انتشار كتاب «پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی» نوشته علی قلیپور با بحث درباره ابتذال و افت ذوق و سلیقه عمومی در فضای فكری- فرهنگی ما و از دیگر سو نگاه از بالا به فرهنگ عامه همزمان شده است. اما چطور آن نگاه از بالا در ساختار دولت به شكل سیاستگذاریهای فرهنگی خودش را نشان میدهد و چگونه در دوران پهلوی اول این نگاه نخبهگرا همراه با پروژه دولتسازی میشود؟
شعار «رضا شاه روحت شاد» که در تجمعات سال گذشته شنیده میشد، گویا نشان از میل شعاردهندگان به حضور قهرمانی یگانه برآمده از دل تاریخ میداد. اما سوژهای که در ذهن شعاردهندگان ایجاد شده بود، ریشه در شکلی از تاریخنگاری دارد. نوعی از تاریخنگاری نخبهگرا که تداوم این ایده را تاکنون ممکن کرده است.
عضویت در خانواده المپیاد، جایگاه تقدسبخشی را به اعضایش اعطا میکند، اما آیا میتوان به تعبیری به «افسونزدایی» از این جایگاه پرداخت؟