۵۰ سال پیش افزون بر یک میلیون اندونزیایی قتل عام شدند. قتلعامی که به زعم بسیاری از تاریخنگاران بزرگترین قتلعام قرن بیستم است. به باور برخی تاریخنگاران تعداد کشتهشدگان بیشتر از این رقم است. یکی از اجراکنندگان پروژه قتلعام این تعداد را در حدود ۳ میلیون میداند. این قتل عام پس از کودتایی ناموفق در تابستان ۱۹۶۵ شروع شد. در یک سو نیروهای پیشرو تحت رهبری رئیسجمهور سوکارنو قرار داشت که از سوی حزب کمونیست اندونزی (PKI) حمایت میشد. در سوی دیگر احزاب محافظه کار و ژنرالهای ارتش قرار داشتند که از دهه ۵۰ از حمایت غرب برخوردار بودند.
قتلعام در اوج جنگ سرد رخ داد. زمانی که حزب کمونیست اندونزی، پس از حزب کمونیست چین بزرگترین حزب کمونیستی در آسیا بود. این حزب در سال ۱۹۶۵ در حدود سه میلیون عضو داشت. شمار اتحادیههای صنفی، سازمانهای زنان و دانشجویان که طرفدار حزب بودند نیز بیش از ۱۵ میلیون نفر بود.
این حزب در بر سر کار ماندن سوکارنو نقشی مهم داشت، رئیسجمهوری که بر روابط خارجی مستقل تاکید میکرد. به گفته سفیر هلند «دیگر نمیشود اندونزی را از لغزیدن به سمت چپ بازداشت». اما آمریکا توانست. آمریکا که خطر را جدی میدید و به دنبال تغییر دولت چپ گرای این کشور بود به همکاری و حمایت از احزاب راستگرای این کشور پرداخت. در سپتامبر سال ۶۵ میلادی کودتایی از سوی چند افسر چپگرا صورت گرفت، کودتایی که گفته میشود بیشتر اعضای حزب کمونیست از آن بیخبر بودهاند. این کودتا طی چند روز شکست خورد، اما کشته شدن ۶ ژنرال عالی رتبه ارتش بهانهای عالی برای پاکسازی و نابودی گروهها، اتحادیهها و حامیان چپ فراهم آورد. سوکارنو که مشخص نیست از کودتا با خبر بوده یا نه، حاضر نشد پس از کودتا مانع فعالیت حزب کمونیست شود. در پی آغاز کشتار او خیلی زود قدرت عملی خود را در کشور از دست داد. میلیونها نفر کشته و زندانی شدند. اما همراه با آنها، خاطره نابودیشان نیز قدم به قدم حذف و در همان حال ساخته میشد. مطلب پیش رو به بررسی این حذف تاریخی و تلاشها برای احیای خاطره این فاجعه انسانی میپردازد.
قتلعام در اوج جنگ سرد رخ داد. زمانی که حزب کمونیست اندونزی، پس از حزب کمونیست چین بزرگترین حزب کمونیستی در آسیا بود. این حزب در سال ۱۹۶۵ در حدود سه میلیون عضو داشت. شمار اتحادیههای صنفی، سازمانهای زنان و دانشجویان که طرفدار حزب بودند نیز بیش از ۱۵ میلیون نفر بود.
این حزب در بر سر کار ماندن سوکارنو نقشی مهم داشت، رئیسجمهوری که بر روابط خارجی مستقل تاکید میکرد. به گفته سفیر هلند «دیگر نمیشود اندونزی را از لغزیدن به سمت چپ بازداشت». اما آمریکا توانست. آمریکا که خطر را جدی میدید و به دنبال تغییر دولت چپ گرای این کشور بود به همکاری و حمایت از احزاب راستگرای این کشور پرداخت. در سپتامبر سال ۶۵ میلادی کودتایی از سوی چند افسر چپگرا صورت گرفت، کودتایی که گفته میشود بیشتر اعضای حزب کمونیست از آن بیخبر بودهاند. این کودتا طی چند روز شکست خورد، اما کشته شدن ۶ ژنرال عالی رتبه ارتش بهانهای عالی برای پاکسازی و نابودی گروهها، اتحادیهها و حامیان چپ فراهم آورد. سوکارنو که مشخص نیست از کودتا با خبر بوده یا نه، حاضر نشد پس از کودتا مانع فعالیت حزب کمونیست شود. در پی آغاز کشتار او خیلی زود قدرت عملی خود را در کشور از دست داد. میلیونها نفر کشته و زندانی شدند. اما همراه با آنها، خاطره نابودیشان نیز قدم به قدم حذف و در همان حال ساخته میشد. مطلب پیش رو به بررسی این حذف تاریخی و تلاشها برای احیای خاطره این فاجعه انسانی میپردازد.