صحبت با زنان بیخانمان و ضبط تجربه آنها نیز بیانگر نابسندگی آمارها و خدمات دولتی در سویه جنسیتی بیخانمانی است. این مقاله برخی از این تفاوتها را آشکار میکند.
در حاشیه برخی بزرگراههای تهران، بیخانمانها برای فرار از سرما و مامورانی که قصد دستگیری آنها را دارند، به کانالهای آب پناه میبرند، کانالهایی که پر از موش و سوسک است و بوی تعفن میدهند. آنها این کانالها را به گرمخانههایی که «در آنها راحت نیستند» ترجیح میدهند.
وجود خانههای خالی تا حد زیادی به دو قطبی شدن جامعه دامن زده است. ۶میلیون خانوار در ایران مستأجرند و دو و نیم میلیون خانه خالی. حالا کاغذ و قلم بردارید و این اعداد و ارقام را ضرب و تقسیم کنید. به چه نتیجهای میرسید؟
آنچه در میان سیاستهای اجرا شده از سوی دولت به چشم نمیخورد، تلاش برای یافتن ریشههای مسئله بیخانمانی و تحقیق جامع در این زمینه است. دولت در اولین گام باید حضور این افراد در عرصه عمومی را به رسمیت بشناسد. پس از آن جمعآوری انواع آمار و اطلاعات در این زمینه نیازی اساسی خواهد بود. هیچ راهحل سادهای برای مسئله بیخانمانی توأم با اعتیاد وجود ندارد.