درمان رایگان کودکان کار به یک رویا تبدیل شده است. فرقی هم نمیکند ایرانی باشند یا مهاجر. با این حال برای کودکان کاری که فاقد اوراق هویتیند، اوضاع نسبت به سایرین بغرنجتر است.گزارشهای فعالان حقوق کودک نشان میدهد، برای کودکان مهاجر فاقد کارت اقامت که براساس آمارهای رسمی بیش از نیمی از کودکان کار را تشکیل میدهند، هزینههای درمان بعضی وقتها به سه برابر سایرین میرسد.
به جای مبارزه با فقر، به مبارزه با فقیر پرداختهایم و تعدادی از مسئولان بر این نظرند که تهران آنقدر گران شود که این افراد نتوانند در آن زندگی کنند. میخواهند یک لایه حاشیهنشین جدید تعریف کنند تا این افراد وارد شهری چون تهران نشوند و چهره شهر را عوض نکنند.
«سیستان»، در شمال جنوبشرقیترین استان ایران اکنون بیشباهت به یک تله نیست. تلهای انسانساخت که با وجود قدمت اساطیری و زیستبومی غنی، بر اثر روابط کژکارکرد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، رنگپریده از خشکی هامون و ریزگردهای همیشگی، مردم این منطقه را به دام انداخته و به مرور بازتولید فقر میکند. این تله، در نهایت افزایش حاشیهنشینی و سکونتگاههای غیررسمی را برای این منطقه به ارمغان آورده یا در قالبی دیگر، داغ مهاجرت را بر پیشانی این مردم نشانده است.
موافقان و مخالفانی طرحهایی مانند دستگیری کودکان کار از «اثربخشبودن» و «اثربخشنبودن» صحبت میکنند. انگار هر دو طرف فراموش کردهاند که راجع به یک آزمایش علمی در آزمایشگاه حرف نمیزنند بلکه بحث بر سر مداخلات اجتماعی است و «اثربخش نبودن» یعنی انبوهی از پیامدهایی که زندگی گروههایی از انسانها را دستخوش تغییر میکند.