بیانیههایی که درباره جنگ با داعش میبینیم، تعجب برانگیزند. تمام ابرنقدرتهای جهان در برابر گروهکی مذهبی قرار گرفتهاند که منطقهای کوچک و صحرایی را کنترل میکند. البته منظور این نیست که نباید بیچونوچرا داعش را نابود کنیم. اما زمان آن رسیده که سوالاتی جدی را مطرح کنیم: چطور ممکن است داعش برقرار بماند؟
سیاست خارجه ایالات متحده در قرن بیستویکم هیچ ندارد مگر قدرت نظامی گسترده. گذشت آن روزها که از توان نظامی استفاده میشد تا «آمریکا جهان را از نو برای خود بیافریند». در دوره بعد از جنگ سرد، مداخلات نظامی ایالات متحده در غیاب یک تصور راهبردی کلی صورت میگیرد؛ با توجیهات ایدئولوژیکی که حتی در میان نخبگان سنتی آمریکا نیز خریدار ندارد. جای شگفتی نیست که این مداخلات غیرقانونی و بیتوجیه به چیزی ختم نمیشود مگر ایجاد سیاهچالههایی که بهنوبه خود راه را برای سازمانهای تروریستی و خشونت باز میکنند. «نوام چامسکی» در مصاحبه حاضر از پویایی سیاست خارجه آمریکا در قرن ٢١ و الزامات تخریبگری برای نظم جهانی میگوید و به موضوعات دیگری هم میپردازد؛ ارزیابی نقش روسیه در درگیریهای سوریه، ظهور داعش و جذابیت ظاهری آن برای جوانان مسلمان اروپایی و چشمانداز شوم سیاست خارجه آمریکا در آینده.
او یک آمریکایی کامل است. او یک اروپایی به تمام معناست. او یک آریایی واقعی است. به راستی که سر تا پایش عرب است. اما چطور میتوان به راستی آریایی، آمریکایی، عرب، یا اروپایی «بود»؟ در زمینی که مردمانش از ابتدا با یکدیگر آمیختهاند، تجارت کردهاند، جنگیدهاند و صلح کردهاند، به سرزمینهای دیگر کوچیدهاند و زبانهایشان با همدیگر ترکیب شدهاست، آیا آریایی بودن یا آمریکایی بودن، چیزی بیش از یک هویت برساخته است؟ رالف لینتون در یادداشت زیر ایدهی «آمریکایی صد در صد» را به سخره میکشد و نشان میدهد زندگی یک آمریکایی در شبانهروز خواهناخواه هرگز «آمریکایی» نیست.