جنبش دانشجویی صنفی در دههی 1390، پس از آنکه تشکلهای دانشجویی اصلاحطلب در گفتمان دولت اعتدال حل شده بودند، موفق شد خود را به قدرتمندترین صدای موجود در دانشگاه بدل کند. این جنبش پس از مدتی توانست گفتمان خاص خود را شکل دهد و به دستاوردهای عملی مشخصی برسد. نوشتار پیش رو تلاشی است در جهت فهم کلیّت روند فعالیت صنفی در دههی 1390 و زمینهچینی برای پُرکردن خلأهای موجود آن. نویسندگان این نوشتار خود را با کلیت جریانی که در سالهای اخیر تحت عنوان جنبش دانشجویی صنفی شناخته شده است، همسو میدانند، اما نظراتشان در اینجا الزاماً موضع تکتک فعالان صنفی را (اعم از اعضای شورای صنفی یا فعالانی که عضو شورا نیستند) پوشش نمیدهد، بلکه مشخصاً دیدگاه نویسندگان در رابطه با ماهیت فعالیت صنفی، نقش شوراهای صنفی و برخی مسائل پیرامون آن است. در ابتدا تلاش میکنیم تصویری کلّی ترسیم کنیم از شرایط تاریخی و سیاسیای که در سالهای اخیر فعالیت صنفی را ضروری کرده است. پس از آن، میکوشیم با دستگذاشتن بر برخی مسائل پیرامون فعالیت صنفی – از جمله معنای «صنف» در این شکل از فعالیت صنفی، گفتمان خاص آن، نسبت آن با سایر تشکلها و گفتمانهای موجود و همچنین با دولت و دوگانهی مسئلهدار فعالان صنفی و شورای صنفی – فهم خودمان را از این مسائل تشریح کنیم.