با سدسازی، خسارت سیلها نه از بین رفته و نه کمتر شده، اما سدسازان به خطرهای موهومی اشاره میکنند که در نبود این سازهها ممکن بود رخ دهد و با دامن زدن به این توهم، مسیر مدیریت آب و خاک کشور را به انحراف کشاندهاند.
سرزمینی که روزگاری با نخلستان، باغهای سرسبز، مزارع خرم، رودهای خروشان و تالابها، هوش از سر هر گردشگری میربود، هماکنون به جهنمی برای خوزستانیها تبدیل شده است که کوچ اجباری از سرزمین مادری را به ماندن در جلگه ترجیح میدهند.
مدیران ارشد سازمان متولی آب کشور به کمینه ملاحظات محیط زیستی در مانیفست وزارت متبوع خود هم اعتقادی ندارند؛ وگرنه چگونه ممکن است رسیدن آب به خلیج فارس یا تالابها و چالابهای داخلی را «هدررفت آب» نامیده و اعلام کنند: سیاست دستگاه متبوع آنها این است که تا آخرین قطره آب موجود در رودخانههای وطن را مهار کرده و اجازه ندهند تا هیچ رودخانهای در فلات ایران به پایاب خود برسد.
پروژههای عمرانی غیرکارشناسی مانند سدسازیهای بیرویه، کشت نیشکر در زمینهای شور، ساخت سد در کنار کوههای نمکی و انتقال آب کارون به استانهای کویری شرایط زیست در خوزستان را به نابودی کشانده است. مردم آنقدر به پروژههای عمرانی بیاعتماد شدهاند که اجازه نمیدادند طرح مبارزه با ریزگردها اجرایی شود.