میشود. در برخی مستندات آمده که پوشش تحصیلی کودکان واجبالتعلیم در ایران ۹۸ درصد است. اگر منظور ورود کودکان شش سال تمام به دبستان است، این آمار را میتوان پذیرفت، اما اگر منظور از کودکان واجبالتعلیم، همه کودکان شش تا ۱۸ ساله است، آمار ۹۸ درصد پوشش تحصیلی درست نیست؛ چراکه همیشه تعدادی از دانشآموزان در سالهای تحصیلی از چرخه آموزش خارج میشوند، به همین دلیل هم آمارهای متفاوتی از کودکان بازمانده از تحصیل ارائه میشود. با توجه به اینکه از آمار بیسوادی به تخمینی برای آمار کودکان محروم از تحصیل رسیدیم، مناسب است که وضعیت بیسوادی در ایران را با سایر کشورها سنجید. در نمودار زیر وضعیت ایران به لحاظ میزان بیسوادی با برخی کشورهای منتخب گزارش شده است. توضیح اینکه به منظور ایجاد امکان مقایسه با سایر کشورها گروه سنی ١۵ سال و بزرگتر انتخاب شده است.
١۵ درصد از افراد بالای شش سال در ایران بیسواد هستند. این آمار وقتی که بدانیم میانگین سنی افراد در کشور برای مردان ٢۶.٧ سال و برای زنان ٢٣.۴ سال است بسیار تأملبرانگیز است.بهمنظور ریشهیابی علل و عوامل نرخ بالای بازماندگی از تحصیل که سبب بالابودن نرخ بیسوادی در کشور خواهد شد، باید مطالعه آمار با تفکیک و جزئیات بیشتر انجام شود. در جدول زیر آمار بیسوادی به تفکیک جنسیت و محل سکونت (در شهر یا روستا) به منظور نشاندادن وضعیت کلی بیسوادی در کشور نشان داده شده است.
همانطور که در جدول دیده میشود، درصد بیسوادی در روستاها تقریبا دو برابر شهرهاست. مشکلات اقتصادی و معیشتی، مشکلات فرهنگی، کمبود امکانات تحصیلی، تمرکزگرایی در شهرها همه و همه از عواملی هستند که در بالابودن بیسوادی در روستاها به نسبت شهرها نقش دارند. با توجه به اینکه وضعیت معیشتی ساکنان روستاها به نسبت ساکنان شهرها کمتر مطلوب است، به نظر میرسد این عامل اثرگذارترین دلیل باشد.
از طرف دیگر، نکته دیگری که در جدول فوق درخور توجه است، مقایسه آمار بیسوادی بین زنان و مردان است. در جدول بالا همان طور که دیده شد، درصد بیسوادی در زنان به صورت معناداری بالاتر از مردان است و این به صورت مستقیم نشاندهنده وجود تبعیض جنسیتی برای زنان و دختران است؛ بنابراین طبق آمارها بحث سهم جنسیتی نابرابر در بازماندگی از تحصیل تأیید میشود. عمده علت هم این است که در روستاهایی که تعداد دانشآموزان کم است و کودکان برای تحصیل باید به روستاهای همجوار بروند. در این شرایط خانوادهها به دخترانشان اجازه رفتن به مدرسه را نمیدهند.