کمیسیون ماده پنج در حقیقت نهاد اجرایی کردن ماده پنج قانون تشکیل شورایعالی معماری و شهرسازی مصوب ۱۳۵۱ است. ماده پنج این قانون بررسی و تصویب طرحهای تفصیلی شهری و تغییرات آنها را بر عهده کمیسیونی متشکل از نمایندگان وزارتخانههای مرتبط و نهادهای شهری و استانی گذاشته است. در تغییرات بعدی این قانون، بررسیهای فنی توسط کمیتهای انجام میشود که متشکل از نمایندگان کمیسیون و مشاور تهیهکننده طرح است.
سیاست شهرِ شورایی تمامِ همّ خود را بر بازپسگیری قدرتِ از دست رفته میگذارد. افقش ساخت سنگرهای شهریست تا یک به یک جبهههای به یغما رفته را به قلمرو خود ضمیمه کند. بر این بستر اما باید پرسید شهری بدین گستردگی و ساکنانی با این تکثر چگونه تن به اداره شورایی میدهد؟ گویی مسایل شهری بهقدری متکثر و از نظر جغرافیایی پراکنده است که سخن از شهر شورایی مفری نمییابد جز تن دادن به قالب تثبیتشده شورای شهر.
لازم به توضیح نیست که از اوایل دهه ۷۰ بورژوازی مستغلات (بسازبفروشها) چگونه شهرهای ما را به کالایی برای کسب سود تبدیل کردهاند تا جایی که نهتنها تاریخ و فرهنگ و امنیتی برای ساکنان شهر باقی گذاشتهاند و نه مجالی برای نفس کشیدن. بنابراین دور از انتظار نیست که زیستن در تهران به قیمت گرو گذاشتن تن آدمی تمام میشود به طوریکه دیه یک انسان به اندازه ۱۰ مترمربع آپارتمان است. آیا در این وضعیت هنر میتواند میانجی مناسبی برای تغییر این فرآیند باشد؟ یادداشت حاضر با پیش کشیدن رویداد پروژه یوسفآباد که اخیراً برگزار شد و حاشیههای مهمتر از متن آن در تلاش است تا بتواند رابطه موجود میان هنر و سرمایه را تحلیل کند و از خلال آن بر اهمیت مسئولیتهای اجتماعی هنرمندان تأکید ورزد.