متن پیشرو یادداشتی است که ایتالو کالوینو، نویسندهی ایتالیایی تبار، در یادمان مرگ رولان بارت، نویسنده و فیلسوف فرانسوی نوشته است. در این متن، کالوینو خاطرهی خواندنِ کتاب بارت؛ «اتاق روشن» را با واقعهی مرگ این نویسنده درهم میتند.
اورول در مقاله زیر (Why I Write) زندگینامه ادبی کوتاهی از خود ارایه میدهد و به حلاجی سبک ادبی و موضوعات مورد علاقه خود میپردازد. عمده مطالب مطرح شده در این مقاله به احتمال برای خواننده جالب خواهد بود، ولی شاید مهمترین قسمت مقاله چندین جمله است که اورول در آنها به وضوح مواضع سیاسی خود را بیان میکند: "جنگ اسپانیا و اتفاقات دیگر در ۳۷-۱۹۳۶ کفه ترازو را تکان داد و بعد از آن میدانستم کجا ایستادهام. هر خط کار جدی که از ۱۹۳۶ نوشتهام، مستقیم یا غیرمستقیم، در مخالفت با تمامیتخواهی و در حمایت از سوسیالیسم دموکراتیک، آنگونه که من میشناسمش، نوشته شده است." البته این صراحت بیان دلیلی بر عدم تحریف این چند جمله در جریان جنگ سرد نشد. نظام سرمایهداری، در رقابت خود با نظام کمونیستی، بارها از نسخه کوتاه شده این جملات (اشاره به سوسیالیسم دموکراتیک همیشه حذف میشد) برای افزودن اعتبار به ایدئولوژی مورد پسند خود استفاده کرد. شاید همانطور که اورول خود در مقالهای دیگر بیان میکند "مهمترین هدف تبلیغات اثرگذاری بر افکار معاصر است ولی آنها که به بازنویسی تاریخ مشغولند احتمالا در گوشههای فکرشان به چپاندن حقایق در گذشته هم اعتقاد دارند."
امبرتو اکو؛ فیلسوف رماننویس. شاید او را در وهله اول با رمانهایش و بیش از همه با رمان نام گل سرخ بشناسیم، اما اکو گفته آخر هفتهها رمان مینویسد و باقی روزها را به فلسفه مشغول است. در نوشتههای اکو تاریخ و فلسفه در هم میامیزند و زیبایی نقشی اساسی بازی میکند. شکست در آثار اکو موضوعی محوری است. او سادگی را ملالآور میداند و میگوید مردم نیز از چیزها ساده خستهاند. اکو از بازندگان مینویسد، چراکه این بازندگانند که از لذت دانش برخوردارند. دانش در پی شکست محقق میشود و برندگان سهمی از آن ندارند.
این نوشتار بخشی از کتاب جدید تری ایگلتون، روشنفکر عمومی، نظریهپرداز و منتقد ادبی است که در سپتامبر ۲۰۱۵ توسط انتشارات دانشگاه ویرجینیا منتشر شده است. او در این کتاب تأکید ویژهای بر «امیدواری بدون خوشبینی» دارد. به باور ایگلتون، خوشبینی دشمن امید است؛ یعنی همان چیزی که بدان احتیاج داریم. آن هم درست به این دلیل که با امید میتوانیم اعتراف کنیم که شرایط چقدر وخیم است. در حالیکه خوشبینی در این خلاصه میشود که موانع پیشرو دست کم گرفته شود و در نهایت اعتماد به نفسی کاذب و بیهوده به فرد خوشبین دست میدهد.
«درخت انجیر معابد» آخرین رمان زندهیاد احمد محمود را میتوان واپسین درنگ او بر پابرجایی چیزی از جنس همان درخت انجیر معابد، در ذهنیت عمومی جامعهای دانست که به خوبی میشناخت. او نزدیک به پنجاه سال نوشت تا کاری را که با داستان کوتاه «صبح میشه»، در سال ۱۳۳۴ آغاز کرده بود، با رفتارشناسی جامعهای که پرستندهی درخت انجیر معابد است به پایان برساند.
شکل خاصی از نقد ترجمه اساسش بر سنجش جمله به جمله ترجمه فارسی با متن انگلیسی است، و فهرست کردن اشتباهات مترجم در موارد خاص به نیت نشان دادن اشتباهات او، و گاه که آش شور میشود، خیانتش در امانت. نقد مهرداد رحیمی و احسان مصلحی به کار تعدادی از مترجمان در فیسبوک از همین جنس است. این مطلب تأملی است در چنین رویکردی به نقد ترجمه، با توجه به آخرین مورد منتشرشده از این نقد که هدفش دو کتاب از پیمان خاکسار است. این مقاله نه توجیه میکند و نه تجویز، تأملی است در مسألهای که گریبانگیر هر مترجمی است و توجه فراگیر این روزها به این مورد خاص بهانهی خوبی است برای باز کردنش.