قاچاقچیان دفترچه مرزی کولبران را ٢٠ هزار تومان میخرند و با مجوز آن کامیون کامیون کالا وارد میکنند. جمع دفترچه کولبران یک روستا شاید برای آنها رقم ناچیزی شود اما دلالی پس ماجرا رقمی انبوه را برای قاچاقچیان رقم میزند.
کولبری، متداول ترین شغل غیررسمی در غرب کشور است و این روزها تصاویری در فضای مجازی میبینیم که عمق فاجعه را بیش از پیش آشکار میکند؛ این تصاویر یک پدیده اجتماعی تلخ را به نمایش میگذارند، پدیدهای به نام کولبران تحصیلکرده.
کمپین بینالمللی حقوق بشر در سال ۱۳۹۱ در گزارشی اعلام کرده بود که در فاصله یکسال ۷۴مورد مرگ و ۷۶مورد مجروحیت در میان کولبرها مشاهده شده است. از این تعداد ۷۰نفر با شلیک نیروهای انتظامی کشته شدهاند و چهار نفر بر اثر سرما یا انفجار مین و یا سنگینی کولهباری که حمل میکردند.
کولبری را از آنجا که با کرامت و ارزشهای انسانی همخوانی ندارد و مخاطرات متعدد جانی و مالی نیز برای کولبران به دنبال دارد، نمیتوان بهعنوان یک شغل که دارای تعریف خاص خود است، در نظر گرفت بلکه این کار نوعی بردهداری نوین است.
«بهمن» در بهمن آنها را کشت و نامشان را با مرز گره زد؛ با کوهستانهای پربرف کردستان و تنگدستی. حالا چهار روز از ١٠ بهمن میگذرد؛ از شبی که «شیرزاد» و «آکام» و «علی» و «هیوا» به کوه زدند تا مثل بیشتر مردان آشنا و فامیل از مرز عراق جنس بگذارند روی کولهایشان و به شهر بیاورند و البته کوه آنها را پس نداد و مرگ نصیبشان کرد.