با شروع پاییز، آموزش پولی، پرداخت شهریه و هزینههای آموزشی، یکی از نگرانیهای عمده خانوادههای طبقات متوسط و پایین است. اگر تا چند دهه گذشته آموزش از دبستان تا دانشگاه به صورت دولتی و رایگان بود، اما این روند به مرور جای خود را به شکلهای مختلفی داد که «پولی بودن» و پرداخت شهریه وجه اشتراک همه آنها است. چه مجوزهای قانونی، آموزش رایگان را به حاشیه برد و دولتهای مختلف با اتکا به چه قوانین و دستورالعملهایی وضعیت کنونی را برای آموزش رقم زدند؟
در دانشگاهها بذری کاشته شده که حالا میتوان به رشدش امیدوار بود و لب به تحسینش گشود. دانشجویان از جایی شروع کردهاند که میتواند مسئله را نه فقط در داخل دانشگاه سراسری کند که مرزهای مقاومتش را به بیرون دانشگاه بکشاند؛ صحبت حالا از منافع و معیشت دانشجویان امروز و مزدبگیران فرداست.
شاگرداولهای دانشگاههای ایران، خیلیهایشان حالا تنها و درماندهاند و شب که میآید، فکر روزهای بعد، خواب را از چشمهایشان میدزدد. کار هم خودش را از آنها میدزدد، خانه و زندگی هم، خانوادههای فقیر روستاهای دور هم و بعد تمامشدن مهلت خوابگاه است و سایه جریمه که خودش را به تمامی و با همه زورش، پهن میکند روی اندامهای باریک و البته درماندهشان.
«کارورزی» نه ضامن زیستی انسانی برای دانشجویان است و نه ضامن اشتغال آینده آنان. اگر هم استقبالی تاکنون از این طرح صورت گرفته، به خاطر شرایط دشواری است که در این سالها بر دانشجویان تحمیل شده است.
دانشجویان به قانون سنوات، روند خصوصیسازی و کالایی شدن آموزش، کیفیت نامطلوب غذا، وضع خوابگاهها، به تبدیلشدن دانشگاهها به بنگاه تجاری، کاهش ظرفیت دانشجوی دولتی و روزانه اعتراض دارند و از دولت دوازهم توقع دارند دانشجویان را تصمیمهایی که برای آنها گرفته میشود سهیم کند.