skip to Main Content
توحش همگانی و ایدئولوژی انکار
۱۴ تیر ۱۳۹۴

تخریب جهانی محیط‌زیست برای اولین‌بار مسئله بقای محیط‌زیست و ادامه گونه انسان را مطرح کرده است. امسال گرم‌ترین سال در صد سال گذشته بود. به‌جز گرمایش زمین بر اثر گازهای گلخانه‌ای، تغییر دمایی فصول در مناطق جغرافیایی، خشک‌سالی، ذوب‌شدن یخ‌های قطب و بالاآمدن سطح آب، سوراخ‌شدن لایه ازن، انقراض بسیاری از گونه‌های حیوانی، گیاهی و...، برخی دیگر از مشکلات محیط‌زیست هستند. ارتباط این تخریب گسترده با نیروهای تولیدی سرمایه‌داری در آثار مارکس و انگلس بحث شده است. سرمایه‌داری، فقط با تخریب منابع اصلی ثروت یعنی زمین و کارگر است که در مسیر رشد قرار می‌گیرد. آیا حل بحران محیط‌زیست بدون توجه به نقش آن در تأمین ارزش و انباشت در فرماسیون سرمایه‌داری و بدون دگرگونی این فرماسیون، امکان‌پذیر است؟ چقدر می‌توان به اثرگذاری نهادهایی که در مورد محیط‌زیست فعالیت می‌کنند، امیدوار بود؟ نمونه اعلای آن حزب سبزهای آلمان بود که در اتحاد با مرکل از بمب‌های خوشه‌ای حمایت کرد.


پنجشنبه گذشته سمیناری با همین مضمون با عنوان «محیط‌زیست، سرمایه و سلطه» در مؤسسه پرسش برگزار شد. نخست نیما عیسی‌پور درباره بت‌وار‌گی طبیعت صحبت کرد. سپس جواد گنجی به ارتباط شهرنشینی و به‌تبع آن حاشیه‌نشینی اجباری طبقات پایین و سلب مالکیت گسترده در تاریخ سرمایه‌داری پرداخت. او نتیجه‌ بلافصل سیاست‌های نولیبرال را گسترش طبقه‌ گسترده‌ای از کارگران غیرماهر، ایجاد سونامی‌های بیکاری، تخریب گسترده‌ زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی بسیاری از کشورهای جهان سوم، ایجاد بخش غیررسمی کار، دامن‌زدن به تنش‌های اقتصادی، مذهبی و قومی در شهرها، فراگیرشدن نیروهای مافیایی و زیرزمینی در عرصه‌ اقتصاد شهری و بسیاری معضلات و مسائل دیگر دانست که همگی نقش تعیین‌کننده‌ای در ایجاد و گسترش پدیده‌ زاغه‌نشینی داشته‌اند.


در آخر مراد فرهادپور از گفتار ایدئولوژیک انکار در جهان امروز و به‌صورت خاص، انکار بحران محیط‌زیست گفت. گفتاری با سخنگوهای فراوان؛ از ‌میلیاردرهای نیمه‌دیوانه آمریکایی، آنهایی که هنوز اصرار دارند بحرانی وجود ندارد و با کمک پوپر و هایک، تقلا می‌کنند زمین‌شناسی و اکولوژی را از دایره علوم خارج بگذارند، فرهادپور تأکید دارد انتخاب ما دیگر بین توحش و تمدن نیست، چون این انتخاب پشت‌سر ماست. او معتقد است سرمایه‌داری خود را با ذات خود یکی کرده و این توحش، همگانی شده است. از نظر او، ایدئولوژی در مقام انکار، یعنی گسترش توحش در همه‌جا. برای فرهادپور این انکار به معنای پایان سیاست نیست، بلکه به معنای مواجهه با دوگانه‌هایی است که توحش را با هم همگانی می‌کنند. بااین‌حال، او نشان می‌دهد از دل کلی‌شدن این توحش است که استثناهایی بیرون می‌آید و از آنجاکه سرمایه‌داری توحش را یکدست کرده، پس این فرم‌ها نیز می‌توانند پس از مدتی یکدیگر را پیدا کنند. آنچه در ادامه می‌خوانید، گزارشی از بحث مراد فرهادپور در این همایش است.

بیشتر بخوانید
Back To Top
🌗