در سینمای بعد از انقلاب شاهد گرایشی جدی به شخصیتهای «صاف و ساده» وجود دارد. اما آیا این صداقت وافر را باید به فال نیک گرفت؟ حسام امیری میگوید نه.
سینهفیل از آن دست مفاهیم سهل و ممتنع است. مگر میشود عشق به سینما را با کلمات توضیح داد وقتی که تصاویر هجوم میآورند؟
سینمای ایران در پیش از انقلاب تا چه حد موضوعاتی را بازنمایی میکرد که در انقلاب ۵۷ نمایان شد؟ تصور ایدههای جامعه انقلابی ایران در سینما چه تصاویری را پیش میکشید؟
نام «امیر نادری» با موج نوی سینمای ایران پیوند خورده؛ درسخوانده سینما نیست و فیلمسازی را خودجوش در آشوبهای درون خود یافته است؛ به قول خودش سمجبودنش عامل مؤثری در شناخت سینما، مهاجرت و یادگرفتن زبان انگلیسی شد. او برای باقیماندن در جهان سینما ریسکهای زیادی انجام داد و در این راه دوستان، کشور و جوانیاش را از دست داد؛ امسال نیز «جشنواره ونیز» فیلم «چراغ جادو»، آخرین ساخته او، را نمایش داد. شور و عشق بیپایان نادری به جهان سینما در این فیلم موج میزند. آخرین فیلم او به قول خودش شبیه بقیه آثارش نیست. اثری که ریشه در علائق او به سینماگران محبوبش «کنجی میزوگوچی» و «ماکس افولس» دارد، اما دلیل اصلی ساخت آن نگاهی دوباره به یکی از فیلمهای قدیمیاش؛ «انتظار» است؛ فیلم کوتاهی که هیچگاه فرصت نفسکشیدن پیدا نکرد، اما سرانجام این انتظار 43 ساله با فیلم «چراغ جادو» به ثمر نشست. در خلال جشنواره فرصتی شد تا گفتوگویی خصوصی درباره دنیای این سینماگر بزرگ صورت گیرد. مردی که ناگهان با گفتن «کات» مکالمه را تمام میکند.
سینمای آزاد یعنی چه و در هر زمان و مکانی به چه شکلی برآمده است؟ در اصفهان شکل گیری سینما آزاد به اطلاعیهای بر میگشت که به نوعی دعوت به فیلمسازی بود. زاون قوکاسیان منتقد فقید سینمای ایران و دوستان سینماگرش با مشکلات فراوان، اولین تلاشها برای تشکیل هستۀ اولیۀ سینمای آزاد اصفهان شکل دادند.
فرض کنیم ایرانی سینمادوستی را اواخر نظام رژیم پیشین به سیاره دیگری برده باشند و او حالا بعد از یک دهه به زمین و به ایران برگشته باشد (واریاسیونی از «اگر موجودی از سیاره دیگری به زمین بیاید و ببیند … ؟»)، او چه میبیند و احساسش در قبال چیزی که میبیند چه خواهد بود؟
از سهراب شهید ثالث در نگاهی کلیشهای و سیاستزده ـ که او در تمام عمرش برای رهایی از آن کوشید ـ با عنوان هنرمند «تبعیدی» یا «مهاجر» یاد میشود. آنچه میخوانید، حاصل تلاش مریم پالیزبان است برای نور انداختن بر برخی نقاط مهمِ دوره دوم فعالیتهای سهراب شهید ثالث.