در دهه نود میلادی زمانی که مردم سربرنیتسا و گراژده توسط صربها در آستانه نسلکشی قرار گرفتند کسی خطر را جدی نگرفت و به سبب منافع شخصی، گروهی، نژادی و ملی مردم تحت محاصره در بوسنی و هرزگوین فراموش شدند و زمینه برای وقوع یک تراژدی انسانی در قلب اروپا فراهم شد. اگر امروز با پوشش رسانهای و نهیب شهروندان آنچه در نبل و الزهرا میگذرد جهانی نشود، اگر آنگونه که از کوبانی و مبارزان کرد حمایت شد از کسانی که در نبل و الزهرا مقاومت میکنند و برای شکستن محاصره آن تلاش میکنند پشتیبانی نشود بیم آن وجود دارد که با فاجعهای بس عظیمتر از سربرنیتسا و گراژده مواجه شویم.
سالی ۴۷ بار منتشر میشود، در وانفسای تعطیلی نسخههای کاغذی مجلات این یکی حسابی جاپایش سفت است، یک نسخهی اینترنتی دارد که هر روز کلی یادداشت و تحلیل خواندنی بهروز میکند و یک نسخهی کاغذی که هفتهای یکبار درمیآید. دسامبر ۲۰۱۳، ناشر مجله اعلام کرد که تیراژ نسخهی کاغذیشان یک میلیون و ۵۵ هزار و ۵۴۲ است، مجلهای که برای یک داستان کوتاه حدود هشتهزار دلار میپردازد، به حساب ما میشود ۲۴ میلیون تومان و سالی هم به پنجاه و چند نویسنده این رقم را میدهد، بعضی شمارههای مجله هست که بیشتر از یک داستان در آن چاپ میشود. اهمیت مجلهی نیویورکر برای حقالتحریری که به داستاننویسان میپردازد نیست، هرچند رقم کلمهای یک دلار و پنجاه سنت پول کمی نیست ولی نان «نیویورکر» به نام آغشته است.