داستان از شکایتهای اهالی روستای تازهقلعه در مرز ایران و ترکمنستان به محیطزیست منطقه شروع شد. شکایت از پلنگی که مرتب در اطراف این روستا آفتابی میشد و سگهای گلهی روستاییان را شکار میکرد. نیروهای محیطزیست برای اینکه جلو دعوا را بگیرند وارد گود شدند و از شلیک تیر هوایی و روشن کردن آتش و باروت تا پرژکتورکشی را امتحان کردند اما جرأت پلنگ گرسنهی پیر بیشتر بود، باز هم بازمیگشت و سگهای نگهبان رمههای آبادی را میدرید. تعداد سگهای شکارشده به چهارده رسیده بود و کاسهی صبر روستاییان در آستانهی لبریز شدن.