چه فهمی از زنان و کدام تلقی از مسائل رفاهی آنها، میتواند راه را بر پتانسیلهای دموکراتیکی باز کند که زنان را از ابژههایی «نیازمند» و «وابسته»، به جایگاه مطالبهگران «فعال» نظام رفاهی بازگرداند؟
با توجه به فقدان حمایتهای اجتماعی قانون کار، نوع نگاه نسبت به نیروی کار زنان و سوءاستفادههایی که از آنها میشود و با توجه به روند تصویب و اجرای قوانین حوزه اشتغال زنان طی دو سال اخیر، انتظار نمیرود روندهای گذشته مبنی بر طرد و حاشیهای شدنِ بیشتر اشتغال زنان اصلاح شود و آینده روشنی در انتظار اشتغال نیمی از پیکره جامعه ایران نیست.
معاون وزیر کار میگوید با اجرای طرح بازنشستگی پیش از موعد زنان احتمال خروج یک میلیون زن از بازار کار وجود دارد و با توجه به اینکه میزان بهكارگیری نیروی كار بهشدت پایین است بنگاهها ترجیح میدهند یا نیروی كار جدیدی استخدام نكنند یا نیروی مرد استخدام كنند؛ زیرا مصوباتی در ١٠ سال گذشته تصویب شده كه نیروی كار زن را برای بنگاهها بهشدت گرانقیمت و پرهزینه كرده است.
آیا اشتغال زنان و تلاش برای دستیابی به برابری در این حوزه در نهایت به نفع زنان است و این مبارزهای است که باید در آن سهیم شد؟ و آیا ورود زنان به اشتغال یا بالاتر رفتن سهم زنان در این حوزه به معنای برابری است؟