یازده سال کسی او را به نام صدا نکرد. «شوهرم مرا «هی» میگفت، پدر شوهرم سگ، برادر شوهر بزرگ فاحشه.» زندگی مهتاب ٢٥ ساله پنجشیری در یازده سال گذشته شبیه افسانههای قدیمی است. دخترهایی که زیر دست نامادریهای نامهربان رنج میکشیدند به امید آمدن ناجی و باطلشدن طلسم جادوگر؛ اما کسی برای نجات مهتاب نیامد. دست سه پسرش را گرفت و شبانه به ایران گریخت.
عوامل گوناگونی میتواند باعث ازدواج اجباری دختران در سنین پایین شود. به عنوان نمونه در روستای پسک سن ازدواج بین ۷ تا ۱۱ سال برای دختران متغیر است. همایشها و کارگاههایی برای ساکنین این روستا برگزار شده است اما همچنان در بر همان پاشنه میچرخد. قراردادها و قوانینی که برای آنها غیرقابل تغییر است و در نهایت دود آن به چشم دخترانی میرود که در کودکی مجبور به ازدواج شدهاند.