زیراسلایدر
نامههای غلامحسین ساعدی به طاهره کوزهگرانی را شاید بتوان به عنوان یکی از دقیقترین نمونههای همآمیزی عشق با مالکیت، سلطه و آزار جنسی در متن فرهنگی ایران مثال آورد. در یکی از نامهها ساعدی عاشق، پس از ابراز میلاش به تصاحب بدن طاهره، خطاب به او که همواره خاموش است، مینویسد: «اگر یک نفر آدم، نه اگر یک نفر دیو، یا هرکسی که میخواهد باشد، صاحب بدن طلایی و موهای زرین و روح بلورین تو شود، اگر خودم را هم نکشم آن یک نفر، بله آن صاحب تو را خفه میکنم. باور نمیکنی؟ خواهی دید.»
زهرا یک مادر تنهاست که دو فرزند نوجوان دارد، بههمیندلیل مجبور است تماموقت کار کند؛ بنابراین حقوقش با مردان همردهاش تفاوتی ندارد، اما بههرحال مردان مربی مشتری بیشتری دارند، چراکه زنان فقط میتوانند مشتری خانم داشته باشند که بخشی از همین زنان هم طالب مربی آقا هستند: «بعضی از زنها فکر میکنند مربی آقا نترستر است و ترجیح میدهند به جای مربی زن با مربی مرد رانندگی یاد بگیرند».
اهالی روستای «درآلو» در کرمان با فعالیت معدن مس، 12 سال است از خانه رانده شدهاند.مردمانی که قبلا معاششان از طریق دامداری بود مجبور به فروش دامهایشان و بعد هم مهاجرت شدند. آنها نیمی از سال اجارهنشین شهرهای اطرافاند، اما بهار و تابستان به درآلو برمیگردند تا به تنها شیوهای که بلدند کسب درآمد کنند.
اعتصاب رانندگان موتوری اسنپ که در مجموعه اسنپ باکس فعالیت دارند، از روزهای گذشته ادامه دارد. اعتراض آنها به میزان دریافتی و همچنین کمیسیون بالای اسنپ برای هر سفارش است. به گفته آنها با برداشتی که اسنپ به عنوان حق کمیسیون دارد، چیزی برای آنها نمیماند؛ این در حالی است که ابتداییترین حقوق آنها نیز رعایت نمیشود.
در جامعهی سنتی عصر قاجار، مشابه سایر جوامع کشاورزی سنتی، مردسالاری اساس سامان روابط اجتماعی بود و تفکیک جنسیتی فضاها، محدودیت زنان و ازدواج در سن بلوغ باعث جنسیتزدایی از فضاهای عمومی میشد، ولی این به معنای وجود جامعهی اخلاقی و نادر بودن فساد و فحشا نیست. مردسالاری همانگونه که بدن زنان را سرکوب میکند، با پندارهایی چون مهارناپذیری میل جنسی مردان، هرزگی آنها را مجاز و حتی تشویق میکند.
جنبش انقلابی که محمدرضا شاه را در سال ۱۹۷۹ سرنگون کرد، ائتلافی عملاً متشکل از طیف گستردهای از گرایشهای سیاسی بود. از جمله چپ انقلابی یا تندرو، اعم از سکولار و مذهبی، شامل حزب توده، فدائیان خلق و مجاهدین؛ احزاب اقلیتهای ملّی، به ویژه کردها؛ عقاید چپگرایانه مشروطهخواه، به ویژه انواع تکراریِ جبهه ملی؛ متجددهای اسلامی، پررنگتر از همه جنبش آزادیبخش، و نسخهای از پوپولیسم اسلامی. هر یک از این گرایشها در شبکههای فراملی و جهانی ادغام شده و هر یک به سهم خود بخشی از ادبیات چپ جهانی را به کار گرفتند.
شهرها حواس ما را بیشازحد تحریک میکنند و پر از آدمهای غریبهاند. ولی آیا آدمها برای چنین محیطی ساخته نشدهاند؟ در حالی که کلانشهرنشینان ممکن است آزادیِ اقتصادیِ بیشتری نسبت به شهرستانیها داشته باشند، این آزادی بهایی دارد. بدون وجود شبکههای حمایتی مطلوب در کشور، کلانشهرها به بستر تولید بیماریهای روانی تبدیل میشوند.
مادر رومینا به شدت واهمه امنیت برای خودش و پسرش را داشت و بارها هم این نگرانی در دادگاه مطرح شد، ولی هیچ نتیجهای نگرفتیم. چرا؟ چون از اساسِ قانون مشکلاتی در این زمینه وجود دارد. بعد میبینیم که با یک پرونده و قتل فجیع بهدرستی و آنچنان که باید بازدارنده باشد برخورد نکردند و نتیجه آن شد که کمتر از دو سال بعد، شاهد یک اتفاق تلختر هستیم و یک جان دیگر هم تلف شد.
زنانی که از بدو نخستین روزهای قبضهی قدرت از سوی طالبان، آگاهانه به خیابان رفتند؛ اعتراض کردند؛ عاملیت انسانیشان را در تعیین سرنوشت جمعی به کار بستند و تا این دم در محاصرهی انواع تهدید، خطر و خشونت تنها ماندهاند یگانه نیروی مقاومت در برابر گفتمان حذف و خصم اند.
معصومه میگوید تا گردن داخل آب میرفتند و سپس سوار قایقهای کوچکی میشدند. این وضعیت برای زنی که ماههای آخر بارداریاش را میگذراند واقعا سخت و مشقتبار بود. دراین قایقها که ظرفیت حمل دو سه نفر را دارد هشت نفر را سوار کرده بودند او بهخاطر وضعیتش در پایینترین قسمت قایق نشسته بود چرا که ضربه کمتری به او وارد شود. امیدی به رسیدن به مقصد نداشت و هرلحظه نگران این بود که کودکش با این تکانهای شدیدی که به او وارد میشود سالم خواهد ماند یا خیر؟