اخیرا، در مورد خشونت در مدارس چه از طرف معلمان چه از طرف دانشآموزان زیاد شنیدهایم؛ «معلمی در بروجرد کشته، تجاوزی در مدارس جنوب شهر تهران رخ داده، در پاکدشت بچهها وادار به دست کردن در توالت میشوند.» ریشه اینگونه خشونتها را در عوامل مختلفی مثل ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ناعادلانه میتوان جست. اما به ارتباط میان معماری و تولید خشونت کمتر توجه شده است. در نوشته پیشرو فاطمه علی اصغر به این سوال میپردازد که «مکان مدارس چه نقشی در به وجود آوردن این شرایط دارند؟»
تنبيه بدني دانشآموزان در مدارس پديدهاي نادر و اتفاقي نيست. مواردي از خشونت در مدرسه كه به رسانهها راه مييابد مانند نوك كوه يخي است كه در آب شناور است. خيلي از موارد خفيفتر كه اصلا مطرح نميشوند!
اگر مردانگي يك محصول باشد، مردانگي ايتاليايي- امريكايي، از قبل سينما، يك برند بزرگ است. از نسلي از مردان اگر بپرسيد فيلمي را نام ببرند كه آنها را به عنوان يك مذكر مخاطب قرار داده؛ همهشان از «پدرخوانده» يا «رفقاي خوب» نقل ميآورند، اين واقعيت چه معنايي دارد؟ در حلقه دروني تئوري مولف هميشه نوعي زنانگي به ظاهر مردانه وجود داشت كه تبديل به فرصتي شد براي عدهيي تا براي خشونت آثار هيچكاك و هاكس بدون هيچ شرم و حيايي، غش و ضعف بروند. امروز شرايط براي منتقدان سختتر شده كه بتوانند عبارت «بزرگترين كارگردان زنده» را به يكي از مذكرهاي به ظاهر زنانه، كساني مثل اسپيلبرگ يا وودي آلن بدهند.
در روز سوم تیر ماه نشستی با عنوان بررسی "وضعیت مهاجران افغان در ایران" با نمایش فیلم مستند نظامآباد با حضور دکتر ناصر فکوهی، دکتر سارا شریعتی و دکتر فاطمه صادقی به همت انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد. این نشست شامل سه بخش نمایش فیلم، سخترانی و پرسش و پاسخ بود. فیلم مستند نظامآباد را محمد سمیعپور کارگردانی و تهیه کردهاست. سببسازِ این نشست واقعهای بود که حدود سه ماه پیش در نظامآباد قزوین اتفاق افتاده بود و علیرغم تکاندهنده بودنش در جلب توجه اذهان عمومی انگار چندان موفق نبود و جایگاه برجستهای در جریان گردش اخبار پیدا نکرد. اینک اصحاب دانشگاه گرد هم آمدند تا واقعه را در چارچوبی کلیتر یعنی وضعیت مهاجران افغان در ایران بررسی کنند.