در ایران وضعیت به گونهای دیگر است. از سویی علم به تکنولوژی صرف تقلیل داده میشود و گونهای تکنولوژیگرایی افسارگسیخته تبلیغ میشود و از سوی دیگر علوم انسانی زیر فشار قرار میگیرند و به هدف اتهاماتی از این قبیل که آنها غیراخلاقی یا حتی ضداخلاقی هستند و سبب گمراهی هستند، بدل میشوند. خلاصه کلام هم علوم دقیقه رها شدهاند هم علوم انسانی. تنها به تقدیس نوعی تکنولوژیگرایی بسنده میشود. جالب اینجاست که وقتی از کسانی که علوم انسانی را نقد و طرد میکنند میپرسیم چه جایگزینی دارید جواب مشخصی نمیدهند. منصفترینشان میگویند در حال کوششایم، میخواهیم در آینده چیز دیگری بسازیم. وقتی به محتوای نقدشان نگاه میکنیم میبینیم آرای یکی از متفکران غربی ـ غربی که همهچیزش را بد میدانند ـ را دستمایه حمله تمام عیار به هر آنچه خود شر میانگارند، قرار میدهند. یکی از نتایج زیر فشار گذاشتن علوم انسانی همانطور که گفتم کور کردن مسیر علوم دقیقه است. امری که این علوم را به تکنولوژی صرف بدل خواهد کرد. فارغ از اینکه این رویکرد چه پیامدهای خطرناکی خواهد داشت. یک نتیجه بیهدفی حتی در قبال همین تکنولوژیای که تبلیغ میشود آن است که دانشجویانی که در دانشگاههای ما فقط از حیث تکنولوژیک تربیت میشوند سریع مهاجرت میکنند. خود میگویند ظرفیتی برای استفاده از آنان نیست اما معلوم است که فرد تکنولوژیدوست به جایی میرود که تکنولوژیکتر باشد. اگر این دانشجویان آموزش علوم انسانی میدیدند در مهاجرت کمی بیشتر تامل میکردند. زیرا دستکم از لحاظ زبان و فرهنگ به ایران وابسته میبودند. اینان در صورت مهاجرت نیز باز از طریق زبان و فرهنگ به علاقه خود را به مسایل اینجا حفظ میکردند.
متین غفاریان
تعداد مطالب: 1