حامد زارع، دبیر گروه اندیشه روزنامه سازندگی چند روز پس از مرگ محمدعلی مرادی در یادداشتی به او تاخت. اما این کارگزار فکری یک جریان امنیتی حاکم، چرا بلافاصله پس از مرگ پژوهشگری «منزوی» و دلبسته جریانی در هم شکسته و حاشیهای بر او میتازد؟ چرا باید چنین تاختنی بر مردگان را جدی گرفت؟ جواب هرچند از اینجا آغاز میشود که «چون مردگان دیگر مردهاند»، اما از آن فراتر میرود.
اگر ما روایتهای تاریخنگاران حکومتی را نمیپذیریم، چرا باید به افسانههای رضاخانی اعتماد کنیم؟ چرا باید بپذیریم تمام نیروهای مردمی دمکراتیک که در دوران مشروطه آزاد شده بود، یکشبه دود شد و به هوا رفت؟ آیا تنها به دولتسازی، مردان نظم و ابزارهای قهری نیاز بود تا مدرنیزاسیون برپا شود؟ یا آنچه در دوران پهلوی جریان داشت تنها سرکوب سیاست از پایین مردمان عادی بود که سالها پیش از این برای آزادی، برابری جانها فدا کرده بودند؟
افسانه نجمآبادی در بخشی از کتاب «زنان سیبیلو و مردان بیریش» به تغییر مفهوم ازدواج در فرایند مدرنیته ایرانی میپردازد. او متعارف بودن دوگانهی زن-مرد را در فرهنگ سنتی ایران زیر سئوال میبرد و نشان میدهد فرهنگ ایرانیان قرن نوزدهم، مردان را صرفاً در یک چارچوب بسته که در تقابل با زنان تعریف میشوند، قرار نمیداد اما با ورود مفاهیم مدرن به ایران این دوگانه شکل میگیرد. سئوال این است که تغییر در مفاهیم جنسیت و عشق چه تاثیری در مفهوم ازدواج گذاشته است؟
زندگی کردن مثل یک فمنیسیت | سارا احمد
هزینههای محیطی حتی یکبار بچهدار شدن بسیار زیاد است: 58.6 تن کربن برای هر سال. آیا بدون فرزند بودن، میتواند پاسخی به بحران آب و هوا باشد؟