سد گتوند با وجود هشدارهای کارشناسان در رابطه با قرارگیری مخزن سد بر روی تپه نمکی و خطر شوری آب کارون احداث و آبگیری شد. اما به راستی اگر فرایند تصمیمگیری در رابطه با احداث سد گتوند فرایندی شفاف و مشارکتی بود باز هم شاهد چنین فاجعهای بودیم؟ بدون شک در فرایندهای شفاف، منافع افراد یا گروههای خاص یا حتی سیاستگذاریهای کلان که گاه برخلاف منافع عمومی هستند از اولویت خارج شده و چه بسا اصلا اجازهی بروز و ظهور نمییابند.
در چند سال گذشته، میزان واردات تحت عنوان کاغذ و مقوای گلاسه با ارز دولتی و با معافیت پرداخت تعرفههای گمرکی تا پنج برابر مصرف سالانه کشور بوده اما در سطح بازار نیز این حجم از کاغذ و مقوای گلاسه وجود ندارد چون اصلا این مقدار کاغذ و مقوای گلاسه وارد کشور نشده و بهجای آن محصولات دیگری وارد شده که نهتنها معاف از مالیات نبودهاند و ارز مبادلهای هم نباید میگرفتهاند بلکه تعرفه وارداتی بالایی هم داشتهاند. فسادی که وسعت آن تا چهار هزار میلیارد تومان برآورد میشود.
بهنظر میرسد در وضعیتِ خمود و پات ادبی، تمام مفاهیم قلب شدهاند: دستکم این بلا بر سر ژرژ باتای که آمده است. شَری که باتای در ادبیات سراغ میکرد، هیچ ربطی به شَر خونین رمانهای طیفِ همسان ندارد. گویی شرِ باتای از درون ادبیات رخ بربسته، به فضای ادبی ما کوچ کرده است. شروران ادبی در دو طیف همسان و دگرسان مشغولِ حاشیهها و کینتوزیاند و در این میان تنها سَر «ادبیات» بیکلاه مانده است.
چالش فیشهای حقوقی معلمان در اعتراض به کاهش حقوق معلمان از هفته گذشته شروع شد. یکی از مصادیق این کاهش، حذف حق عایلهمندی زنان مجرد است اما مدیران آموزش و پروش میگویند که حق عائلهمندی تنها شامل حال زنان سرپرست خانوار میشود.
اگر ما روایتهای تاریخنگاران حکومتی را نمیپذیریم، چرا باید به افسانههای رضاخانی اعتماد کنیم؟ چرا باید بپذیریم تمام نیروهای مردمی دمکراتیک که در دوران مشروطه آزاد شده بود، یکشبه دود شد و به هوا رفت؟ آیا تنها به دولتسازی، مردان نظم و ابزارهای قهری نیاز بود تا مدرنیزاسیون برپا شود؟ یا آنچه در دوران پهلوی جریان داشت تنها سرکوب سیاست از پایین مردمان عادی بود که سالها پیش از این برای آزادی، برابری جانها فدا کرده بودند؟