ونگوگ در ۱۸۸۱ در نامهای به برادرش تئو مینویسد «من یه مجنونم. شعلهی قدرتی را درونم حس میکنم که نمیتوانم خاموشش کنم، فقط میتوانم همانجور شعلهور حفظش کنم». رویاها و جنون کودکانه در اغلب آدمها رفتهرفته از بین میروند، و یکیماندن کار، زندگی، و رویای شخصی یا همان پایان از خودبیگانگی، دیگر امتیاز یا شانسی نادر است. نسرین شیریننیاز در روایتی اولشخص از زوال این شعله در روزمرگی کار میگوید.
مشخصه اصلی فیلم در واقع تلاشی است که بهمدد آن، شخصیت شوخ و شاد دریابندری در خود فرم فیلم تحقق پیدا میکند. فیلم صریحاً شاد است (البته اگر بتوان از چنین اصطلاحی اصولاً استفاده کرد) و شوخی میکند و حتی سربهسر شخصیت اصلی میگذارد بدون اینکه متعرض او شود (و آیا اصولاً میتوان جلوی چنین تعبیری را گرفت؟)، هرچند برای کسانی که کلاً با چنین فرمی مخالفاند، این میتواند مستقیماً به ایرادِ فاحشِ فیلم بدل شود.
و گفت: اگر پیش از تو مُردم
تو را به ناممکنها وصیت میکنم
پرسیدم: مگر ناممکن دور نیست؟
گفت: به اندازه یک نسل
پرسیدم: و اگر من قبل از تو مُردم چه؟
گفت: به کوههای «جلیل» تسلیت خواهم گفت
(محمود درویش)
این متن را روز چهارم فروردین 96 نوشتهام.
شب سوم مادرم دخترها را برای شام دعوت کرده بود. بعد از شام، شوهرهایشان رفتند و جز پسر بزرگ خواهر بزرگم، خودشان و بچهها، ماندند. ساعت دو و نیم نیمهشب بود که پدرم و خانم همسایۀ بالایی دعوایشان شد و کار دعوا بیخ پیدا کرد. مهمانهای آنها هم تا آنوقت شب مانده بودند، پای آنها هم به دعوا کشیده شد و خلاصه ولولهای. علت و شرح دعوا بماند. پس از این ماجرا، خواهرهایم، هوار شدند سر پدرم؛ طوری که نمونهاش را به خاطر ندارم. داد میزدند که: «تو درست نمیشوی»، «یک روز خوش ندیدیم در این خانه»، «آن از پدر و مادرهای مردم...»؛ که اِل میکنند، که بِل میکنند، «هر کار خواستی کردی»، «از وقتی یادمونه هر روز مشغول جنگیدن با این و اون بودی، جلوی بچهها دیگر این کارها را نکن. ما را روانی کردی بس نیست، حالا میخواهی آنها را هم روانی کنی؟»، «ما غلط کنیم دیگر اینجا بیاییم»، «از همان بچگی هر بلایی خواستی سرمان آوردی» و... . دلشان پُر بود و صدای فریادشان نمیافتاد.
بیربط یا باربط با موضوع دعوای آنشب و اتفاقات پس از آن، یاد گذشته افتادم و متن پایین را نوشتم.
تو را به ناممکنها وصیت میکنم
پرسیدم: مگر ناممکن دور نیست؟
گفت: به اندازه یک نسل
پرسیدم: و اگر من قبل از تو مُردم چه؟
گفت: به کوههای «جلیل» تسلیت خواهم گفت
(محمود درویش)
این متن را روز چهارم فروردین 96 نوشتهام.
شب سوم مادرم دخترها را برای شام دعوت کرده بود. بعد از شام، شوهرهایشان رفتند و جز پسر بزرگ خواهر بزرگم، خودشان و بچهها، ماندند. ساعت دو و نیم نیمهشب بود که پدرم و خانم همسایۀ بالایی دعوایشان شد و کار دعوا بیخ پیدا کرد. مهمانهای آنها هم تا آنوقت شب مانده بودند، پای آنها هم به دعوا کشیده شد و خلاصه ولولهای. علت و شرح دعوا بماند. پس از این ماجرا، خواهرهایم، هوار شدند سر پدرم؛ طوری که نمونهاش را به خاطر ندارم. داد میزدند که: «تو درست نمیشوی»، «یک روز خوش ندیدیم در این خانه»، «آن از پدر و مادرهای مردم...»؛ که اِل میکنند، که بِل میکنند، «هر کار خواستی کردی»، «از وقتی یادمونه هر روز مشغول جنگیدن با این و اون بودی، جلوی بچهها دیگر این کارها را نکن. ما را روانی کردی بس نیست، حالا میخواهی آنها را هم روانی کنی؟»، «ما غلط کنیم دیگر اینجا بیاییم»، «از همان بچگی هر بلایی خواستی سرمان آوردی» و... . دلشان پُر بود و صدای فریادشان نمیافتاد.
بیربط یا باربط با موضوع دعوای آنشب و اتفاقات پس از آن، یاد گذشته افتادم و متن پایین را نوشتم.
روایتهای شخصی از تجربههای جمعی راهی برای به چالش کشیدن روایت رسمی از یک مکان یا دوره زمانی خاص است. این یادداشت روایتی از دانشگاه ده سال پیش است که این نهاد را در گسستها و تداومهایش با دورههای بعد و قبل تصویر میکند.
ماهیوگربه» فیلمی فرمگرا و تجربهای جدید در سینمای ایران است؛ البته نه در کارنامه کارگردانش، چراکه این فرم را در آثار کوتاهش تجربه کرده است. شهرام مکری به گواهی نخستین آثار کوتاهش، فیلمسازی است تجربهگرا با ایدههای خاص در فرم و روایت و دغدغههای منحصربهفرد در فیلمسازی. کارگردانی که در دهه80 با آثار کوتاه «برقگرفتگی و مگس»، «طوفان سنجاقک»، «محدوده دایره»، «آندوسی» و «خام، پخته، سوخته» بر این ویژگی خود صحه گذاشت. مکری در مسیر فیلمسازی خود، حرکتی از مضمون و محتوا به سمت فرم داشت و با کمرنگشدن داستان به تدریج اجرا و فرم واجد اهمیت بیشتری در آثار او شدند.
از فیلم «ماهی وگربه» این روزها زیاد میشنویم؛ اینکه یه پلان-سکانس 130 دقیقهای دارد و جوایز زیادی را از جشنوارههای بینالمللی به دست آورده است. این فیلم در ایران هم اکران محدودی شده و دربارهاش بحث و نظر زیادی درگرفتهاست. بسیاری این توجه پیرامون فیلم را تنها محدود به تکنیک و همان پلان-سکانس طولانی میدانند اما برخی هم به جنبههای دیگر فیلم توجه کردهاند و آن را پیشنهاد تازهای در سینمای ایران میدانند.