پروژههای انتقال آب در كشور از كارون بزرگ در حالی با نام شرب اجرا میشوند كه بهكام صنایع هستند. مسئولان از یك سو مردم را به صرفهجویی در مصرف آب دعوت میكنند، و از سوی دیگر خود با فریبكاری و تحت فشار لابیهای سیاسی تیشه به ریشه منابع آبی كشور میزنند. آب هست ولی كم هست، این شعاری است كه این روزها بر روی در و دیوار شهرها نقش بسته و در شبكههای مختلف صدا و سیما نیز مردم را به صرفهجویی در مصرف این مایه حیات دعوت میكنند. اما اینكه مسئولان تا چه اندازه به این شعار در تصمیمگیری و عملكرد خود اعتقاد دارند، خود جای سوال است؛ چرا كه هر روز خبری از سوءمدیریت و لابیهای سیاسی در مدیریت منابع آبی موجود در كشور به گوش میرسد.
سرمایهداری صنعتی زمین را بهطور بیسابقهای گرفتار بحرانهای زیست محیطی کرده است و در این میان کشورهای موسوم به «کشورهای جنوب» اوضاع و احوال نامساعدتری نسبت به «کشورهای شمال» دارند. فشار بحرانهای محیطزیستی نیز مانند دیگر بحرانها، بر دوش آفرینندگان بحران و آنها که از آن سود میبرند نیست و این کشورها و گروههای فرودست هستند که باید بیشترین بها را در تحمل بحران بپردازند. در ایران نیز به نظر میرسد همین روند در جریان است؛ مرکزنشینان برای تمام کشور تصمیم میگیرند و این مردم حاشیهنشین هستند که تاوان سیاستهای نادرست را پس میدهند. توفانهای گرد و خاکی که در دهه گذشته استانهای جنوب و جنوبغربی کشور را درنوردیده، محصول اعمال سیاستهای نادرستیست که از دوران پس از جنگ به اسم «توسعه» در پیش گرفته شد. توسعه ناپایداری که از آن زمان هیچگاه از دستورکار دولتهای مختلف خارج نشده و تنها به اشکال و اسامی گوناگون، ماشین تخریب خود را بهپیش رانده است. پروژههایی که خاک به آسمان خوزستان پاشیدند، مهر تایید مسئولان کنونیِ سازمان محیطزیست، وزارت نفت و... را بر خود دارند. گزارش گاردین نگاهیست به آنچه طی چند دهه گذشته -به اسم توسعه- بر خوزستان رفته است. مرور این روند شاید به ما بگوید که چقدر میتوان به جدی بودن شعارهای حمایت از محیطزیست امیدوار بود.
کارون زیر سایه مجموعهای از اتفاقات ناخوشایندی که برایش افتاده است، حال و روز خوبی ندارد. آبش هر روز شورتر میشود، زندگی ساکنانش در خطر است، دیگر نمیتواند تالابهایش را سیراب کند، لودرها و بیلهای مکانیکی حریمش را شکستهاند و حالا زیر سایه مجموعهای از مشکلات، برای سرنوشت کارون، زوال پیشبینی میشود. سرنوشتی که خوزستانیها نمیخواهند هیچ گاه شاهد آن باشند و روزی برسد که این پیشبینی واقعیت پیدا کند.
نفرین نخلها اتفاق افتاد. ۴۰۰ هزار نخل سوختند و یک میلیون نخل در انتظار خشک شدن روزشماری میکنند. آب شور شده و ریشههایشان را خشکانده است. نخلهایی که حیات زیستی اروندکنار هستند و رزق و روزی مردم آبادان در محصول آنهاست. مسئولان جهاد کشاورزی هم نبود اعتبار را مطرح میکنند.