تئاتر خصوصی و سیاستگذاریهای حول آن چه بستری برای تئاتر ایران ایجاد کرده است؟ برای نگاه به اوضاع تئاتر ایران، نه تنها نمیتوان اقتصاد سیاسی را از این معادله حذف کرد، بلکه با نگاهی به کارنامه تئاتر دهه اخیر میتوان نگاه نقادانهتری به خصوصیسازی تئاتر داشت.
در زمانهای که فیلمها و نمایشگاههای میلیاردی معمول و روال شدهاند، تئاتر هم توانسته خود را به آنها برساند و ثابت کند میتواند میلیاردر شود. اما بار دیگر همان سوال کلیشهای از پشت پرده سرک میکشد؛ وقتی که از مخاطب حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟ مخاطب چه تاثیری بر فرایند تولید تئاتر گذاشته است؟
شکی نیست که تئاتر ما در بحران است. در جستجوی خروج از بحران، بسیاری معتقدند تئاتر باید تماما خصوصی شود و اینگونه راه برای موفقیت و شکوفایی آن هموار خواهد شد. اما از سوی دیگر، و با ورود بخش خصوصی به این حوزه، برخی منتقدان، خصوصیسازی تئاتر را به معنای نابودی و کالایی شدن آن میدانند. آنها باور دارند پیششرط رهایی تئاتر از مناسبات بازار حمایت دولتی است. در مطلب پیشرو علی قلیپور با سوال متفاوتی به بحران تئاتر نظر میاندازد و شرط رهایی تئاتر را نه در حمایت دولت، که در تغییر رویکردی بنیادی میجوید. سوال این است؛ آیا تا زمانی که خودِ تئاتر، به عنوان کالایی برای مصرف منفعلانه مشتری، یا همان مخاطب، تولید میشود، میتوان از رهایی آن از مناسبات بازار و غیر کالاییشدنِ آن سخن گفت؟