پیشتر در میدان یادداشتی با عنوان عنوان «جام زهر در ماه عسل» منتشر شد که نقدی بر برنامه ماه عسل در ماه رمضان از صدا و سیما بود. حمیدرضا یوسفی اینبار در یادداشتی دیگر به برنامه خندوانه پرداخته است. برنامهای که این روزها به نظر مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفته است. آنچه در این دو برنامه مشترک است، احساساتی کردن مخاطب و به غلیان انداختن هیجانات درونی به طور مصنوعی و اغراقآمیز است؛ یکی با بازنمایی فلاکت و بدبختی و دیگری با نشان دادن موفقیت و خوشبختی. رویکرد هر دو برنامه نیز یکسان است. بدبختی و خوشبختی شخصی است و نه تابع پیچیدگی عوامل ساختاری. هر دو برنامه یک پیام را به دو شیوه منتقل میکنند. برای رهایی از مشکلات به خود رجوع کن و به این بیندیش که از تو بدبختتر هم وجود دارد و یا به سیاق خندوانه به دردهات بلند بلند بخند. و نهایتا اثر هر دو سرپوشگذاشتن بر روی واقعیتهای تلخ اجتماعی و اقتصادی از نابرابری تا فقر و تشویق کردن افراد به غرقشدن در زندگی روزمره و بیتوجهی به آن چه که در اطرافشان هر روز از صبح تا شب میگذرد.
عیان شدن ابعاد مشکلات محیط زیستی نظیر کمآبی، آلودگی هوا، انباشت زباله و... برای مردم باعث شده تا در چند ماه گذشته، انواع کمپینها و حرکتهای جمعی در شبکههای اجتماعی و رسانههای دیگر به راه بیافتند و هر یک، درخواستی را برای مخاطبان خود مطرح کنند. گروهی مردم را دعوت به نوشیدن یک لیوان آب کمتر میکنند، گروهی دیگر از مردم میخواهند تا روزی یک قطره آب کمتر هدر دهند. جمعی از هنرمندان نسبت به پراکنده شدن زباله در طبیعت ابراز نگرانی میکنند و عدهای دیگر از مردم میخواهند روزانه ۵۰ گرم زباله کمتر تولید کنند. برخی کمپینها نیز به دنبال راهکارهای غیرمستقیم میگردند و در یکی از موارد اخیر از مردم میخواهند تا به منظور کاهش مصرف آب در تولید گل و گیاه زینتی، خرید گل را کاهش دهند. بحث بر سر اینکه چنین کمپینهایی تا چه اندازه برای وضعیت فعلی محیط زیست ایران مفید هستند نیز به موازات برپایی آنها بین فعالان و کارشناسان محیط زیست و مخاطبان همین کمپینها در جریان است؛ بحثهایی هم گاه به دنبال نفی کامل برخی از این حرکتها است. مثلا برخی معتقدند برپایی کمپین برای کاهش خرید گل موثر نیست و به جای آن باید کاهش مصرف آب در کشاورزی و دامپروری را هدف قرار داد. برخی دیگر حضور هنرمندان و درخواست آنها برای پراکنده نکردن زباله در طبیعت را مورد نقد قرار میدهند و چنین رفتاری را نمایشی و بیتاثیر میخوانند. اما آیا کمپینهای اینچنینی در مهار مشکلات محیط زیستی نظیر کمآبی و یا انباشت زباله موثرند؟ آیا میتوان از طریق چنین حرکتهایی به حل مشکلات امیدوار بود؟ پاسخ به این سوالات نیازمند بررسی دقیق و تفصیلی کمپینها و مطالعه رفتار جامعه مخاطبان است. با اینحال چند نکته درباره کمپینها ضروری به نظر میرسد.